• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

۞۞۞بانوی یاس کبود ۞۞۞ ویژه نامه ایام فاطمیه ۞۞۞

برسام

کاربر ويژه
1425640466242296.jpg




شبهای مدینه خداحافظ ؛
سکوت را برایتان ابدی نمی بینم !


باور نداشته باش که با اتمام ناله های زهرا آر ام شوی!

ای مد ینه علی دیگر زهرا ندارد
علی امشب پاره ی وجودش را به خاک می سپارد
یا نه علی خود به گور می سپارد؟

زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند
بعد از دیگر خضاب نکند بعداز تو ...آری بعد از همه چیز
برای علی تمام می شود .


ای چاه های مدینه کجایید علی دیگر....
بعد از این شب علی دیگر سنگ سبو ندارد .

دردهای علی را مر همی نیست
غصه های علی را گوش شنوایی نیست .
ای چاه های مدینه علی از امشب
با شما نجوا میکند درد غریبی می گوید


بخروشید ای چاه های مدینه فریاد بزنید
درد های علی را زخمهای دلش ریشش را
آنگاه که علی غسل یاس میداد


آنگاه که سر بر دیوار بی کسی گذاشت
و فریادش گوش مدینه را کر کرد
آنگاه که علی پهلوی شکسته ی زهرا را دید
فریاد زد رهرا جان علی را ببخش که


دردهای تو را نفهمید که زخمهای تو را ندید
ندامت علی دنیا را می لرزاند .
آری ای کاش آن شب دنیا به پایان می رسید
کاش کنگره ی عرش متلاشی میشد!


چه بگویم از امشب ...فقط این را می گویم که داغ تازه است
تا به امروز و علی همچنان بر مزار مخفی یاس می گرید
و کوچه های مدینه ناله علی و زینب و حسنین را از امشب در خود دارد .


خون بخروشید ای چاه ها ی مدینه که علی دیگر زهرا ندارد


 

برسام

کاربر ويژه
حرز حضرت زهرا سلام الله علیها






حرز حضرت زهرا سلام الله عليها

حرز (بكسر حاء)، موضع محكم و حصين است.

و در شرع، امرى است كه معد

براى محفوظ نگه داشتن اموال است.

در عادت و عرف مانند خانه، خيمه. (1)


حرز به معانى زير نيز مى باشد:

1- جاى استوار، پناهگاه

2- بهره، حظ، نصيب

3- دعايى كه بر كاغذى نويسند

و با خود دارند، بازوبند، چشمآويز، تعويذ. (2)


در بين ادعيه وارده در كتب دعا به دعاهائى برخورد مى كنيم

كه با تمسك به بعضى از اسماء و صفات خدا

قلعه هاى معنوى و حصن حصين در برابر حوادث

و آفات براى انسان فراهم مى كنند

اينگونه دعاها معروف به حرز مى باشند.

معمولا همه ائمه و پيشوايان دينى داراى

حرزهاى مخصوص مى باشند

از جمله حرز حضرت زهرا عليهاالسلام

اين عبارات از اين دعاست:


بسم اللَّه الرحمن الرحيم

يا حى يا قيوم

برحمتك استغيث فأغثنى

و لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا

و اصلح لى شأنى كله(3)

اللَّهم بحقِّ العرش و من علاه،

و بحقِّ الوحى و من اوحاه،

و بحقِّ النَّبى و من نبَّاه،

و بحقِّ البيت و من بناه،

يا سامع كلِّ صوتٍ،

يا جامع كُلِّ فوتٍ،

يا بارىءَ النُّفوس بعدالمَوت،

صلِّ على محمَّدٍ و اهل بيته،

و اتنا و جميع المؤمنين والمؤمنات

فى مشارق الارض و مغاربها،

فرجاً من عندك عاجلاً،

بشهادة ان لا اله الا اللَّه

و اَنَّ محمداً عبدك و رسولك،

صلَّى اللَّه عليه و اله،

و على ذريَّته الطَّيبين الطَّاهرين،

و سَلَّمَ تسليماً كثيراً.


1ـ فرهنگ معارف اسلامى/ سيد جعفر سجادى/ ج 2/ ص 250
2ـ فرهنگ معين
3ـ فاطمه زهرا عليهاالسلام شكوفه عصمت/ محمود جويبارى/ ص 228

 

برسام

کاربر ويژه

10168003_1568933200056725_5390565956231094598_n.jpg


مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است

آنکه من هستم فقیر ابن الفقیر خانه اش
آنکه من هستم غلام ابن الغامش، ...فاطمه است

دستبوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است

حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است

حج زهرا ظاهرا بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطنا بیت احرامش فاطمه است

فاطمه امر خداوند است و مامورش علیست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است

مصطفی ؟ یا مرتضی ؟ یا فاطمه ؟ یا هرسه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلا کدامش فاطمه است

رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است

عقلها راهی ندارند و زبانها الکنند
در مقام اهل بیتی که تمامش فاطمه است

 

برسام

کاربر ويژه
- ضربات قنفذ:
جريان آتش افروزى عمر را گفتيم و ضربات وارده بر فاطمه (س) را برشمرديم. در اينجا سند ديگرى را نقل مى‏كنيم كه در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مكه بود كه بعدها بعنوان كارگزار عمر سرگرم كار شد. عمر در يكى از اقدامات نصف اموال همه كارگزاران خود را بسبب خيانتى كه از آنها ديده بود مصادره كرد، ولى اين امر را درباره او انجام نداد. حتى بيست هزار درهمى را كه از او ستانده بود به او باز پس داد.

على (ع) بعدها مى‏فرمود اين اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدير عمر از ضربت تازيانه‏اى بود كه به بازوى فاطمه (س) زد و آن را متورم ساخت [16] آرى، او در خوان نعمت پيامبر بزرگ و آزاد شده بود ولى براى حفظ شرايط و موقعيت خود آن رذالت را از خود بروز داد.


1425873846430996.jpg
 

برسام

کاربر ويژه
روضه حضرت زهرا(س) از زبان مبارك خودشان

ديلمي مي‏گويد: زهرا(س) ماجراي خود را به تفصيل بيان فرموده است. از جمله فرمود:

«... سپس قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن وليد به خانه ما فرستادند تا پسرعمويم علي را براي بيعت زيانبار خود به سقيفه بني‏ساعده بيرون برند. علي كه مشغول انجام وصيّت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تأليف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بيرون نرفت.

پس هيزم زيادي در مقابل در خانه ما جمع كردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش كشند. من پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم كه دست از ما بردارند و ما را ياري كنند.

عمر، تازيانه را از دست قنفذ - غلام ابوبكر - گرفت و با آن به بازويم زد، چنان كه تازيانه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد. عمر لگدي به در كوبيد و آن را به طرف من فشار داد و من كه آبستن بودم، به صورت روي زمين افتادم. آتش شعله مي‏كشيد و صورتم را مي‏گداخت. عمر چنان به صورتم سيلي زد كه گوشنواره‏ام بر زمين افتاد و درد زايمان به سراغم آمد. پس محسن را كشته بي‏گناه سقط كردم. اين است امّتي كه مي‏خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالي كه خدا و رسول از آنان بيزاري جسته‏اند. من نيز از آنان برائت مي‏جويم».

بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب ديلمي.



1425889799222251.jpg


 

برسام

کاربر ويژه
- نگرانى از عوام فريبى:
از موارد مظلوميت فاطمه (س) اين بود كه خصم عوامفريبى مى‏كرد. مثلاً فدك را كه حق فاطمه (س) بود از او گرفت ولى براى حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مايل باشى اموال شخصى من در اختيار تو باشد - يا به صورت مستقيم ميراث او را گرفت بدين بهانه كه پدرت دستور داده ومن نمى‏توانم تخلف كنم .

براى فاطمه (س) اين شگفتى وجود داشت كه خدا و انسانيت و اخلاق چه شدند؟ چرا چيزى را به پدرش نسبت مى‏دهند كه روح پيامبر از آن آزرده است؟ چگونه مى‏شود مسأله‏اى توسط پيامبر صورت گرفته باشد و فاطمه (س) از آن بى خبر باشد؟ فاطمه‏اى كه مركز اسرار پيامبر بود چگونه از حديث ميراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام مى‏كند بى خبر است؟ و اين عوامفريبى روح فاطمه (س) را آزرده مى‏ساخت زيرا بخاطر تقوا و انسانيت توان مقابله به مثل را نداشت .

- اهانت‏ها:
فاطمه (س) در مورد شخصيت خود از رسول خدا (ص) سندها داشت. جمله معروف «فاطمةُ بضعة منى» بر سر زبانها بود و يا عبارت پيامبر هر كه فاطمه (س) را اذيت كند مرا اذيت كرده همگان شنيده بودند. بدين سان بسيار شگفت‏آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام‏آميز رسول خدا (ص) نسبت به او به فاطمه (س) اهانت كنند و يا او را تحقير نمايند .

