• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

* پارسه- داريوش بر اورنگ شاهنشاهی

kuruš

متخصص بخش تاریخ
ابسرواسيون
هنوز هم زرتشتيان يزد، به پيروی از باورهای مکتب مزديسنا، در خانه‌های خود و دور از نشيمنگاه خانوادگی، اتاقکی به نام دشتان‌خانه با کف سنگفرشی و درب فلزی ساخته دار‌ند ـ(فراموش نکنيم که سخن از سال ۱۳۳۰ است)ـ که زن دشتان از نخست تا پايان دوره‌ی دشتان در آن جا به سر می‌برد، رختخواب‌های مندرس، ويژ‌ه‌ی دشتان خانه است. آنان بيشتر در آوند های رويين ـ(آلومينيمی)ـ می‌خورند و می‌آشامند و بر اين باورند ظرف های سفالين که به دست زن دشتان آلوده می‌شود پاکی به خود نمی‌بيند. هر پايه آن را خوب شسته روزها در برابر نور آفتاب، شب ها در برابر مهتاب می‌گذارند، هيچ کدام از کسان خانواده در دشتان‌خانه نمی‌روند مگر در دوره دشتانی، در اين دوره به استراحت می‌پردازند و خوراک های ساده و نيروبخش می‌خورند و بر اين باورند که دشتان، بنيه را ناتوان می‌نمايد، شوهران آميزش با زنان خود را در اين دوره جايز نمی‌دانند افزون بر آن کسی دشتان خود را پنهان نمی‌دارد، در اين مدت سه مرتبه آب تنی می‌‌نمايند (روزه‌های سوم، پنجم، هفتم) اگر باز هم تراوشی دارند تا پايان آن به گوشه گيری خود ادامه می‌دهند و پيش از آب تنی روز هفتم کهنه‌هايی را که به خون و تراوش ها آلوده ساخته‌اند در جايگاه ويژه‌ای به نام دشتانستان می‌ريزند که سالی يک مرتبه با تيزآب يا آب آهک می‌سوزانند. گر چه در اين دوره انجام اين رسوم سخت جلوه می‌نمايد ولی به نظر می‌آيد در زمان ها باستان که ابزار پلشت‌بری و ضدعفونی نبوده اين رسوم و باورها خالی از سود نبوده است.

اينک انگيزه هايی می‌آوريم:
ـ امروز ثابت شده است:
۱ـ مهبل يا واژن (مجرای تناسلی زن)، جايگاه گونه های ميکروب هاست و تراوش های دوره قاعدگی، زن را آلوده می‌‌نمايد. در ايران باستان، نبود ابزار پلشت‌بری، هنگام دشتان عمل گوشه گيری بجا بوده است.
۲ـ در دوره‌ی قاعدگی واکنش های فيزیولوژی بدن افزايش می يابد. سوخت و ساز بدن رو به شدت می نهد و نيز انرژی زيادتری به کار برده می‌شود. بنابراين خوراک نيروبخش و استراحت درخور و بايسته است.
۳ـ در دوره پريود ( قاعدگی)، به چرايی باز بودن مجرای زهدانی، آميزش خطرناک و کثافتی که وارد زهدان می‌شود مايه متريت و سالپنژيت شده و افزون بر آن در مرد فرآوری سوزاک می‌نمايد.

