من یعنی نمیدونم چی بگم ولی فقط میخوام بگم واقعا شرمنده ...خیلی خیلی شرمنده
شبش قبل از خواب گوشیه لعنتی زنگ خورد و فهمیدم که بله فردا کلا خونه نیستم و کلی کار دارم
از 9 صبح تا 10:30 شب بیرون بودم رسیدم خونه عین جنازه های واقعی با لباس خواب گرفتم خوابیدم
یعنی همش تو فکر ریدکال ادبی بودم که میخواستم بیام و حالم اساسی گرفته شد
واقعا شرمنده
شبش قبل از خواب گوشیه لعنتی زنگ خورد و فهمیدم که بله فردا کلا خونه نیستم و کلی کار دارم
از 9 صبح تا 10:30 شب بیرون بودم رسیدم خونه عین جنازه های واقعی با لباس خواب گرفتم خوابیدم
یعنی همش تو فکر ریدکال ادبی بودم که میخواستم بیام و حالم اساسی گرفته شد
واقعا شرمنده