گرمابه يا حمام عمومي ازجمله مكانهايي است كه به دليل اهميت فوقالعادهاي كه ايرانيان براي نظافت روح و جسم خويش قائل بودهاند، در تاريخ و فرهنگ ايران از نقش و جايگاه ويژهاي برخوردار است.
در روزگار قديم جمعهها يك ساعت قبل از اذان صبح كه بوق حمامي زده ميشد، پدران و مادران با بقچهاي كه از لباسهاي تميز، حوله، لنگ و كاسهاي مسي پر شده بود و قطاري از بچههاي قد و نيمقد براي استحمام و نظافت از ميان كوچه و پسكوچههاي خاكي، راه گرمابه عمومي محل را در پيش ميگرفتند و تا دم غروب كه لنگ حمامي بر سر در گرمابه آويزان و آب خزينه گرم بود در آنجا ميماندند و به نظافت و شستشوي بدنشان ميپرداختند و از احوال ديگر كساني كه به گرمابه آمده بودند مطلع ميشدند، اما متاسفانه طي دهههاي اخير همگام با گذر زمان، تغيير سبك زندگي مردم و احداث حمامهاي خانگي، گرمابههاي عمومي جايگاه خود را از دست دادهاند به طوري كه واژه گرمابه عمومي در ذهن نسل امروز تنها تصويري از مكانهايي انگشت شمار در نقاط مختلف شهرها و روستاهاست كه يا براساس اهميت و قدمت تاريخي آنها به موزه مردم شناسي تبديل شدهاند يا فقط به دليل حضور تعدادي مسافر يا كساني كه در خانه خود حمام ندارند چراغ آنها هنوز روشن مانده است. تعدادي از گرمابههاي عمومي ديگر نيز كه از اهميت تاريخي خاصي برخوردار نبودهاند به دليل فرسودگي بنا يا نبود مشتري تخريب شده يا تغيير كاربري دادهاند.
مردم ايران چه پيش از اسلام و چه بعد از آن به پاكيزگي اهميت زيادي ميدادند به همين منظور اهتمام ويژهاي در ساخت و راهاندازي گرمابهها داشتند. بقاياي كشف شده از قديميترين گرمابه ايران مربوط به تخت جمشيد است. اين حمام كه از دو بخش داخلي و خارجي تشكيل شده بود، توسط پلهاي از يكديگر متمايز شده است. بخش داخلي حمام محوطهاي كوچك بوده كه در ميانه آن چاه حمام با سرپوشي از آجر مشبك قرار داشته كه فاضلاب حمام از طريق اين دريچه وارد چاه ميشده است. از دوره اشكاني نيز بقاياي حمامي در كاخ آشور واقع در بينالنهرين شمالي و از دوره ساساني بقاياي حمامي در تخت سليمان به دست آمده است. در جريان حفاريهاي باستانشناسي بندر سيراف در حاشيه خليج فارس نيز بقاياي حمامي مربوط به سدههاي نخستين اسلامي كشف شد كه مشتمل بر رختكن، گرمخانه، خزينه، توالت، تون حمام و انبار سوخت آن بود و با قلوه سنگهاي بزرگ و كوچك ساخته شده بود. در شهرهاي مهم دوره سلجوقي و در دوره ايلخاني به همراه اقدامات گسترده عمراني در شهرهايي چون تبريز، مراغه و سلطانيه حمامهايي ساخته شد كه امروز آثاري از آنها بر جاي نمانده است. در عصر صفويه ساخت حمامها رونق خاصي گرفت و در اين دوره در كنار ساخت و سازهاي گسترده، تعداد نسبتا زيادي حمام در شهرهاي مختلف ايران ساخته شد كه تعدادي از آنها همچون حمام گنجعلي خان كرمان، حمام خسروآقا و عليقلي آقاي اصفهان در نوع خود شاهكار هستند. بعد از دوره صفويه هر چند معماري اسلامي هرگز رونق گذشته را به دست نياورد ولي در دوره زنديه و قاجاريه حمامهاي با شكوهي ساخته شد كه از بهترين آنها ميتوان به حمام وكيل شيراز از ساختههاي كريم خان زند و حمام ابراهيم خان كرمان از دوره قاجاريه اشاره كرد. در دوره اخير نيز به دليل ركود معماري سنتي، گسترش ساخت حمامهاي خصوصي و رعايت مسائل بهداشتي ساخت حمام به شيوه سنتي و عمومي متوقف شد.
