• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نامهای بغ مشتوم و اسر مزش در کتیبه های آشوری و اهورامزدا پرستی

kuruš

متخصص بخش تاریخ
ایرانشناسان معروف غربی که به این دو نام خدایان ایرانی در کتیبه سارگون آشوری و کتابخانه آشوربانیپال بر خورد نموده اند؛ نظر قانع کننده و قطعی روی آنها انجام نداده اند. به نظر نگارنده این بدان جهت روی داده است که به موضوع دولت قدرتمند میتانیها (یعنی مادهای غربی مهرپرست) که در نیمه ی دوم هزاره ی دوم پیش از میلاد در همسایگی شمالی امپراطوری آشوریان و همچنین در مجاورت شرق و غرب آن میزیسته اند، کم بها داده شده است. روست بغ مشتوم (خدای بزرگ) را با بغ مزداه (اهورامزدا =سرور دانا) مساوی قرار داده است ولی ادوارد مِیر این نظر را رد کرده است.
هومل نام خدایی را به صورت اسرمزش در فهرستی از کتابخانه ی آشوربانیپال دیده است که به عقیده او اصل آن از دوره ی کاسی یعنی میان 1700 تا 1200پیش از میلاد است. آرتورکریستن سن در این باب در کتاب خود مزداپرستی در ایران قدیم می گوید اما اسّرمزش به هیچ حال شبیه اهورامزدا نیست و در این صورت همانطور که هومل پیشنهاد می کند معنی "اهورامزدا"، آسورای بزرگ است.
هومل در این باب به آریائیان کاسی مراجعه نموده که خدای خورشید ایشان به نامهای ساخ (روشن) و سوریاش (خورشید) نامیده میشده است نه بغ یا میثره (مهر) که در نزد آریائیان میتانی معاصر "حکومت کاسیان در بابل" مرسوم بوده و نامهای خدای قبیله ای بزرگ و خورشید ایشان به شمار می آمده اند. این خدای محبوب میتانی بعداً در پیدایی اساتیر موسی (ایزد خورشید و عهد و پیمان میثه/میثره) و مسیح (مثیه/میثه) رل اساسی بازی کرده است. آشوریان نام وی را حتی به صورت اصلی آن یعنی میتره (میثره) ثبت نموده و با شمس (خورشید) معادل گرفته اند. اما پرستش اهورامزدا و برهما (هر دو به معنی خالق دانا) به پیروی از پرستش انکی/ائای بابلی ها که خدای بزرگ زمین و خرد به شمار میرفته است، پدید آمده است و لابد این ایزد در مقابل ایزد ویرانگری بابلیها یعنی آرّا (ایزد خشکسالی و ویرانگری، برادر توأم انکی/ائا) قرار داشته است که نزد ایرانیان تبدیل به اریمن (اهریمن= بدمنش) و نزد هندوان تبدیل به شیوا (ویرانگر) گردیده است.

