• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گفتاري در مورد وضعيت راهها و جاده ها در دوران پادشاهي هخامنشيان

kuruš

متخصص بخش تاریخ
گفتاري در مورد وضعيت راهها و جاده ها در دوران پادشاهي هخامنشيان اي مرد آنچه را اهورامزدا فرمان داده بجاي آر دروغ مگوي گناه مکن. "داریوش کبیر"





تحقيق و گرداوري آقاي محمد مصلايي







مقدمه:



مولفان قديم يکسره مبهوت و مسحور گستردگي سرزمين امپراتوري هخامنشي بوده اند . بسياري از آنها پيرامون نظام ارتباطي در دوران امپراتوري گزارش داده اند و به اظهار نظر پرداخته اند و همگي ميان انتظام ارتباطات با قابليتهاي قدرت مرکزي براي مداخله در امور کشورهاي تسخير شده رابطه مستقيم يافته اند.اگر بصورت کلي و بسيار تيتروار بخواهيم به اين مهم تظري بيفکنيم بايستي بگوئيم بدستور داريوش کبير براي آ گاهي و اطلاع وي از جديدترين رخدادها در سراسر شاهنشاهي جاده هاي بسياري ساخته شد و در اين جاده ها چاپارخانه هاي بسياري پديد آمد که در آنها هميشه اسبهاي تازه نفس آماده بودند.پيکهاي دولتي با رسيدن به اين چاپارخانه ها اسبهاي خود را عوض ميکردند.و با اسبهاي تازه نفس با سرعت به راه خود ادامه ميدادند.يا اينکه پيغام يا نامه به چاپار ديگري داده ميشد .به همين صورت اين کار ادامه ميافت تا نامه به مقصد مي رسيد.بدينگونه ميتوان ايرانيان را نخستين بوجود آورندگان نظام پست در دنيا دانست.







راهها و چاپارخانه ها :



الف- راهها :



هرودوت از خوبي راه و اسباب آسايشي که در ميهمانخانه ها براي مسافرين مهيا بوده بسيار تمجيد کرده و نظم و ترتيب آن را ستوده است ليکن درباره انشعاب هاي منطقه اي نظام راهداري هخامنشي توصيف هردوت بسيار ناقص است و يا لااقل در گزارشي که داده است افق جغرافيائي او از سمت شرق فقط محدود به شوش و بابل بوده است و ظاهرا هيچ اطلاعي از جاده هائي که به پارس ميرسيده اند و به طريق اولي از راههائي که از فلات ايران و آسياي مرکزي عبور ميکرده اند نداشته است. بخصوص جاي تاسف است که گزارش کتزياس درباره اين مسيرها ناپديد شده و در دسترس ما نيست.لوحه هاي پرسپوليس از اين اعتبار برخوردارند که حتي اگر هنوز مجموعه اطلاعات مضبوط در آنها منتشر نشده است باز هم يک ديدگاه کلي از مرکز امپراتوري به ماميدهند.در اين لوحه ها علاوه بر راه ارتباطي شوش به پرسپوليس که به دفعات مورد اشاره قرار گرفته راه باختريش ( 9 يا 10 بار ) هند ( 7 بار ) هرخواتيش و قندهار ( 11بار ) اريه ( 4 بار ) سگارتيه ( 2بار ) ماد ( يک بار ) بابل ( 1 يا 2 بار ) مصر( يک بار ) و سارد ( 3 بار ) تکرار شده اند. به اين ترتيب معلوم ميشود که سراسر خاک امپراتوري زير پوشش جاده ها بوده است و با اين توصيف مشخص است که جاده شاهي سارد به شوش ( توضيح در مورد اين جاده در پائين آمده است ) را بايد فقط به منزله جاده اي در ميان راهها و جاده هاي ديگر شمرد. همچنين به ياري مورخين نظامي ميتوانيم طول زمان جابجائي ارتش ها را محاسبه کنيم : از بابل تا شوش 22 روز و از شوش تا پارس حدود 30 روز و از شوش به هگمتانه از طريق جاده شاهي که از بابل ميگذرد 40 روز و همين راه از طريق مستقيم از ارتفاعات لرستان 9 روز و از هگمتانه به پارسه ( پرسپوليس ) 20 روز و... فاصله بوده است.به اين ترتيب با استفاده از اطلاعات مضبوط در متون هرودوت و گزنفون و با افزودن اطلاعات مندرج در متون مولفان نظامي کلاسيک و عصر هلني در مجموع ميتوان شبکه راههاي هخامنشي را با توجه به ايتکه منابع نظامي به جاده ها فقط از زاويه امکانات رساندن آذوقه و مهمات نظر مي اندازند در ذهن مجسم کرد.







