پاسخ ايران به تصميم پمپي ژنرال رومي و ...
دهم ژانويه سال 62 پيش ازميلاد پمپي Pompey ژنرال رومي و يكي از اعضاي شوراي 3 نفري رياست امپراتوري روم اعلام كرد كه سوريه و مناطق اطراف آن ضميمه قلمرو روم خواهد بود. در آن زمان سوريه به مراتب بزرگتر از امروز و پايتخت آن انتاكيه (Antioch) و شامل جنوب غربي تركيه امروز, قسمتي از اردن امروز و لبنان بود. اين تصميم, چهل روز بعد توسط يك فرستاده ويژه به اطلاع امپراتوري ايران رسانده شد. پاسخ ايران اين بود: دست روم از مناطق ساحل شرقي مديترانه كوتاه. اين مناطق از جمله سوريه و ناحيه اورشليم بايد استقلال داشته باشند و يا تحت الحمايه ايران باشند.
اين پاسخ دندان شكن بر امپراتوري روم گران آمد و عزم جنگ با ايران را كرد. كراسوس ژنرال ديگر و يكي از اعضاي شوراي سه گانه رياست بر روم تداركات لازم براي اين جنگ را فراهم كرد و 9 سال بعد (53 پيش از ميلاد) با سپاهي انبوه وارد شرق مديترانه شد. ارتش ايران به فرماندهي سپهبد «سورنا» به حرکت درآمد و جنگ دو ارتش در منطقه حران (كارهه آن زمان – كنار رود فرات, مرز امروز سوريه و تركيه) آغاز شد. در اين جنگ سپاه روم درهم شكست, كراسوس و پسرش كشته و روميان به مديترانه ريخته شدند. اين جنگ بزرگترين پيروزي شرق برغرب در طول تاريخ بشمار مي آيد. مورخان نظامي علت پيروزي ايران را برتري اسلحه و تاكتيك جنگ و احساسات شديد ناسيوناليستي ايرانيان دانسته اند. شكست كارهه تحقير بزرگي براي امپراتوري روم بوديك قسمت از مذاكرات جلسه سوم مارس سال 52 پيش از ميلاد سناي روم حاوي اظهارات چند افسر رومي در باره شكستشان از ايران در جنگ كارهه ( حران ) كه در بهار سال 53 پيش از ميلاد (حدود 9 ماه قبل از آن) صورت گرفته بود و ضمن آن كراسوس كنسول روم كشته شده بود به اين شرح است:
سپهبد سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاكتيك و سلاحهاي تازه استفاده كرد. هر سرباز سوار ايراني با خود مشك كوچكي پر از آب حمل مي كرد و مانند ما دچار تشنگي نمي شد. به پيادگان با مشكهايي كه بر شتر ها بار بود آب و مهمات مي رساندند. سربازان ايراني به نوبت با تاكتيك خاصي كه براي ما تازگي داشت از ميدان خارج مي شدند وبه استراحت مي پرداختند. سواران ايران قادر به تير اندازي از پشت سر هستند كه ما تجربه آن را نداريم . ايرانيان كمانهاي تازه اختراع كرده اند كه با آنها توانستند پاي پيادگان مارا كه باسپرهاي بزرگ در برابر انها و براي محافظت از سوارانمان قلعه درست كرده بوديم به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبين هاي دوكي شكل بودند كه با دستگاه كاملا تازه اي تا فاصله دور پرتاب مي شد. شمشيرهاي آنان شكننده نبود. هر واحد تنها از يك نوع سلاح استفاده مي كرد و مانند ما خود را سنگين نمي كرد. سربازان ايراني حق عقب نشيني و تسليم شدن ندارند و تا آخرين نفس بايد بجنگند . اين بود كه ما شكست خورديم و هفت لژيون را به طور كامل از دست داديم و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد.
دهم ژانويه سال 62 پيش ازميلاد پمپي Pompey ژنرال رومي و يكي از اعضاي شوراي 3 نفري رياست امپراتوري روم اعلام كرد كه سوريه و مناطق اطراف آن ضميمه قلمرو روم خواهد بود. در آن زمان سوريه به مراتب بزرگتر از امروز و پايتخت آن انتاكيه (Antioch) و شامل جنوب غربي تركيه امروز, قسمتي از اردن امروز و لبنان بود. اين تصميم, چهل روز بعد توسط يك فرستاده ويژه به اطلاع امپراتوري ايران رسانده شد. پاسخ ايران اين بود: دست روم از مناطق ساحل شرقي مديترانه كوتاه. اين مناطق از جمله سوريه و ناحيه اورشليم بايد استقلال داشته باشند و يا تحت الحمايه ايران باشند.
اين پاسخ دندان شكن بر امپراتوري روم گران آمد و عزم جنگ با ايران را كرد. كراسوس ژنرال ديگر و يكي از اعضاي شوراي سه گانه رياست بر روم تداركات لازم براي اين جنگ را فراهم كرد و 9 سال بعد (53 پيش از ميلاد) با سپاهي انبوه وارد شرق مديترانه شد. ارتش ايران به فرماندهي سپهبد «سورنا» به حرکت درآمد و جنگ دو ارتش در منطقه حران (كارهه آن زمان – كنار رود فرات, مرز امروز سوريه و تركيه) آغاز شد. در اين جنگ سپاه روم درهم شكست, كراسوس و پسرش كشته و روميان به مديترانه ريخته شدند. اين جنگ بزرگترين پيروزي شرق برغرب در طول تاريخ بشمار مي آيد. مورخان نظامي علت پيروزي ايران را برتري اسلحه و تاكتيك جنگ و احساسات شديد ناسيوناليستي ايرانيان دانسته اند. شكست كارهه تحقير بزرگي براي امپراتوري روم بوديك قسمت از مذاكرات جلسه سوم مارس سال 52 پيش از ميلاد سناي روم حاوي اظهارات چند افسر رومي در باره شكستشان از ايران در جنگ كارهه ( حران ) كه در بهار سال 53 پيش از ميلاد (حدود 9 ماه قبل از آن) صورت گرفته بود و ضمن آن كراسوس كنسول روم كشته شده بود به اين شرح است:
سپهبد سورنا فرمانده ارتش ايران در اين جنگ از تاكتيك و سلاحهاي تازه استفاده كرد. هر سرباز سوار ايراني با خود مشك كوچكي پر از آب حمل مي كرد و مانند ما دچار تشنگي نمي شد. به پيادگان با مشكهايي كه بر شتر ها بار بود آب و مهمات مي رساندند. سربازان ايراني به نوبت با تاكتيك خاصي كه براي ما تازگي داشت از ميدان خارج مي شدند وبه استراحت مي پرداختند. سواران ايران قادر به تير اندازي از پشت سر هستند كه ما تجربه آن را نداريم . ايرانيان كمانهاي تازه اختراع كرده اند كه با آنها توانستند پاي پيادگان مارا كه باسپرهاي بزرگ در برابر انها و براي محافظت از سوارانمان قلعه درست كرده بوديم به زمين بدوزند. ايرانيان داراي زوبين هاي دوكي شكل بودند كه با دستگاه كاملا تازه اي تا فاصله دور پرتاب مي شد. شمشيرهاي آنان شكننده نبود. هر واحد تنها از يك نوع سلاح استفاده مي كرد و مانند ما خود را سنگين نمي كرد. سربازان ايراني حق عقب نشيني و تسليم شدن ندارند و تا آخرين نفس بايد بجنگند . اين بود كه ما شكست خورديم و هفت لژيون را به طور كامل از دست داديم و به چهار لژيون ديگر تلفات سنگين وارد آمد.