برشنوم
يکی ديگر از روش های مبارزه با گسترش بيماری، ايمنی و نگهداری افراد تن درست در برابر يورش بيماری هاست که از دو راه می شود:
يکی با آگاه کردن مردم از قوانين بهداشتی و دلگرمی آن ها به رعايت موازين بهداشتی (دقت و کوشش در پاکی بدن، خوراک، پيرامون و ...) ديگری ترغيب آن ها به مايه‌کوبی، به نام پيش پاسی و ايمنی بر عليه بيماری می‌‌باشد.
در ايران باستان دائوبئشه‌زو يعنی «دادپزشکی» دارای اهميت بوده است و آن آموزاندن راه و رسم ايمنی در برابر بيماری های همه‌گير که آن ها را «بيماری های پرمرگ» می‌خواندند بوده است و آن برابر با برشنوم است که شيوه و روش داد پزشکی را بر بر پايه قوانين مکتب مزدیسنا نشان می‌‌دهد.
هنگامی که بيماری های پر مرگ (تاعون، وبا، آبله) جايی را فرا می‌گرفت مردم بيشتر در گوشه گيری می‌زيستند، جامه‌ی سپيد می‌پوشيدند، دست کشی سپيد به دست داشتند و با يکديگر کم تماس می‌گرفتند؛ حتا کسان يک خانواده، هر کدام در بستری جدا می‌خوابيدند، از آوندی جداگانه می‌خوردند و می‌آشاميدند، گياهان و صمغ های خوشبو و سودمند بر آتش می‌نهادند و در پايان مدت با آداب ويژه‌ای شستشو نموده خود را به وسيله‌ی گياهان و صمغ ها بخور می‌دادند.
دکتر مدی ادعا دارد پيش از آن که روش مايه‌کوبی و آماده شدن بر عليه بيماری در جهان مرسوم شود ايرانيان باستان با عمل «برشنوم» کم وبيش کاری همانند آن انجام داده‌اند.
ميان زرتشتيان در زمان کنونی، برشنومگاه حصاريست گرد به شعاع نزديک به ۷ متر و کف آن زمينی نفوذناپذير با ديوارهای بلند که جز در موارد ويژه، کسی پروانه ورود به آن جا را ندارد. دارای ۹جايگاه ويژه که به دو بخش می‌شود:
بخش نخست ۶ جايگاه به درازای و پهنا و ژرفای و فاصله معين با يکديگر،
بخش دوم سه جايگاه با درازای و پهنا و ژرفای و فاصله معين با يکديگر می‌باشد و به وسيله‌ی ۱۲ مانع و پيوند که آن را در پهلوی کش ناميده‌اند جايگاه ها را به يکديگر پيوند داده همچنين مانعی است ميان «برشنوم ده» و «برشنوم گير». «برشنوم ده» با جامه‌ی سپيد و ماسک ويژه‌ای به نام پنام در بيرون کش «برشنوم گير» را شستشو می‌دهد و پس از آن مدت ۹ شبانه‌روز «برشنوم گير» با کار ياد شده، گوشه گير به سر می‌برد ولی امروز با پيدايش قوانين نوين بهداشتی و مايه‌کوبی و تجهيز بر عليه بيماری ها ديگر بدين عمل باستانی نيازی نيست و تنها گاهی به نام آيين ها انجام می‌گيرد.

پلشت‌ بری
واپسين ابزار مبارزه با گسترش بيماری، عمل پلشت‌بری بوده است. بنا بر پيروی از باورهای مکتب مزديسنا، با پلشت‌بری آخشيگ ها گام بزرگی در جلوگيری از گسترش بيماری ها برداشته شده، افزون بر آن خشنودی اهورامزدا فراهم می‌گردد و در اوستا يوژداثرگری ناميده شده است.

يوژداثرگری هوا
بدين خواست مواد زير را به کار می‌برند:
«اشترک» که چون بر روی آتش ريزند بخارهای آمونياکی در هوا پخش می‌سازد. «سداب» از نوع گياهان «روتاسه» به گونه درخت يا بوته‌ايست که گل آن بسيار همانند «قرنفليان» و برگ آن باريک و دارای بوی ويژه ای است که خره‌فستران مانند مگس و پشه از آن گريزانند.
«اسفند» يا «پگانوم» که هنگامی دانه‌ی آن را بر آتش نهند بوی ويژه ای می‌دهد و خره‌فستران از آن گريزانند. اورواسنا که در پهلوی راسن نامند و عبارت است از آبنوس که برای خوشبويی، درهم با ديگران بر آتش می‌نهند.
در يزد زرتشتيان هنگام گسترش بيماری های سخت و واگيردار، بيرون دروازه‌های شهر در هر نيمه شب اندکی بسيار از اين صمغ و گياهان را دود می‌نمايند و بر اين باورند با اين روش از شدت گسترش بيماری ها کاسته می‌شود. گرچه امروز برای اين کار ارزش علمی نمی‌توان بر شمرد، ولی همين اندازه نشان می‌دهد که اين کار از زمان باستان درايران گسترش داشته و آنسان که پيداست سرچشمه‌ی آن را به بقراط نسبت داده‌اند چنان که در «تحفه المؤمنين» آمده است: «در زمان بقراط حکيم رفع بيماری وبا گياهی را کارساز دانست و مقرر داشت که در پيرامون شهر در خندق ها دود کنند و دود آن سبب گرديد که هيچ کسی را وبا اثر نکرد و اين گياه ماهيز هرج جبلی (ماهی زهره کوهی) بخشی از فلوس بوده است».

