در هر حال وقتی قیام اخوس و برادران او قوت گرفت ، آتشکده ها که دیدند مبارزه علیه سوکدیانوس از مرحله حرف و بحث گذشته و وارد مرحله جدی شده ، کمال مساعدت را با شورشیان کردند . می دانیم که اداره کردن یک جبهه بزرگ جنگ که در آن سربازان جنگ و گریز بکنند و به اصطلاح امروزی مبادرت به جنگ های پارتیزانی بنمایند مشکل است . پریساتیس زن اخوس مراقب پیکارها در تمام ایران بود و می کوشید که اقدامات جنگی برادران شوهر را هماهنگ کند .
همانطور که می دانیم در زمان داریوش بزرگ که نحوه اداره ایالات تثبیت شد در هر ایالت دو حکمران وجود داشت یکی حکمران که وظیفه اجرا کردن دستورات مرکز و کارهایی از این قبیل داشت و دیگری حاکم پادگان بود . در زمان جنگ برادران با هم ، بعضی از پادگان ها مقابل قشون حاکم پایداری کردند ولی در بعضی دیگر از پا درآمدند یا اینکه صلاح خود را در عدم مقاومت دیدند ، روسای قشون در ولایات می فهمیدند که سلطنت سوکدیانوس قابل دوام نیست و بعد از اینکه می فهمیدند حکمران قصد دارد با کمک برادران خود بر او بشورد ترک مقاومت می کردند اما در بعضی نقاط بین قشون شورشی و پادگان محلی جنگی مخوف در می گرفت از جمله پادگان آتروپاتن را می توان نام برد بر اثر همین مقاومت که حاکم پادگان آتروپاتن بنام کاوا انجام داد و بدستور پریساتیس شاویدون که حکمران آتروپاتن بود موظف شد که به محاصره ادامه داده و به جنگ با سوکدیانوس ملحق نشود . پادگان دیگری که مقابل شورشیان مقاومت کرد پادگان پارتوا ( پارت ) بود ، پریساتیس همان دستور را به حکمرات پارتوا داد و گفت به محاصره ادامه دهد و به جنگ نیاید .
قشون هایی که پریساتیس هدایت می کرد از قسمت های مختلف ایران به راه افتاد و در هر نقطه که مقاومتی دید آن را از بین برد تا به گی ( اصفهان ) رسید .تمام ارتش سوکدیانوس غیر از آنچه در ایالات و ولایات ، از بین رفت ، در گی متمرکز شدو خود سوکدیانوس نیز آنجا بود .در آغاز ماه دوم تابستان سال 423 ق.م پریساتیس در منطقه آپادیس کنار رودخانه زاینده رود اتراق کرد .پریساتیس دو روز کنار رودخانه بود و وقتی سوکدیانوس اقدامی برای حمله نکرد خود پریساتیس حمله را آغاز کرد . قبل از اینکه سوکدیانوس از گی حرکن کند و به آپادیس بیاید ، اورمیشه را احضار کرد و گفت می دانم که هنوز شصت روز که تواز من مهلت خواستی منقضی نشده ولی اگر پریساتیس را امروز یا فردا از بین ببری بهتر بود چون من نمی خواهم با یک زن بجنگم !
بهرحال جنگ آغاز شد و ارابه های سوکدیانوس به سوی سپاه پریساتیس حرکت کردند و بلافاصله پریساتیس گفت که سواره نظامش جلوی حمله آنها را بگیرند . در همان موقع که پیادگان سوکدیانوس در عقب ارابه ها به حرکت درآمدند پریساتیس هم در قلب و جناح چپ خود پیادگان را به حرکت درآورد و بزودی دو سپاه به هم رسیدند . پریساتیس سوار بر اسب به همه جا سرکشی می کرد و با حضورخود سربازانش را تشجیع می نمود . پریساتیس وقتی دید ارابه ها بر نیروی سواره او برتری دارند و ان قریب است که سواره نظامش نابود شوند متوصل به حیله شد و به چند سوار گفت که مقابل ارابه سواران فریاد بزند که سوکدیانوس کشته شده و جنگ شما دیگر فایده ای ندارد . این حیله چون در قسمت راست نتیجه داد در سمت چپ هم که خود سوکدیانوس حضور نداشت بکار رفت و نتیجه داد پریساتیس وقتی دید که حیله اش نتیجه داده تصمیم گرفت دست به حیله ای دیگر بزند و خطاب به پیادگان سمت راست گفت پادشاه شما کشته شده و شما دیگر مواجبی دریافت نمی کنید ولی اگر به سپاه اخوس ملحق شوید هم مواجب خود را دریافت می کنید و هم انعام می گیرید . این حیله هم چنانچه نوشته اند موثر واقع شد و سربازان جناح راست سوکدیانوس به سپاه اخوس پیوستند البته علت این بود که آنمها می دانستند پس از مرگ سوکدیانوس بی شک اخوس پادشاه می شود و اگر به سپاه