نبرد گلونآباد نبردی بود بین سپاهیان افغان به رهبری محمود و سپاهیان ایران به رهبری محمدقلیخان اعتمادالدوله در نزدیکی گلونآباد که به شکست صفویان انجامید.
ایرانیان حدود شصت هزار نفر سرباز و بیست و سه توپ سنگین داشتند و در مقابل افغانها بیست هزار نفر بودند و دارای تعدادی زنبورک (توپ سبک) بودند.
در اواخر تابستان ۱۷۲۱/ ۱۱۳۳ محمود دوباره از دشت لوت گذشت و همچون بار گذشته تعدادی از افراد و چهارپایانش را در گرما و خشکی بیابان از دست داد و در اکتبر/ ذیحجه ۱۱۳۳- محرم۱۳۳۴ به کرمان رسید. شهر تصرف شد اما حکمران آن رستم محمد سعدلو یورش افغانان را به ارک با وارد آوردن تلفات زیادی به انان دفع کرد. تا پایان ژانویه ۱۷۲۲/ ربیعالثانی۱۱۳۴ زمزمههایی در صفوف افغانان درگرفته بود و برخی افراد ترک خدمت کرده بودند که به ناگاه اقبال نامنتظرهای به محمود روی آورد؛ رستم محمد سعدلو درگذشت و جانشین او با دادن رشوه به محمود برای پایان دادن محاصره، آبروی او را خرید. محمود به سمت یزد حرکت کرد و در آنجا نیز عقب رانده شد. او از آن شهر درگذشت و به سوی پایتخت صفویان، اصفهان، پیشروی کرد.
در پایتخت دیدگاههای متفاوتی وجود داشت. وزیر بر این پایه که نیروهای موجود توان برابری با افغانان در فضای باز را ندارند، دفاع از شهر را پیشنهاد میکرد؛ دیگران حملهای فوری را شفارش میکردند. شاه تصمیم به یورش گرفت، از میان دهقانان و بازرگانان آموزش ندیده که بسیاری شان پیشتر هرگز سلاح بر دست نگرفته بودند، با شتاب زدگی نیرویی در ناحیه اصفهان فراهم شد و این نیروی زار و نزار که تنها با شماری سپاهی هماهنگ از هنگ غلامان و شماری جنگجوی فراهم شده از میان قبیلهها، سازماندهی یافته بود برای رویارویی با محمود به سمت گلون آباد در نزدیکی ۲۹ کیلومتری اصفهان رفت. به واسطه اختلافهای میان فرماندهان مشترک، یعنی وزیر و والی عربستان، اگر این سپاه رنگارنگ بختی برای پیروزی داشت آن نیز از بین رفت. تاکتیکهای جنگی بیجای فرماندهان عملیاتی سپاه صفویه و پایداری سر فرمانده سپاهیان محمود، امان الله خان، شکست احتمالی افغانان را به پیروزی دگرگون کرد. محمود میتوانست در همان روز ۸ مارس ۱۷۲۲/ یکم جمادیالثانی ۱۱۳۴ وارد اصفهان شود اما به اشتباه تصور کرد که نیروهای ذخیره صفوی در اصفهان وجود دارند که به مقابله با وی فرستاده خواهند شد. بدین سان رنج و عذاب طولانی اصفهان آغاز شد. افغانان که تعدادشان کمتر از آن بود که خطر حمله به شهر را بپذیرند، به محاصره آن خشنود بودند
ایرانیان حدود شصت هزار نفر سرباز و بیست و سه توپ سنگین داشتند و در مقابل افغانها بیست هزار نفر بودند و دارای تعدادی زنبورک (توپ سبک) بودند.
در اواخر تابستان ۱۷۲۱/ ۱۱۳۳ محمود دوباره از دشت لوت گذشت و همچون بار گذشته تعدادی از افراد و چهارپایانش را در گرما و خشکی بیابان از دست داد و در اکتبر/ ذیحجه ۱۱۳۳- محرم۱۳۳۴ به کرمان رسید. شهر تصرف شد اما حکمران آن رستم محمد سعدلو یورش افغانان را به ارک با وارد آوردن تلفات زیادی به انان دفع کرد. تا پایان ژانویه ۱۷۲۲/ ربیعالثانی۱۱۳۴ زمزمههایی در صفوف افغانان درگرفته بود و برخی افراد ترک خدمت کرده بودند که به ناگاه اقبال نامنتظرهای به محمود روی آورد؛ رستم محمد سعدلو درگذشت و جانشین او با دادن رشوه به محمود برای پایان دادن محاصره، آبروی او را خرید. محمود به سمت یزد حرکت کرد و در آنجا نیز عقب رانده شد. او از آن شهر درگذشت و به سوی پایتخت صفویان، اصفهان، پیشروی کرد.
در پایتخت دیدگاههای متفاوتی وجود داشت. وزیر بر این پایه که نیروهای موجود توان برابری با افغانان در فضای باز را ندارند، دفاع از شهر را پیشنهاد میکرد؛ دیگران حملهای فوری را شفارش میکردند. شاه تصمیم به یورش گرفت، از میان دهقانان و بازرگانان آموزش ندیده که بسیاری شان پیشتر هرگز سلاح بر دست نگرفته بودند، با شتاب زدگی نیرویی در ناحیه اصفهان فراهم شد و این نیروی زار و نزار که تنها با شماری سپاهی هماهنگ از هنگ غلامان و شماری جنگجوی فراهم شده از میان قبیلهها، سازماندهی یافته بود برای رویارویی با محمود به سمت گلون آباد در نزدیکی ۲۹ کیلومتری اصفهان رفت. به واسطه اختلافهای میان فرماندهان مشترک، یعنی وزیر و والی عربستان، اگر این سپاه رنگارنگ بختی برای پیروزی داشت آن نیز از بین رفت. تاکتیکهای جنگی بیجای فرماندهان عملیاتی سپاه صفویه و پایداری سر فرمانده سپاهیان محمود، امان الله خان، شکست احتمالی افغانان را به پیروزی دگرگون کرد. محمود میتوانست در همان روز ۸ مارس ۱۷۲۲/ یکم جمادیالثانی ۱۱۳۴ وارد اصفهان شود اما به اشتباه تصور کرد که نیروهای ذخیره صفوی در اصفهان وجود دارند که به مقابله با وی فرستاده خواهند شد. بدین سان رنج و عذاب طولانی اصفهان آغاز شد. افغانان که تعدادشان کمتر از آن بود که خطر حمله به شهر را بپذیرند، به محاصره آن خشنود بودند