مسلم به نظر میرسد آریائیان هندو ایرانی این ایزدان بابلی را جایگزین اشوینها (ناستیه ها) یعنی ایزدان همزاد خوب و بد "روز و شب" خود ساخته اند. میتانیان این ایزدان را تحت نام ناستیه ها در مقامی پایین تر می پرستیده اند. این زوج ایزد در نزد اسلاوها تحت نام بیلوبوگ (ایزد سفید) و چرنوبوگ (ایزد سیاه) تا ورود مسیحیت مورد پرستش بوده اند. اهورامزداپرستی/انکی پرستی از دوره داریوش اول در ایران رسماً رواج پیدا نموده است چه کورش/فریدون مطابق اسناد تاریخی و اساتیری پرستنده ایزد خورشید مهر/مردوک بوده است؛ لذا بعید است که داماد و پسر خوانده معروف وی یعنی گائوماته بردیه (سپیتاک زرتشت) صرفاً اهورامزدا پرست بوده باشد که به خطا به مروج اهورامزداپرستی معروف شده است. چنانکه از آیین اخلاقی وی تحت اسامی گوتمه بودا، گوتمه شوارا، گوتمه مهاویرا در سمت هندوستان (یعنی محل حکمرانی وی) بر می آید وی اساساً تأکیدش نه بر روی خدایان بلکه بر مسائل اجتماعی و اخلاقی بوده است. گرچه در دخمه گائوماته در قصبه سکاوند وی را در حال نماز در کنار آتشدان و یک شمع بزرگ تصویر نموده اند. از آنجاییکه تصویر آتشدان در غاردخمه کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) در دره شهر زور سلیمانیه دیده میشود؛ لذا بانی دخمه غار شکل گائوماته بردیه/زرتشت بیشتر از سنت پیروی نموده است.
هرودوت پدر تاریخ و داریوش قاتل گائوماته، در مجموع او را دشمن معابد و ویرانگر آنها و تقسیم اراضی کننده بین رعیتها و آزادکننده بردگان و بخشنده مالیاتهای رعایای امپراطوری هخامنشی معرفی می نمایند. بر این اساس گائوماته بردیه/زرتشت نه مبّلغ و مروج یک نوع خداپرستی بلکه اصلاح طلب اجتماعی مردمگرای انقلابی بی نظیر تاریخ عهد باستان بوده است. از همین رو هم بوده است که هرودوت میگوید که مردم آسیا از خبر ترور وی به دست داریوش و همراهانش دریغ خوردند و به سوگ نشستند. تعالیم اخلاقی و اجتماعی گائوماته/گوتمه در سمت بلخ و هندوستان یعنی محل ساتراپی وی صورت گرفته بود و مغان عهد اردشیر بابکان یعنی بیش از هفت قرن بعد از عهد گائوماته زرتشت از تعالیم اخلاقی و اقتصادی و اجتماعی وی جز سه شعار پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک که در آیین بودایی وی نیز وجود دارد؛ چیز خاص بیشتری در دست نداشته اند و اوستا بیش از آن سخن گائوماته زرتشت باشد؛ روایات دینی سنتی است که به نام نامی وی جمع آوری گردیده است که در آن وی صرفاً به مقام یک روحانی حریص و مداح درباری تنزل داده شده است. در اساس حامی وی هم نه مخاصمش ویشتاسپ هخامنشی بلکه برادرش مگابرن ویشتاسپ پسر بزرگ سپیتمه جمشید بوده است که در روایات زرتشتی با ویشتاسپ هخامنشی جایگزین شده است. سپنداته (فرد مقدس، اسفندیار) هم چنانکه کتسیاس قید نموده "لقب خود گائوماته (سپیتاک بردیه/زرتشت/زریادر) بوده است" نه داریوش پسر ویشتاسپ هخامنشی که هرتسفلد تصور نموده است. معهذا چنانکه از القاب گائوماته ، گائوتمه و پاتی زیت وی (جملگی به معنی دانای سرودهای دینی) آشکار است وی حافظ بی نظیر سرودهای حماسی نیاکان مادری مادی/کیانی و نیاکان پدری خویش جمشیدیان/گودرزیان به شمار می آمده است. چنین اتفاقی در تاریخ برای شخصیت عیسی مسیح تاریخی یعنی یهودای جلیلی فرزند زیپورایی معلم انقلابی هم رخ داد: این روحانی انقلابی و مفسر بی نظیر مندرجات تورات را که علیه جور و ستم اقتصادی و اجتماعی امپراطوری برده داران رومی در اورشلیم مبارزه میکرد؛ پیروان راهش در ادامه راه او به سازش با شرایط زمان و مکان و سود آوری تن داده و با قلب ماهیت تعلیمات او، وی را تبدیل به نیمه خدا/نیمه بشر حامی برده داران رومی نموده اند.


 
بالا