یه کلمه به کلمه قبلیت اضافه کن.

[مهری]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد!

 

[زینب]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و

 

[amininho]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی:سوت:

 

[زینب]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت

 

[Silver Star]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد:غش:

 

[زینب]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلیبا مشت نزد و با کله

 

[مهری]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلیبا مشت نزد و با کله

(زینب جان انقدر دعوا راه ننداز)

 

[مهری]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلیبا مشت نزد و با کله خورد زمین!

 

[سایه]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!
آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلیبا مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین

 

[زینب]

ه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلیبا مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی

 

[گل همیشه بهار]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد

 

[زینب]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد قلی هم گفت :آدمین تو باید مهدی را اخراج کنی.

 

[Shah_d 14]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد قلی هم گفت :آدمین تو باید مهدی را اخراج کنی.ادمین هم گفت:گلهای ایران انجمنی انقدر حرف از اخراج شدن نزنید

 

[زینب]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد قلی هم گفت :آدمین تو باید مهدی را اخراج کنی.ادمین هم گفت:گلهای ایران انجمنی انقدر حرف از اخراج شدن نزنیو این طور شد که انجمن گل ما با گل های تر و تمیزش به کارش ادامه داد .
این داستان ادامه دارد..............

 

[دختر مهتاب]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد قلی هم گفت :آدمین تو باید مهدی را اخراج کنی.ادمین هم گفت:گلهای ایران انجمنی انقدر حرف از اخراج شدن نزنیو این طور شد که انجمن گل ما با گل های تر و تمیزش به کارش ادامه داد .

دوباره مهدی به سرش زد کاری بکنه که همه انگشت به دهن بمونن

 

[T I N A]

یه روز ادمین داشت در انجمن گشت می زد، که ناگهان دید مهدی می خواهد سولماز خوشگله را بن بکند.به مهدی تذکر داد که سولماز را اذیت نکن.مهدی تصمیم گرفت مشتی به صورت علی بزند که امید نگذاشت و سولماز با جیغ وداد گفت بذار بزنه تا از انجمن بیرونش کنن!مهدی دستش را بلند کرد و نزد!!!!!!!!!!آنوقت قلی اومد و گفت چه خبر؟ حالتون خوبه؟
ناگهان مهدی مشتی به صورت قلی زدو قلی شوکه شد.قلی ​هم عصبانی شد! و قلی با مشت نزد و با کله خورد زمین!
ادمین رفت به طرف قلی و او را صدا کرد قلی هم گفت :آدمین تو باید مهدی را اخراج کنی.ادمین هم گفت:گلهای ایران انجمنی انقدر حرف از اخراج شدن نزنیو این طور شد که انجمن گل ما با گل های تر و تمیزش به کارش ادامه داد .



دوباره مهدی به سرش زد کاری بکنه که همه انگشت به دهن بمونن
قلی هم رفت بدنسازی که دیگه پخش زمینش نکنن