او ملحق نشوند بزودی از ارتش اخراج خواهند شد بهرحال چنانچه دیدیم جناح راست سوکدیانوس به اخوس پیوست . پس از اینکه جناح راست سپاه سوکدیانوس به سپاه اخوس پیوست پریساتیس که سپاه مقابل را فاقد جناحین دید نیروی ذخیره خود را وارد جنگ کرده و سپاه سوکدیانوس را محاصه کرد و به این ترتیب جناح چپ سوکدیانوس نیز متلاشی شد بعد از آن ارابه ها جنگ را بی فایده دیدند و دست از نبرد کشیدند و به این ترتیب برای سوکدیانوس جز قلب سپاه چیزی باقی نماند . پریساتیس که تمام قدرت خود را برای نابودی سوکدیانوس بکار بسته بود و سپاه او را محاصره کرده بود سوکدیانوس را دستگیر کرد و بدین شکل جنگ خاتمه یافت .پریساتیس بلافاصله دستور داد که گلوی سوکدیانوس را ببرند و او را به چیزی بستند و از مقابل لشکر سوکدیانوس بگذرانند به این شکل باقی سپاه سوکدیانوس نیز سست گردیده و دست از جنگ کشید .
پریساتیس پنج روز در آپادیس توقف کرد البته روز بعد از جنگ اخوس به اصفهان رفت و منتظر پریساتیس بود بهرحال کتزیاس که بر اثر اقامت متمادی در ایران بظاهر بهتر از تاریخ هخامنشیان اطلاع داشته می نویسد چون مادر اخوس یک کنیز بابلی بود لذا اخوس بعد از غلبه بر برادرش اسم خود را داریوش گذاشت و چون قبل از او یک داریوش سلطنت کرده بود خود را داریوش دوم خواند کتزیاس توضیح نداده چه رابطه ای بین نام داریوش و یک کنیز بابلی وجود داردگویا در نوشته کتزیاس راجع به مادر اخوس چیزی از قلم افتادهو در نتیجه رابطه نام داریوش با مادر اخوس که یک کنیز بود از بین رفته . اخوس در گی ( اصفهان ) خود را داریوش دوم خوند و سلطنتش را اعلام کرد و چون سلاطین ایران پس از ساخته شدن پرسپولیس در آنجا تاجگذاری می کردند اخوس در بهار 422 ق.م و در اولین روز بهار در پرسپولیس تاجگذاری کرد و از بین پنج آتشکده بزرگ موبد برگ نیز انتخاب شد
همانطور که می دانیم در زمان داریوش بزرگ که نحوه اداره ایالات تثبیت شد در هر ایالت دو حکمران وجود داشت یکی حکمران که وظیفه اجرا کردن دستورات مرکز و کارهایی از این قبیل داشت و دیگری حاکم پادگان بود . در زمان جنگ برادران با هم ، بعضی از پادگان ها مقابل قشون حاکم پایداری کردند ولی در بعضی دیگر از پا درآمدند یا اینکه صلاح خود را در عدم مقاومت دیدند ، روسای قشون در ولایات می فهمیدند که سلطنت سوکدیانوس قابل دوام نیست و بعد از اینکه می فهمیدند حکمران قصد دارد با کمک برادران خود بر او بشورد ترک مقاومت می کردند اما در بعضی نقاط بین قشون شورشی و پادگان محلی جنگی مخوف در می گرفت از جمله پادگان آتروپاتن را می توان نام برد بر اثر همین مقاومت که حاکم پادگان آتروپاتن بنام کاوا انجام داد و بدستور پریساتیس شاویدون که حکمران آتروپاتن بود موظف شد که به محاصره ادامه داده و به جنگ با سوکدیانوس ملحق نشود . پادگان دیگری که مقابل شورشیان مقاومت کرد پادگان پارتوا ( پارت ) بود ، پریساتیس همان دستور را به حکمرات پارتوا داد و گفت به محاصره ادامه دهد و به جنگ نیاید .
قشون هایی که پریساتیس هدایت می کرد از قسمت های مختلف ایران به راه افتاد و در هر نقطه که مقاومتی دید آن را از بین برد تا به گی ( اصفهان ) رسید .تمام ارتش سوکدیانوس غیر از آنچه در ایالات و ولایات ، از بین رفت ، در گی متمرکز شدو خود سوکدیانوس نیز آنجا بود .در آغاز ماه دوم تابستان سال 423 ق.م پریساتیس در منطقه آپادیس کنار رودخانه زاینده رود اتراق کرد .پریساتیس دو روز کنار رودخانه بود و وقتی سوکدیانوس اقدامی برای حمله نکرد خود پریساتیس حمله را آغاز کرد . قبل از اینکه سوکدیانوس از گی حرکن کند و به آپادیس بیاید ، اورمیشه را احضار کرد و گفت می دانم که هنوز شصت روز که تواز من مهلت خواستی منقضی نشده ولی اگر پریساتیس را امروز یا فردا از بین ببری بهتر بود چون من نمی خواهم با یک زن بجنگم !
