• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

پسوندها

baroon

متخصص بخش ادبیات


ناک؛

پسوند اتّصاف و دارندگی و شدّت است:
خشمناک، غمناک، دردناک، شرمناک، اسفناک، ترسناک، اندیشناک



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ــَ
نده؛

پسوند فاعلی
است و به بن مضارع فعل می پیوندد:
دوَنده، خورنده، جوینده، یابنده و ...



 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ــ
و؛

پسوند اتّصاف و معرفه و تحقیر و تصغیر است:
ریشو، اخمو، هندو، یارو، پسرو، دخترو



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



وار؛


در موارد زیر به کار می رود و صفت و قید و اسم می سازد:

الف) در معنی دارندگی:
امیدوار، سوگوار، عیالوار

ب) در معنی شایستگی:
شاهوار

ج) در معنی همانندی:
بهشت وار، پلنگ وار، دیوانه وار

د) برای نسبت و اتّصاف:
گوشوار، بزرگوار



 

baroon

متخصص بخش ادبیات



واره؛


برای مشابهت و لیاقت و نسبت به کار می رود:
گاهواره، گوشواره، دستواره، ماهواره، سنگواره







 

baroon

متخصص بخش ادبیات



ور؛

پسوند دارندگی و اتّصاف و نسبت است:
دانشور، پیشه ور، کینه ور، بارور، بهره ور، پهناور





 

baroon

متخصص بخش ادبیات



_ُور (ur) ؛


مانند «ور» پسوند دارندگی و اتّصاف است:
رنجور، مزدور، گنجور، دستور





 

baroon

متخصص بخش ادبیات



وش؛


پسوند تشبیه است. به اسم و به ندرت به صفت می پیوندد:
پریوش، خوروش، شیروش، حوروش، تلخوش
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



وند؛

پسوند دارندگی و اتّصاف است:
پیشوند، پسوند، میانوند، فولادوند، آذروند، خداوند
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



ــِ (کسره) {و یا در بعضی لهجه ها فتحه} ؛


با حرف «هـ» نشان داده می شود و معمولاً آن را های بیان حرکت می نامند و در موارد زیر به کار می رود:

الف) به بن مضارع فعل می پیوندد و اسم مصدر و اسم آلت می سازد:
اسم مصدر = ناله، گریه، پویه، ستیزه
اسم آلت = آویزه، باله، تابه، گیره

ب) به بن ماضی می پیوندد و صفت مفعولی و گاهی اسم آلت می سازد:
گفته، نوشته، دریده، دیده(چشم)

ج) برای ساختن صفت و قید به کلمه های مرکّب مخصوصاً به صفت های شمارشی و مبهم و موصوف آن ها می پیوندد:
یکشبه، دوروزه، سه ماهه، چهارساله، دوباره، هیچ کاره، همه کاره

د)برای تشبیه به اسم می پیوندد و اسم جدید می سازد:
دندانه، دهانه، گردنه، گوشه، چشمه، زبانه

هـ) برای تصغیر و تحقیرو ومعرفه به کار می رود:
مَرده، بقّاله، دختره، پسره

و) برای مبالغه به اسم یا صفت می پیوندد:
میخواره، خودکامه، بیکاره

ز) برای ساختن اسم به صفت بیانی و شمارشی می پیوندد:
زرده، سفیده، سبزه، هفته، دهه، سده

ح) به کلمه می پیوندد بی آنکه معنی آن را تغییر دهد:
چهره، رخساره، کرانه، ریزه

ط) برای ساختن اسم منسوب به اسم می پیوندد و مفهوم جدیدی به آن می بخشد:
روزه، تویه، رویه، پشته




 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ی؛


این پسوند دارای اقسام زیادی است. معروفترین آنها عبارتند از:

الف) نشانه ی نسبیّت که خود دارای انواعی است؛
- نسبت به مکان، زادگاه، و مسکن و وطن: کوهی، تهرانی، اروپایی
- نسبت به پدر و نیا و گاهی مادر: حسینی، محمودی، زهرایی
- نسبت و اتّصاف: هنری(=هنرمند) ، دانشی(=دانشمند)
- نسبت و فاعلیّت: جنگی(= جنگاور) ،فدایی(= فداشونده)
- نسبت شغلی: آبی(=آب فروش) ، نفتی(=نفت فروش)
- نسبت و مفعولیّت: پرداختی(=پرداخت شده) ، دریافتی، زندانی
- نسبت و ترتیب: دومی، سومی، چهارمی، ...، هزارمی، ...، چندمی، کدامی
- نسبت و ساختن اسم آلت: زیرسیگاری، زیرشلواری، دمپایی
- نسبت و ساختن قید: اینجوری، بدجوری
- نسبت و نام رنگ: شیری، یشمی، خاکی، آسمانی
- نسبت و تشبیه: بادامی(چشم بادامی)، قلمی(خیارقلمی)
- برای ساختن اسم اداره و سازمان: شهرداری، بهداری، مرزبانی، دادگستری و ...
- ازقید، صفت می سازد: ناگهانی
- به قید می پیوندد بی آنکه طبقه ی دستوری آن را عوض کند: وانگهی
- با پیشوند «نا» صفت دال بر خویشاوندیناتنی می سازد: ناپدری، نامادری
- نشانه ی نسبت در زبان عربی یاء مشدّد است: مکّی، هاشمیّ
این اسم های منسوب عربی در فارسی مخفّف و مانند یاءِ نسبتِ فارسی تلفّظ میشوند، یعنی: مکّی، هاشمی
- در مورد چند اسم پیش از الحاق یاء نسبت، از قدیم حرف «زا» افزوده اند :
در نسبت به مرو= مروزی
در نسبت به ری = رازی
در نسبت به سکا یا ســکــســـتان(سیستان) = سگزی
در نسبت به طی(نام قبیله ای از عرب) = تازی
- در بعضی اسم ها نسبت با تغییری همراه است:
نسبت به ساوه = ساوجی
میانه = میانجی
آوه = آوجی
دهلی = دهلوی
ارومیه = اُرموی
- در بعضی اسم های مختوم به هاء بیان حرت، به جای «ی» نشانه ی نسبت «گی» است: هفتگی، خانگی، جامگی


ب) نشانه ی حاصل مصدر:
خوبی، مردی، منی و مایی

ج) نشانه ی نکره:
بقّالی طوطیی داشت ...

د) نشانه ی وحدت:
پنیر سیری چند است ...

هـ) نشانه ی لیاقت در آخر مصدرها و بعضی از اسم مصدرها:
دیدنی، گفتنی، دیداری

و) نشانه ی قید زمان:
عصری که کلاس داریم/، اخر عمری گرفتار شده/

ز) نشانه ی تحبیب و تفخیم:
نور چشمی، استادی

ح) یاء وصفی، که به کمک «که» و جمله ی پس از آن اسم را معرفه میکند . بعد از این «ی» بلافاصله «که» می آید و فعل بعد از خود را می توان به صفت تأویل کند:
کتابی که خریدم از جمالزاده است.
فعل «خریدم» می تواند به صفت تأویل شود: کتاب خریده شده از جمالزاده است.



 
آخرین ویرایش:
بالا