به به :شاد:
روز خوبی بود. جای کسایی که دوست داشتن باشن و نتونستن خالی بود، مخصوصاً شیمای عزیزم.
صدای آسمون رو برای اولین بار شنیدم:8:. وقتی رفتم جناب چاووش و داوود و فاطمه و آسمون بودن. کم کم ادمین، مریم، امین کوچک، آرش، یوسف، مهدی(همون پلنگ تیز پنجول)، هادی و نگار رسیدن. حامدو هم بعد از مدت ها اومد:8:، چند دقیقه ای بود و رفت.
البته جناب چاووش،داوود، هادی، ماکسیموس، پلنگ، نگار و حامدو صدا نداشتن:73:.
در مجموع ساعات خوشی رو در جوار هم سپری کردیم و همه چی خوب بود، فقط باید برای بار بعد هماهنگ تر به دیدار، نه به شنیدار هم بریم تا بین مشاعره وقفه نیوفته.
آخراش هم دیگه مشاعره نبود، گپ زدیم و خندیدیم و .... اینم شرحی مختصر از آنچه امروز در ریدکال گذشت.
ممنون از همه ی دوستایی که اومدن:14::گل: و تشکر ویژه از فاطمه گلک خودمان :14::گل:
الهی شکر...
بریم تا فرصتی دوباره :بای: