• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گلستانه

چاووش

متخصص بخش ادبیات
تاريخچه مختصر هنرخطاطي درايران. زندگي و هنرسيدعلي اكبر گلستانه


خط وخطاطي درازمنه گذشته عرصه گسترده‌اي براي شكفتن وباروري استعدادهاي هنري وذوق و قريحه و آفرينش هنرمندان ايراني بوده است .خط از ديرباز درايران ارزش واعتباري بيشتر از انتقال مفاهيم و معاني داشته و از ظرفيت تفهيم و تفاهم بسي فراتر رفته است .خط براي خوشنويسان و خطاطان و هنرمندان كه به حكم سنت‌هاي رايج شرع ازپيكر نگاري وتصويرگري منع شده بودند،‌فرصت وامكان كم‌نظيري براي تجلي خواست‌هاي دروني وپسند و ذوق نقاشي انها بود ،از اين رو جنبه فني خط‌نويسي در بسياري از موارد تحت‌الشعاع ارزشهاي تزئيني و هنري آن قرار گرفت و خطاطي از صورت يك وسيله ساده براي ابلاغ معاني، به شكل يكي از متنوع ترين و پرغناترين رشته‌هاي هنري درآمد و هويت تازه‌اي يافت .


[TD="width: 2%"][/TD]

[TR]
[TD="width: 4%"]

[/TD]
[/TR]


خط فارسي باآنكه منشاءوريشه عربي‌وسامي داشت ،به حكم همين غريضه متلاتم هنري وتازه‌جويي و بدعت‌آفريني هنرمندان ايراي بزودي بظرفيتهاي تازه‌اي دست يابدكه واجد اعتلاي آن شد و با شكستن حصار قوائد و قوانين خط عربي،شخصيت متمايز و مستقلي پذيرفت.ذوق و تخيل كنجكاو هنرمند ايراني در اعماق حروف و كلمات فرو رفت تا با درك روح خط، جلوه‌هاي متنوع و تغييرناپذيرمكنونات وتظاهرات طبيعت و اشكال و صورتهاي ذهني و طبيعي رابه تصويردرآورد.خوشنويس ايرانس‌ازطريق خط با طبيعت درآميخت وزيبائي وجاودانگي وكمال را از آن آموخت. چنين بود كه خط فارسي كه در آغاز فقط به دو نوع نسخ و كوفي نوشته مي‌شد،در سيرقرون درخت تناوري شد كه ازهرشاخه آن جوانه‌هاي بسياري روئيد .براي پي بردن به ميزان تنوع وگونه‌گوني خطاطي،كافي‌ات بدانيم تنها از خط كوفي دوازده خط منشعف شد كه هر يك از آنها اثبات تبع بدعت‌گذار هنرمندان و خوشنويسان است.


[TD="width: 4%, align: center"]
[/TD]
[TD="width: 2%"][/TD]


خطاطي وخوشينويسي ايران كه يكي‌ازبارزترين ميراث‌هاي فرهنگي ماست باتوسعه زندگي ماشيني وهجوم عوارض ماشينيزم به سنت‌ها و نهادها و ارزشهاي فرهنگهاي بومي به انحطاط گرائيد وازطراوت و تازگي و شوخي و شيدائي هنري‌اش كاسته شد و رو به پژمردگي رفت.

[TD="width: 2%"][/TD]



اوج خوشنويسي درايران، قرن دهم هجري است، اما تا اواخرعصر قاجار هنوز اساتيد و هنرمندان نامي و شوريده‌اي بودندكه بردنياي خط حكومتي چيره داشتند. سيدعلي‌اكبر گلستانه، ملقب به احتشام‌الادبا، يكي از خوشنويسان است.
***
زندگي گلستانه 45 سال پيش نپائيد. قريحه او در اوج شكوفائي و زايندگي بودمرگ دررسيد،‌اما همين 45 سال كافي بود كه آثار ارزنده او به كتابخانه‌ها و موزه‌ها و كلكسيونهاي هنري راه يابد و نامش را به ابديت بسپارد.
هنرمندي بود عارف و عارفي بود كه در سير و سلوك به درجات عاليه نايل شد وبصورت يك مرشد و مراد در آمد كه اهل‌دانش و اصحاب معرفت و كاوشگران حقيقت از محضرش كسب فيض مي‌كردند.
چهره‌اي انديشناك و نگاهي مه‌آلود، اما سوزان داشت. واين نگاه بيقرارازمرزهاي اسرارآميز دين تا اتاطقهاي نامتناهي هنر پرواز مي‌كرد. لباس روحاني بر تن داشت و در اين كسوت تفكر عابدانه و تعمق عارفانه را با جوهر هنر آميخته بود. شخصيت‌دوگانه‌اودرنهايت به‌يگانگي جاذبه‌انگيزي مي‌رسيد. نيمي‌اززندگيش‌وقف‌ارشادخلق وآموزش شاگردان بسيار و نوشتن رسالات اخلاقي و تربيتي و مذهبي و راه‌جوئي به سرمنزل كمال وحقيقت بود. وجدان عارفانه او در اين لحظات بر وجودش پرتو شگرف و الهام‌بخشي مي‌افكند.