امروزه حمام عمومي همچنان در اغلب نقاط ايران وجود دارد ولي تفاوت اين حمامها با حمامهاي قديم اين است كه در حمامهاي قديم از خزينه استفاده ميشد ولي در حمامهاي عمومي جديد دوشهاي متعددي جاي خزينه را كه به هيچ وجه منطبق با اصول بهداشتي نبود گرفته است. در حمامهاي عمومي خزينه دار كه امروزه در ايران كمتر وجود دارد، سنن و آدابي را از قديم رعايت ميكردند كه بعضا جنبه ضربالمثل پيدا كرده است. يكي از آن آداب اين بود كه هر كس وارد حمام ميشد، براي اظهار ادب و تواضع نسبت به افراد بزرگتر كه در صحن حمام نشسته و مشغول كيسه كشي و صابون زدن بودند يك سطل يا طاس بزرگ آب گرم از خزينه حمام برميداشت و بر سر آن بزرگتر ميريخت. البته اين عمل به تعداد افراد بزرگ و قابل احترام كه در صحن حمام نشسته بودند تكرار ميشد و تازهوارد، وظيفه خود ميدانست كه بر سر يكايك آنان با رعايت تقدم و تأخر آب گرم بريزد. از آداب ديگر در حمامهاي عمومي خزينهدار قديم اين بود كه اگر تازهوارد كسي از آشنايان و بستگان نزديك و بزرگتر از خود را در صحن حمام ميديد فوراً به خدمتش ميرفت و به منظور اظهار ادب و احترام او را مشت و مال ميداد يا اين كه ليف و صابون را به زور و اصرار از دستش ميگرفت و پشتش را صابون ميزد. سنت ديگر اين بود كه هر كس وارد خزينه حمام ميشد به افرادي كه شستشو ميكردند سلام ميكرد و در همان پله اول خزينه 2 دست را زير آب كرده و كمي از آب خزينه را برميداشت و به يكايك افراد حاضر از آن آب حمام تعارف ميكرد. براي افراد تازهوارد مهم و مطرح نبود كه افراد داخل خزينه از آشنايان هستند يا بيگانه؛ چهبسا نسبت به افراد بيگانه بيشتر اظهار علاقه و محبت ميكرد، زيرا معتقد بودند آشنا در هر حال آشناست و دوست و آشنا احتياج به تعارف ندارند. در هر صورت اين رسوم از گذشتههاي دور يعني از زماني كه حمام خزينه به جاي آب چشمه و رودخانه در امر نظافت و پاكيزگي مورد استفاده قرار گرفت، معمول شده است.
نقش حمام و گرمابههاي عمومي در گذشته بسيار پررنگتر از امروز بوده است، زيرا گرمابه علاوه بر اين كه مكاني جهت شستشو و نظافت بوده، محلي براي تجمع و ديدار مردم هم به شمار ميرفته است. در قديم مردم تقريباً هفتهاي يك بار به گرمابه ميرفتند و در آنجا از احوال يكديگر مطلع ميشدند و ديداري تازه ميكردند. اغلب مردم تقريباً يك صبح تا عصر را در گرمابه سپري ميكردند و حتي ميانوعده يا ميوهاي هم در حمام ميل ميكردند و نهايت استفاده را از گرمابه به عنوان محلي براي اجتماع، گفتوگو و ديگر تعاملات ميبردند. گرمابهها كاربردهاي مهم ديگر نيز داشتند كه مربوط به مناسبتها ميشد. در اينگونه مناسبتها معمولاً گرمابه از طرف يك عده خاص قرق (رزرو) ميشد كه برحسب نياز مشتريان به حمام زايمان براي نوزاد، مادر و اطرافيانش، حمام عافيت براي زدودن كامل بيماري از بدن بيمار بهبود يافته، حمام ويژه اعياد مذهبي همانند عيد نوروز، حمام تشرف به هنگام عزيمت به سفرهاي زيارتي يا ديدار با بزرگان، حمام عروسي كه قبل از مراسم عروسي براي عروس و داماد و بستگان آنها (به طور جداگانه) و حمام آشتي و برادري كه براي آشتي دادن 2 نفر كه با هم قهر بودند، طبقهبندي ميشد. در آن زمان حمامها محل تراشيدن موي سر، رنگ كردن ريش، دندان كشيدن و حجامت هم بود و خيلي از دختر پسنديدنها، خواستگاريها و مراسم حنابندان در حمام اتفاق ميافتاد. محمدعلي گلابزاده، پژوهشگر و مردمشناس درباره كاربردهاي گرمابههاي عمومي ميگويد: در گذشته از گرمابه عموميصرفاً در جهت نظافت و استحمام استفاده نميشد، بلكه گرمابه محلي بود كه بسياري از خانوادهها براي يافتن همسر مناسبي براي فرزندانشان از آن سود ميبردند. گرمابه محل مبادله اطلاعات بود و اتفاقات هر محله و منطقهاي در آنجا بيان ميشد و حتي معاملات تجاري نيز در آن صورت ميگرفت.