جاده شاهي :



هردوت بشرح جزئيات (( درباره که از دريا تا شاه ادامه ميابد )) يعني جاده اي که شهر سارد را به شوش مي پيوندد ميپردازد و مي نويسد که اين جاده (( از کشورهاي پرجمعيت و مطمئن عبور ميکند.)) هرودوت براي هر منطقه تعداد پرسنگ ها ( که يک مقياس مسافت پارسي و معادل 4/5 کيلومتر است ) تعداد مسافرخانه ها و سرپناه هائي را که در هر منزل و ايستگاه مستقر بوده است دا معين ميکند و رودخانه ها و پست هاي مراقبت را که بصورت منظم در طول مسير واقع اند را بر ميشمارد و اين همان جاده ايست که عموما به (( جاده شاهي )) معروف شده است و 2400 کيلومتر طول داشته است.



راههاي پايتخت ها : مشاهده مي شود که تمام پايتخت هاي امپراتوري ( پاسارگاد- پارسه- شوش- بابل- هگمتانه ) از طريق جاده هاي بزرگ از چهار طرف به يکديگر متصل بوده اند. که شناخته ترين جاده ها در اين شبکه جاده پارسه به شوش است.در فاصله ميان شوش و هگمتانه جاده شاهي از کنار زاگرس مرکزي ( لرستان ) عبور ميکرده است . زيرا جاده مستقيم که از سرزمين (( کوسي ين )) ها عبور مي کرده است بنا به نوشته ديودور جاده اي (( ناهموار- تنگ و بد )) بوده است.بنابراين جاده بزرگ مسيري درازتر از طريق دشت بابل در پيش ميگرفته و به سمت شرق منحرف تا از آنجا از طريق بيستون به فلات ايران بپيوندد. جاده ديگري از هگمتانه از طريق (( گاربه )) يا اصفهان امروز به سرزمين پارس و از آنجا در بوشهر به خليج فارس متصل مي شده است.از سوي ديگر تنوع ممالکي که در الواح از آنها اسمي به ميان آمده است نشان مي دهد که پايتخت هاي امپراتوري از طريق راهها به مجموعه ولايات متصل بوده اند. در شمال جاده بسيار قديمي خراسان هگمتانه را از طريق راگه ( ري ) و دروازه هاي کسپي ين- هرکاني و پارتيه به باختر ( بلخ ) پيوند ميداده است.در جنوب از مبدا پارس جاده اي به هرخواتيش ( قندهار ) و گنداره ( منطقه کابل ) مي رفته است و از انجا راههاي ديگري به باختر و دره سند در هندوستان مي پيوسته اند. جاده شمال و جاده جنوب بوسيله يک جاده عرضي به يکديگر متصل ميشدند و اين جاده کورش آن را طي کرد از طريق اريه ( هرات ) به زرنگه ( حوضه هيرمند ) و قندهار مي پيوست.در مسير مديترانه دو مسير اصلي را مي شناسيم که از شوش تا اربل ( ساحل چپ دجله ) يکي بوده اند.و از اربل جاده شاهي هردوت از طريق دجله عليا و فرات عليا ارمنستان- کاپادوکيه- هليس- فريگيه بزرگ و دره مئاندر به سارد مي پيوسته است.از رابل مسير ديگري بسوي دمشق و مصر مي رفت که وجود آن در يک سند آرامي مشخص شده است. در ميان منازل و مراحل اين جاده شهرهاي مشهوري مانند اربل و دمشق قرار داشته است.راه ديگر که نيز اهميت داشت يک راه دريائي بود که ممالک شرقي ايران را به ممالک غربي آن اتصال ميداد. توضيح اينکه راه ايران به مصر قبل از زمان داريوش کبير چنين بود که از دجله و فرات گذشته و به سوريه ميرفتند و از اين جا در صور يا صيدا به کشتي نشسته به مصر در مي آمدند يا از راه فلسطين و برزخ سوئز بوادي نيل ميرسيده اند.داريوش کبير درياي مغرب را به درياي احمر توسط يکي از شعب نيل اتصال داد و از اين زمان کشتيها از درياي الجزائر و درياي مغرب به درياي احمر رفته و از باب المندب گذشته به درياي عمان وارد مي شده اند. بدين صورت روابط مستقيم دريائي بين ممالک درياي مغرب با پارس و خوزستان و ساير جاهاي ايران برقرار گشت که بعدها به اين وادي يا کانال که داريوش کبير هخامنشي دستور ساختن انرا داد نام سوئز نهادند.



