پادشاه مقتدری که دادگستری و عدالت گرايی او دنيا را به شگفت وا داشت :
مباشيد ترسان ز تخت و کلاه ------ گشاده است بر هر کسی بارگاه
هر آنکس که آيد به روز و به شب ------ زگفتار بسته مداريد لب
اگر ميگساريم با انجمن ------ ور آهسته باشيم با رايزن
به چوگان و بر دشت و چراگاه ------ بر ما شما را گشاده است راه
به خواب و بيداری و رنج و ناز ------ از اين بارگه کس مگرديد باز
مگر آرزوها همه يافته ------ مخسبيد يک تن ز ما تافته
بدانگه شود شاد روشن دلم ------ که رنج ستمديدگان بگسلم
مبادا که از کاردار من ------ گر از لشگر و پيش کاران من
بخسبد کسی با دلی دردمند ------ که از درد او بر من آيد گزند
خلاصه ای از قوانين انسانی انوشيروان دادگر
از تخت و کلاه و پادشاه ايران ترسان نباشيد که اين بارگاه بر همه شما ايرانيان باز است . هر کسی که پيش شاه می آيد چه در روز و چه در شب حق نداريد سکوت کنيد . اگر در حال خوردن شراب هستم اگر در حال مشورت و رايزنی هستم اگر در دشت چوگان به تفريح مشغول هستم اگر در خواب يا بيداری يا در رنج و سختی و ناز و استراحت هستم . درب بارگاه من بروی مردم باز است و حق نداريد از بارگاه من دست خالی برگرديد . مگر آنکه به آرزوهايتان رسيده باشيد . من که شاه هستم زمانی شاد ميشوم که شما هم وطنان رنج نداشته باشيد و کسی شب با دلی دردمند نخوابيد که از اين کار من نيز به رنج می آيم .
مباشيد ترسان ز تخت و کلاه ------ گشاده است بر هر کسی بارگاه
هر آنکس که آيد به روز و به شب ------ زگفتار بسته مداريد لب
اگر ميگساريم با انجمن ------ ور آهسته باشيم با رايزن
به چوگان و بر دشت و چراگاه ------ بر ما شما را گشاده است راه
به خواب و بيداری و رنج و ناز ------ از اين بارگه کس مگرديد باز
مگر آرزوها همه يافته ------ مخسبيد يک تن ز ما تافته
بدانگه شود شاد روشن دلم ------ که رنج ستمديدگان بگسلم
مبادا که از کاردار من ------ گر از لشگر و پيش کاران من
بخسبد کسی با دلی دردمند ------ که از درد او بر من آيد گزند
خلاصه ای از قوانين انسانی انوشيروان دادگر
از تخت و کلاه و پادشاه ايران ترسان نباشيد که اين بارگاه بر همه شما ايرانيان باز است . هر کسی که پيش شاه می آيد چه در روز و چه در شب حق نداريد سکوت کنيد . اگر در حال خوردن شراب هستم اگر در حال مشورت و رايزنی هستم اگر در دشت چوگان به تفريح مشغول هستم اگر در خواب يا بيداری يا در رنج و سختی و ناز و استراحت هستم . درب بارگاه من بروی مردم باز است و حق نداريد از بارگاه من دست خالی برگرديد . مگر آنکه به آرزوهايتان رسيده باشيد . من که شاه هستم زمانی شاد ميشوم که شما هم وطنان رنج نداشته باشيد و کسی شب با دلی دردمند نخوابيد که از اين کار من نيز به رنج می آيم .