يوژداثرگری آب
الف: آفتاب يکی از پلشت‌بری‌های مهم برای آب روان و ايستاده برشمرده می شود و و با ويژگی ِ يوژداثره يعنی «پلشت بر» ياد شده است چنان که در خورشيديشت بند ۱ آمده است:
«زمانی که خورشيد بتابد آب روان پاک گردد، آب چشمه پاک گردد، آب چاه پاک گردد، آب راکد پاک گردد، آب دريا پاک گردد، همه‌ی آفرينش های نيک که به سپنتامينو بستگی دارند، پاک گردند. اگر چنان چه خورشيد نمی‌تابيد زيان رسانندگان همه موجودات را نابود می‌ساختند و هيچ يک از نيروهای مينوی توانا به نگهداری جهان مادی نبودند و در برابر زيان رسانندگان نمی‌توانستند پايداری نمايند».
ب ـ زور ترکيبی بوده است که ريختن آن در آب هم جزو آيين های دينی مزديسنا بوده است و هم باور داشتند خره‌فستران آبی را نابود می‌سازد چنان که در آبان‌يشت بند ۱۰۱ آمده است:
«او را ستود زرتشت در کنار رود و نگهوداييتی با مراسم زور و برسم که ای اردويسورآناهيتا (مينوی نگهبان) به من اين کاميابی را ده که شاهنشاه ايران گشتاسب را بر آن دارم که به روش آيين بيانديشد به روش آيين سخت گويد، به روش آيين رفتار کند».
ولی پسين تر در زمان ساسانيان زور را نابود کننده‌ی خره‌فستران آبی می‌دانستند چنان که در مينوخرد پرسش ۶۰ آمده است:
«آب زور خره‌فستران دريای زره را نابود سازد، آن ها را براندازد و تيره و تباه نمايد».
ما از ترکيبات باستانی زور آگاهی نداريم ولی زوری که زرتشتيان امروز در مراسم آب زور به کار می‌برند ترکيبات آن بدين قرار است:
۱ـ شير
۲ـ فشرده‌ی گياه هئوما که دارای ماده افدرين می‌باشد.
۳ـ موُرد و ميخک گياهان نوع ميرتاسه که دومی دارای اسانس ژيروفل می‌باشد.
۴ـ آويشن يا تيموس و ولگاريس که برگ های کوچک و ريزی هستند با گل های ارغوانی و سفيد، دارای اسانس تيمل می‌باشد.
5۵ـ هدانی پئتا ساقه انار پونيکا گراناتا که برای خوشبويی به ترکيب نامبرده افزوده می شود.
به نظر می‌آيد اين مواد تأثيری در پلشت بری آب نداشته باشند مگر اين که بگوييم زور باستانی ترکيبات ديگری هم داشته است که در پلشت‌بری آب کارساز بوده است و کسی از آن آگاهی ندارد. از گذشته نگاران يونانی استرابو کسی است که اين عمل ايرانيان را ياد کرده است ولی با اين تقاوت:
«ايرانيان در هنگام قربانی برای آنکه خون و کثافت را در آب روان نريزند در کنار آن برکه‌‌ای می‌کنند و پس از پايان قربانی، شير و عسل آميخته با مورت روی آن می‌ريزند».

يوژداثرگری زمين:
الف: آفتاب زمين را از پلشتی و نسا (لاشه) پاک می‌سازد ولی به مدت طولانی؛ چنان که در ونديداد پرگرد ۷ بند ۴۵ آمده است:
«ای پاک دادار گيتی جسمانی تا درازیِ چه زمان که نسا روی زمين افتاده است و روشنی بر آن تابيده و آفتاب خورده است آن زمين پاک می‌شود؟ پس اهورامزدا فرمود: ای زرتشت اسپيتمان به درازی يک سال به نسا بر زمين افتاده و روشنی بر آن تابيده و آفتاب خورد آن زمين پاک می‌شود». اين عمل را در پهلوی خورنگرشنی می‌ناميدند.