[TD="width: 2%"][/TD]

[TR]
[TD="width: 7%"][/TD]
[/TR]



[TD="width: 145%"] بخش ديگر زندگي استاد گلستانه در تسخير هنر و ادب بود. خطاطي و نوشتن مقالات ادبي و تاريخي كه بسياري از آنها بخط خوش او باقي است، جنبه ديگر شخصيت اورا فاش مي‌كند. اين مطالب ومقالات اينك در كتابخانه مسجد اعظم در دسترس مشتاقان و اهل تحقيق است.
زندگي استاد گلستانه را از آغاز به اجمال مرور كنسم:
سيدعلي اكبر به سال 1247 در خانواده‌قديمي سادات گلستانه در اصفهان متوليد شد. نخستين مراحل تحصيل را در زادگاهش گذراند و از همان هنگام آثار ذوق و استعداد هنر خطاطي در او آشكار شد.
خط خوش اين كودك نوآموز، نويدآينده اعجاب‌انگيزاوبود. اين نكته راچشمهاي دقيق بزودي دريافتند. سيدعلي‌اكبر در نزد استادان خوشنويس شهر خود به شاگردي رفت. آموزشهاي استادوفراگيري رموز خط و خوشنويسي، استعداد خام، اما زنده و روينده او را پخته كرد و ديري نپائيد كه شاگرد ديروزخوداستاد گرانقدري شد و جمع كثيري شاگرد در مكتبش گرد آمدند. گلستانه خط نستعليق را به گونه‌اي فريبا وچشم‌نواز مي‌نوشت، اما درخط شكسته گوئي الهام و گرمي از سرانگشتهاي او در خطوط جاري مي‌شد.
سلطه اوبه رموز خط شكسته تاحدي بودكه آقاميرزااحمدخان اشتري، متخلص به يكتاكه خودازخوشنويسان معروف بود درباره‌اشت گفت:
«گلستانه از عالم غيب هدايت مي‌شود.»
واين كلام كه به ظاهرآميخته به ستايشي غلو‌آميز است، ازحقيقتي باطني حكايت مي‌كند، اين حقيقت كه هنردر كمال خود از نوعي الهام برخوردار است و شعور هنري چون وحي و سورش در لحظات برانگيختگي وآفرينش، برهنرمند نازل مي‌شود.
[/TD]
[TD="width: 2%"][/TD]


روانشاد گلستانه با ناخن و انگشت خط مي‌نوشت و به همين شيوه به شاگردان خود سرمشق مي‌داد.

پس از ظهور درويش عبدالمجيد كه يكي ازاستادان مسلم شكسته است، خوشنويسان اسير سحر خط او شدند و براه او رفتند، اما در خط شكسته هيچيك از اين دنباله‌روان به استحكام و استواري و انسجام خط شكسته گلستانه دست نيافتند. در اين مورد يكي از صاحب‌نظران گفته است:
«هيچ خطاطي شباهت خط و اسلوب درويش را به پايه و مايه گلستانه نرسانيد. او خط شكسته را در كتابت خفي تا ششدانگ اعلي ترقي داد.»
گلستانه نتوانست تمامي زندگيش را در زادگاهش ـ كه بسيار به آن عشق مي‌ورزيدـ بسر آورد. شور و بي‌تابي هنر و حقيقت برجان اوانعكاس يافته بود. اديب عارفي كه‌قلندروارسالك طريقت حق‌وهنرباشد،‌روح تشنه‌اي دارد. گلستانه با كنجكاوي و عطش ديدارسرزمين‌هاي تازه، مردم تازه،‌ماجراهاي تازه وحقايق تازه به سيروسفر پرداخت و خراسان و فارس و عراق و تهران را در نورديد.
طلبه بودن درعين استغناءخصيصه اوبودوتا هنگامي كه براثريك عمل جراحي به مرگ پيوست، اين خصيصه، روشن و نيرومند و بيدار بود.
مرگ او به سال 1319 هجري اتفاق افتاد و بنا به وصيت خودش در جوار علي‌بن بابويه به خاك سپرده شد.




[h=2](پاورقي)
1ـ دوازده نوع خطي كه بمرور زمان از خط كوفي منشعب شد عبارتند از:

عهود، طومار، رياس، مرصع، سجلات، موامرات، امانات، مديح، ديباج، غبار، درخسس، بياض و حواشي.
خط نسخ را مادر خطوط در مشرق زمين خوانده‌اند. شش خط اصلي كه بدهها رشته منشعب شده‌لند، جملگي ريشه در خط نسخ دارند. شش خط اصلي كه بمثابه تنه تنومند درخت خط‌اند و از هر يك از آنها شاخسار بسيار سرزده است، عبارتند از:
نسخ ـ محقق ـ ريحان ـ ثلث ـ رقاع ـ توقيع.
انواع خطوط اگر كه خواهي اي يار
ثلث است و رقاع و نسخ و توقيع و غبار
ريحان و محقق است و توقيع و دگر
خطي است مسلسل چو سر زلف نگار

[TD="width: 2%"]
[/TD]

 

rahnama

پدر ایران انجمن
خطاطي وخوشينويسي ايران كه يكي‌ازبارزترين ميراث‌هاي فرهنگي ماست باتوسعه زندگي ماشيني وهجوم عوارض ماشينيزم به سنت‌ها و نهادها و ارزشهاي فرهنگهاي بومي به انحطاط گرائيد وازطراوت و تازگي و شوخي و شيدائي هنري‌اش كاسته شد و رو به پژمردگي رفت.
 
بالا