نكته: نقش حمام و گرمابههاي عمومي در گذشته بسيار پررنگتر از امروز بوده است، زيرا گرمابه علاوه بر اين كه مكاني جهت شستشو و نظافت بوده، محلي براي تجمع و ديدار مردم هم به شمار ميرفته است
وي ميافزايد: چون مختصات زمان گذشته به گونهاي بود كه مردم اوقات فراغت زيادي داشتند بيشتر اين اوقات فراغت را در داخل گرمابهها سپري ميكردند. وي حمامهاي تاريخي عمومي را به عنوان نماد فرهنگي، هنري، اعتقادي و باوري مردم روزگاران گذشته قلمداد ميكند و با اشاره به اين كه حمامهاي عمومي همچون حمام تاريخي گنجعليخان كرمان فقط مكاني براي پاكيزگي نبوده ميگويد: سردر اين حمام با خط زيباي ميرعماد و كاشيكاريها و مقرنسكاريهاي داخل آن كه در نهايت زيبايي هستند بيانگر ذوق و هنر مردم آن روزگار و اهميت خاص حمام براي آنها بوده است. همچنين ايجاد شغلهاي متعدد در جوار گرمابههاي عمومي همچون صابونسازي، ليفبافي و لنگفروشي باعث ايجاد زمينه اشتغال عدهاي ميشده است. اين پژوهشگر و مردمشناس كاربرد واژه حمام در ادبيات ما را نيز با اهميت ميداند و با اشاره به اين كه ايرانيان حداقل از هزار سال پيش از گرمابههاي عمومي استفاده ميكردهاند دليل اين ادعا را اشعار مولانا كه حدود هزار سال پيش ميزيسته است عنوان ميكند كه سروده است: آن يكي پرسيد اشتر را كه هي از كجا ميآيي اي فرخنده پي گفت از حمام گرم كوي تو گفت آن خود پيداست از زانوي تو محمدعلي گلابزاده درباره جايگاه حمام در تاريخ ايران نيز ميافزايد: حمامهاي عمومي در تاريخ ايران شاهد حوادث مختلفي بودهاند كه از جمله آن ميتوان به قتل اميركبير در حمام باغ فين كاشان اشاره كرد.
گلابزاده كم شدن اوقات فراغت مردم به دليل گسترش زندگي ماشيني، احداث حمامهاي خانگي و افزايش آگاهيهاي بهداشتي مردم را از جمله عواملي بيان ميكند كه طي 3 دهه اخير باعث از رونق افتادن گرمابههاي عمومي شده است. وي يكي ديگر از دلايل از رونق افتادن گرمابههاي عمومي را آلوده شدن خزينهها عنوان ميكند و ميگويد: با پيشرفت دانش پزشكي در اواخر دوره قاجار مشخص شد خزينه حمام محلي براي آلودگي و انتقال بيماريهاست، لذا استفاده از خزينه در حمامهاي عمومي ممنوع شد. در آن موقع عدهاي از مردم كرمان كه آگاهي لازم را نداشتند و معتقد بودند زير دوش آب تميز نميشوند حاضر به پذيرفتن اين محدوديت نشدند و به همين دليل متدينين و بازاريان كرمان پيش مرحوم حاج ميرزامحمدرضا احمدي امام جمعه آن زمان كرمان ميروند و از او ميخواهند دستور دهد كه خزينههاي حمامهاي عمومي را تعطيل نكنند، اما امام جمعه كرمان آنها را توجيه ميكند كه خزينه مكاني آلودهكننده و بيماريزاست و آنها بايد به استفاده از دوش عادت كنند، به همين دليل از آن زمان به بعد استفاده از خزينه در حمامهاي عمومي ايران و كرمان ممنوع شد. وي با اشاره به اين كه حمامهاي عمومي به عنوان يك اثر و ردپاي تاريخ بايد حفظ شوند ميافزايد: حمامهاي عمومي از وجاهت تاريخي، فرهنگي و هنري بسياري برخوردار هستند كه يك مجموعه كامل را تشكيل ميدهند.