ب- احداث و نگهداري جاده ها : دولت هخامنشي علاوه بر اينکه اهميت زياد براهها ميداد اولين بار چاپارخانه هائي تاسيس کرد.



هرودوت گويد که واحد مقياسها پرسنگ است و به مسافت هر چهار پرسنگ منزلي تهيه شده موسوم به ايستگاه.در اين منازل ميهمانخانه هاي خوب بنا و دائر گرديده است. در سرحد ايالات و نيز در آنجائي که ايالت بابل بکوير منتهي ميشود قلعه هائي ساخته اند که ساخلو دارد.در منازل اسبهاي تندرو تدارک ديده شده است. به اين ترتيب که چابک سوارها نوشته هاي دولتي را از مرکز تا نزديکترين چاپارخانه برده به چاپاري که حاضر است ميرساند و او فورا حرکت کرده تا به چاپارخانه دوم برسد و باز تسليم چاپار بعدي ميکند بدين منوال شب و روز چاپارها در حرکتند و اوامر مرکز را به ايالات ميرسانند. راجع بسرعت حرکت چاپارها هردوت گويد که نميتوان تصور کرد جنبنده اي بر روي زمين به اندازه چاپارهاي پارسي سريعتر حرکت کند.هرودوت چاپارهاي دولتي را (( آگ گاروي)) مينمايد . معني آن معلوم نيست بعضي نويسندگان جديد عقيده دارند که اين لفظ سامي است و بروم رفته و (( آن گاريه )) شده است. گزنفون تاسيس چاپارخانه ها را به کورش بزرگ نسبت داده و گويد که براي تعيين مسافت چاپارخانه ها از يکديگر تجربه کرده اند که اسب در روز چقدر ميتواند راه برود بي آنکه خسته شود و آنرا ميزان قرار داده اند. وقتي مي خواستند خبري بسيار زود به مقصد برسد آتش روي بلنديها روشن ميکردند. چنانکه هردوت گفته چون مردونيه آتن را گرفت با آتش از راه جزائر سيکلاد شاه خشايارشا را که در سارد بود آگاه کرد.







گفتار آخر :



اگر به وضعيت شاهنشاهي هخامنشي فقط از منظر موضوع اين نوشته بتگريم به بزرگي شاهان هخامنشي و پارسيان باستان که اجداد ما هستند پي ميبريم و به اين نتيجه ميرسيم که ما بايستي پيوسته از اينکه ايراني هستيم به خود افتخار کنيم. بديهي است که در يک مفاله چند سطري نميتوان از تمامي ابعاد به موضوع اشاره شده پرداخت بلکه توضيحي اجمالي در اين رابطه ميتواند مشوقي باشد تا دوستان جوان ما بيشتر در مورد گذشته خود مطالعه و تحقيق داشته باشند . در آخر به گفته اي از داريوش کبير بزرگترين پادشاه مشرق زمين در تمام اعصار اشاره اي داريم که هميشه از مردمش ميخواست به هر طريق ممکن در آبادي ايران زمين بکوشند و انرا از دشمنان پاس بدارند : اي مرد آنچه را اهورامزدا فرمان داده بجاي آر دروغ مگوي گناه مکن.











منابع مورد استفاده :



1- تاريخ امپراتوري هخامنشيان تاليف پروفسور پي ير بريان ترجمه دکتر مهدي سمسار-

2- ايران باستان تاليف حسن پيرنيا
 
بالا