بهرحال جنگ آغاز شد و ارابه های سوکدیانوس به سوی سپاه پریساتیس حرکت کردند و بلافاصله پریساتیس گفت که سواره نظامش جلوی حمله آنها را بگیرند . در همان موقع که پیادگان سوکدیانوس در عقب ارابه ها به حرکت درآمدند پریساتیس هم در قلب و جناح چپ خود پیادگان را به حرکت درآورد و بزودی دو سپاه به هم رسیدند . پریساتیس سوار بر اسب به همه جا سرکشی می کرد و با حضورخود سربازانش را تشجیع می نمود . پریساتیس وقتی دید ارابه ها بر نیروی سواره او برتری دارند و ان قریب است که سواره نظامش نابود شوند متوصل به حیله شد و به چند سوار گفت که مقابل ارابه سواران فریاد بزند که سوکدیانوس کشته شده و جنگ شما دیگر فایده ای ندارد . این حیله چون در قسمت راست نتیجه داد در سمت چپ هم که خود سوکدیانوس حضور نداشت بکار رفت و نتیجه داد پریساتیس وقتی دید که حیله اش نتیجه داده تصمیم گرفت دست به حیله ای دیگر بزند و خطاب به پیادگان سمت راست گفت پادشاه شما کشته شده و شما دیگر مواجبی دریافت نمی کنید ولی اگر به سپاه اخوس ملحق شوید هم مواجب خود را دریافت می کنید و هم انعام می گیرید . این حیله هم چنانچه نوشته اند موثر واقع شد و سربازان جناح راست سوکدیانوس به سپاه اخوس پیوستند البته علت این بود که آنمها می دانستند پس از مرگ سوکدیانوس بی شک اخوس پادشاه می شود و اگر به سپاه او ملحق نشوند بزودی از ارتش اخراج خواهند شد بهرحال چنانچه دیدیم جناح راست سوکدیانوس به اخوس پیوست . پس از اینکه جناح راست سپاه سوکدیانوس به سپاه اخوس پیوست پریساتیس که سپاه مقابل را فاقد جناحین دید نیروی ذخیره خود را وارد جنگ کرده و سپاه سوکدیانوس را محاصه کرد و به این ترتیب جناح چپ سوکدیانوس نیز متلاشی شد بعد از آن ارابه ها جنگ را بی فایده دیدند و دست از نبرد کشیدند و به این ترتیب برای سوکدیانوس جز قلب سپاه چیزی باقی نماند . پریساتیس که تمام قدرت خود را برای نابودی سوکدیانوس بکار بسته بود و سپاه او را محاصره کرده بود سوکدیانوس را دستگیر کرد و بدین شکل جنگ خاتمه یافت .پریساتیس بلافاصله دستور داد که گلوی سوکدیانوس را ببرند و او را به چیزی بستند و از مقابل لشکر سوکدیانوس بگذرانند به این شکل باقی سپاه سوکدیانوس نیز سست گردیده و دست از جنگ کشید .
پریساتیس پنج روز در آپادیس توقف کرد البته روز بعد از جنگ اخوس به اصفهان رفت و منتظر پریساتیس بود بهرحال کتزیاس که بر اثر اقامت متمادی در ایران بظاهر بهتر از تاریخ هخامنشیان اطلاع داشته می نویسد چون مادر اخوس یک کنیز بابلی بود لذا اخوس بعد از غلبه بر برادرش اسم خود را داریوش گذاشت و چون قبل از او یک داریوش سلطنت کرده بود خود را داریوش دوم خواند کتزیاس توضیح نداده چه رابطه ای بین نام داریوش و یک کنیز بابلی وجود داردگویا در نوشته کتزیاس راجع به مادر اخوس چیزی از قلم افتادهو در نتیجه رابطه نام داریوش با مادر اخوس که یک کنیز بود از بین رفته . اخوس در گی ( اصفهان ) خود را داریوش دوم خوند و سلطنتش را اعلام کرد و چون سلاطین ایران پس از ساخته شدن پرسپولیس در آنجا تاجگذاری می کردند اخوس در بهار 422 ق.م و در اولین روز بهار در پرسپولیس تاجگذاری کرد و از بین پنج آتشکده بزرگ موبد برگ نیز انتخاب شد