• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نبرد مورچه‌خورت

kuruš

متخصص بخش تاریخ
نبرد مورچه خورت نبردی بود بین سپاهیان متحد نادر و شاه طهماسب دوم از یک سو و سپاه متحد اشرف افغان و عثمانی از سوی دیگر که به پیروزی ایرانیان انجامید.
پیش از این نبرد اشرف افغان از سلطان احمد سوم عثمانی درخواست کمک کرده و او نیز سپاهی را روانه کرد.
پیش زمینه

طهماسب قلی(نادر)، که نمی خواست کسی شریک افتخاراتش باشد، در این هنگام، برای آنکه بخت روی از او برنگرداند، با نهایت دقت مشغول به کار شد. و به پادشاه گفت که دیگر وجود او برای تشویق و تشجیع سربازان لازم نیست، زیرا از پیروزی آنها در دامغان معلوم شد که افغانها را خوار می‌شمارند و از آنها بیمی ندارند. همچنین گفت که بدون تردید آنها را به زودی از میان خواهد برد؛ و چون همه چیز به زندگی گرانبهای پادشاه وابسته است، اگر صدمه ای به او وارد آید، اتباعش دیگر از زیر یوغ ظالمانه افغانها رها نخواهند شد؛ و از آنجا که پادشاه از خود دلیری ها نشان داده است، اتباعش او را دوست می دارند و نمی خواهند به چنان وجود گرانبهایی آسیبی برسد، لذا سربازانش از او با کمال فروتنی می خواهند که با شش یا هشت هزار نگهبان در تهران بماند.
در این ضمن اشرف، که انتظار حمله دشمن را می کشید، برای مقابله با او(نادر) تدارکات لازم را میدید، زیرا نه تنها سلطنت، بلکه جان او بسته به این واقعه بود. لذا، به امید لذت بخش جبران شکست خود در دامغان، تمام استعداد و کوشش خویش را در انتخاب اردوگاه مناسبی به کار برد، و برای نصب توپها مکانهای مناسبی تعیین کرد، و جلو آنها سنگر ساخت، و قوای خود را تا حد امکان منظم نمود.
نبرد

در بامداد روز ۱۳ نوامبر ۱۷۲۹، طهماسبقلی خان با قشون آماده به جنگ خود ظاهر شد. ایرانی‌ها به سوی افغان‌ها پیش رفتند، و در برابر شلیک زنبورکها و قسمتی از توپهای آنها با نظم پایداری کردند؛ و چون به دشمن نزدیک شدند، همگی به آنها حمله بردند. این حمله بی باکانه و منظم حتی کارآزمده ترین سربازان را مات و مبهوت می کرد. افغان های متحیر چون دیدند عده زیادی از دوستانشان به خاک هلاک می افتند و تقریبا تمام گلوله های دشمن به هدف اصابت می کند به فکر نجات جان خود افتادند و از صحنه گریختند. می گویند تلفات آنها در این جنگ بالغ بر چهار هزار تن بود.
فرجام جنگ

قسمت عمده افغانها در ساعت سه بعداز ظهر به اصفهان رسیدند، و خود اشرف با عده کمی از سربازان در شب آن روز وارد پایتخت شد. افغانها ادعا می کردند که بر دشمن پیروز شده اند، ولی در اثر گریه و زاری زنان و کودکان آنها در قلعه، خلاف قضیه ثابت شد. همچنین در سایر قسمت های شهر آشوبی عظیمی برپا بود، زیرا ساکنان تیره بخت پایتخت می دانستند که اگر افغانها شکست بخورند، آنها را قتل عام خواهند کرد. اما اشرف به اندازه ای متوحش شده بود که اگر هم این قصد را داشت نتوانست آن را اجرا کند. با وجود این، با آلودن دست خود به خون شاه سلطان حسین انتقام خویش را گرفت.

 
بالا