ب ـ پلشت‌بری‌های شيميايی:
۱ـ سرکه غليظ که به واسطه‌ی ويژگی اسيدی پليدی ها را می‌زدايد.
۲ـ گل سفيده يا کربنات دو کلسيم روشن نيست به چه چرايی به کار برد می‌شد.




پارسه
يوژداثرگری: دو مجمر عوددان روبروی داريوش در سنگ تراشی پارسه نمايان است.

هوده(نتيجه)
از پژوهش درباره‌ی بهداشت و درمان در ايران باستان ۵ هوده زير به دست می‌‌آيد:
۱ ـ بنياد مکتب مزديسنا ـ آيين‌ ايران باستان ـ بر پايه‌ی «بهی بخشی» و راه اندازی دانشکده‌ی پزشکی گندی‌شاهپور در ۱۷۰۰سال پيش به فرمان شاهپور دوم و پايه ريزی نشست ها گفتگوهای پزشکی به فرمان خسرو انوشيروان و همچنين ستايش ارج و پايگاه پزشکان بنا به گفته روشن برزوی پزشک گواهی بر اين هوده است که در ايران باستان پزشکی دارای اهميت بوده است.
۲ـ پيشنيه‌ی اين فن در کشور ما کهن از آن است که دست تاريخ به آستانش رسد، آن چنان که از درون مايه کتاب ها مقدس ايران باستان برداشت شد. پزشکی در زمان اقامت آرياييان در آرياويژ آغاز و کم کم در مکتب های مزديسنا، اکباتان، هخامنشی و گندی‌شاهپور تکميل شد تا آن جايی که استادان گندی‌شاهپور کتاب ها پزشکی فراوانی به تازی گرداندند و پس از سده سوم هجری در اکل بغداد به کار گرفته شد بنابراين هوده می‌گيريم که دست کم بخشی از ريشه‌ی فن پزشکی در کشور کهن ايران روييده است.
۳ـ در دردشناسی (اندام شناسی، علت‌شناسی، رده‌بندی بيماری ها و شناسايی آن ها) تا حد امکان دست داشته‌اند.
۴ـ در درمان‌شناسی،
ـ خست گياه درمانی به روش های سه گانه: خوردن، ماليدن، بخور دادن مرسوم بوده است و در پژوهش و شناسايی گياهان پادزهری نيز کامياب گشته‌اند چنان که ترياق «مثريد وتوس» منسوب به شاهپور سهل پزشک گندی‌شاهپور پسين تر در کتا‌ب «قانون» پورسينا آمده است.
ـ دوم اين که در جراحی با برقراری قوانين برای عمل و دريافت گواهی برای کار سطح ارزش اين فن را بالا بردند و از ديد شگرد شناسی با ابزار بی هوشی آن زمان (مِی) «شکاف رستمی» انجام دادند که همانند شکاف سزارين معمولی است، چه بجاست از پيشگاه ورجاوند دانشکده‌ی پزشکی خواهش می شود که به جای بکارگيری واژه‌ی «سرازين» واژه‌ی « رستم زاد» معمول شود.
ـ سوم اين که در پسيکوتراپی به روش کهن يعنی القا به وسيله‌ی نيایش و تلقين (مانتره) همانند روش کليسايی اگزرسيسم که تا سده پيش در اروپا معمول بود عمل می‌کردند.
۵بيماری، جدا ساختن بيماران و همچنين گوشه گيری افراد تن درست در هنگام همه‌گيری به نام برشنوم و بويژه رعايت پلشت‌بری آخشيگ ها به وسيله‌ی آفتاب و گياهان و صمغ های سودمند کوشش فراوان روا داشته‌اند.
پايان
شاد و پیروز باشید
مسعود لقمان


[1] يسنا، پوشينه نخست _ «پورداود»
[2] بسيار باياست به واژه Treatment به چم درمان در زبان هم خانواده پارسی يعنی انگليسی بنگريم که بی شک از نام نخستين پزشک آريايی« تریتا» گرفته شده است.
[3] يسنا پوشينه نخست، پورداوود
[4] اخبار الحکما القفظی
[5] بحر الجواهر و شرح اسباب
[6]Therapeutique
[7] به جای سزارين از رستم زاد يا رستمينه بهره بريم.
 
بالا