روزهاي تاريك گرمابهداري
حمامهاي عمومي در سالها اخير در برابر نوآوريها و بهرهبرداري از پيشرفتهاي تكنولوژي متروكه شده و با تغيير شكل مسكن مردم و احداث حمام در داخل منازل، نقش و كاركرد خود را از دست دادهاند و حمامهاي خانگي به همراه استخر، سونا و جكوزي جايگزين آنها شدهاند. اگر چه هنوز در گوشه و كنار شهرها و در بسياري از محلههاي قديمي گرمابههاي عمومي به چشم ميخورند، ولي بسياري از آنها فقط مورد استفاده مسافران و كارگران فصلي قرار ميگيرند كه از نقاط مختلف به شهرها ميآيند. صاحبان گرمابهها به دليل نبود مشتري در تأمين هزينههاي گرمابه با مشكل مواجه هستند و اين موضوع باعث شده كه بسياري از گرمابه داران همانند اصغر ناظمي حال و روز خوشي نداشته باشند و روزهاي تاريك حرفه خود را سپري كنند. اين گرمابهدار 53 ساله كه 17سال است به كار گرمابهداري مشغول است و اكنون مسووليت يك گرمابه عمومي با قدمت 70 سال را به عهده دارد ميگويد: اين روزها گرمابهداري به دليل هزينههاي زياد ديگر مقرون به صرفه نيست و چون مشتري وجود ندارد نميتوان به آينده آن اميدوار بود. وي با اشاره به تعطيلي بسياري از گرمابهها و تغيير كاربري آنها ميافزايد: افزايش تعرفه آب، برق و گاز، هزينههاي تعميرات، عوارض، بيمه، ماليات و عدم تمايل مردم براي استفاده از گرمابه عمومي باعث شده آنها يكي پس از ديگري تعطيل شوند. وي با اشاره به اين كه درآمد گرمابههاي عمومي در 3 دهه قبل مناسب بود ميگويد: با افزايش سطح رفاه زندگي مردم و احداث حمامهاي خانگي و گازرساني به منازل مختلف، مراجعه به گرمابههاي عمومي بسيار كاهش پيدا كرده و هزينههاي گرمابههاي عمومي بيشتر از درآمدهاي آنها شده است. وي تعداد مراجعهكنندگان به گرمابههاي عمومي را حداكثر روزانه حدود 30 نفر ذكر ميكند و ميافزايد: اغلب مراجعهكنندگان به گرمابهها مسافران و مهاجران افغاني هستند كه دسترسي به حمام خانگي ندارند. وي با اشاره به تعطيلي بسياري از گرمابهها يا تغيير كاربري آنها ميافزايد: مسوولان بايد از گرمابههاي عمومي به عنوان يك ميراث فرهنگي و اجتماعي حمايت كرده و مانع تعطيلي و تخريب آنها شوند. اين روزها ديگر كسي صداي بوق حمامي را نميشنود و در كوچه و پسكوچههاي شهرها خبري از كساني كه با بقچه راهي گرمابه عمومي ميشدند نيست. اين روزها تصوير حمامي مه گرفته از بخار آب خزينه با حوضچهها و بخشهاي مختلف به همراه استاد مشتمالچي كه با دستان خود خستگي يك هفته كار و تلاش را از تنها خارج ميكرد تنها در ذهن كساني نقش بسته است كه فضاي صميمي و گرم تجمع انساني اعضاي يك محل را در گرمابهاي عمومي تجربه كردهاند.