ابوبكر پس از خطبه فاطمه (س) در مسجد به بالاى منبر رفت و سخنان ركيكى درباره او گفت. پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ بالله به روباه پيرى تشبيه كرد كه شاهد او دم او مى‏باشد. و هم گفت فاطمه (س) براى اثبات حقانيت خود به ضعيفه‏ها متمسك شده و از زنان يارى مى‏طلبد...[17]

ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آيا درباره فردى چون فاطمه (س) اين سخنان رواست؟ او كه روز تولد ملائكة او را در بر گرفتند در خور اين سخنان است؟ آيا رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از ميراث محروم كرده و به او خبر نداده؟ واى بر شما - زود است بر خدا وارد شويد و ثمره تلخ كردار خود را بچشيد (و بر اثر اين سخنان ابوبكر مقررى ام سلمه را قطع كرد) [18].
البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود عليه فاطمه (س) پشيمان بودو در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده‏ام كه‏اى كاش نمى‏دادم:... اى كاش وارد خانه فاطمه (س) نمى‏شدم اگر چه عليه من به جنگ مى‏ايستادند...[19]


1425653781758426.jpg

 

برسام

کاربر ويژه


ببین می تــوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیــلی جـوانی بمان

تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمــین گـیر من،آســمانی،بمان

اگر می شـود می توانی بـمان

تو نـیلوفرانه تـریـن یاس شـهر
وجود تو کانون احـساس شهر

دعا گوی هر قـدر نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر

نباشـی، چـه آبی چه نانـی بمان

چه شد با علی همسفر ماندنت
چه شـد ماجرای سـپر ماندنـت

چه شد پـای حـرف پـدر ماندنـت
پس از غـصه ی پشـت در ماندنت

نـدارد علــی هـمزبانی بمــان

برای علی بی تو بـد میشود
بدون تو غم بی عـدد میشود

نرو که غــرورم لــگــد میشود
و این سـقف،سـنگ لحدمیشود

تو باید غــمم را بدانــی بمــان

چرا اشــک را آبـرو میکــنی
چرا چــادرت را رفـو میکـــنی

چرا اسـتخوان درگـلو میکــنی
چرامـــرگ را آرزو میکـــــنی

چه کم دارد این زنــدگانی بمان

 

برسام

کاربر ويژه

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی
اگر ز لانه می روی چرا شبانه می روی

قرار من، شکیب من، مهاجر غریب من
فدای غربتت شوم که مخفیانه می روی

حیات جان، امید دل، علی بود ز تو خجل
که با کبودی بدن، ز تازیانه می روی

کبوتر شکسته پر، مرا به همرهت ببر
چرا بدون جفت خود، ز آشیانه می روی

چهار طفل خونجگر زنند در غمت به سر
تو بر زیارت پدر چه عاشقانه می روی

الا به رخ نشانه ات مگر، شکسته شانه ات
که موی زینبین خود نکرده شانه می روی

فتاده بر دلم شرر، که تو در این دل سحر
ز همسرت غریب تر، برون ز خانه می روی

همای بی ترانه ام، چرا ز آشیانه ام
به کوی بی نشان خود، پر از نشانه می روی





 

برسام

کاربر ويژه
حزن و اندوه
فاطمه (س) براى زدودن اين آثار و اقدام تلاش‏ها كرد ولى به ثمر نرسيد. ازوجود و جان خود و خانواده‏اش مايه گذارد ولى در آن موفق نشد. او در واقع اسير انتقام جوئى خصم در شمشير برافراختن على (ع) عليه مشركين بود. آن روز كه على (ع) براى احياى دين همه همت خود را مصروف مى‏كرد كينه‏هائى در دل مشركان شكل مى‏گرفت و امروز همان كينه‏ها بصورت موضعگيرى‏ها و بى تفاوتى‏ها درآمد.

فاطمه (س) پس از همه فريادها از ميدان به در نرفت مقاومت صبورانه‏اى در پيش گرفت و در آن راه ايستاد خود فرمود صبر مى‏كنم همانند صبر كسى كه در قلب خود تيرى و در درونش نيزه سنگينى را احساس مى‏كند. (نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخزالسنان فى الحشاء) [20] و الحق چه صبر جانكاهى بود.

او از اينكه اسلام را غريب و بى‏ياور مى‏ديد ديدگانش گريان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاريك مى‏يافت و ديگر كسى او را خندان نديد تا به ديدار پدر در جهان باقى شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمة بعد وفات رسول الله و لم يعلم ابوبكر و عمر بموتها) [21] نگران ومتأثر بود كه مردم پاره تن اورا فراموش كرده و در ميان انبوهى از دشوارى‏ها تنهايش گذاشتند. مگر پيامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفى نكرده بود. [22]

پيش‏بينى پيامبر (ص)
رسول خدا (ص) مظلوميت فاطمه (س) را پيش بينى كرده و رهنمودهاى خود را از پيش به او داده بود. براساس آن چه كه صاحب كشف الغمه مى‏نويسد: پيامبر روزى به فاطمه (س) فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهى گرفت و مورد استضعاف واقع خواهى شد. آنكس كه ترا اذيت كند مرا آزار داده، و آنكس كه ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده ،كسى كه به تو جفا كند بمن جفا كرده، هر كس از تو ببرد از من بريده، آنكس كه به تو ستم كند به من ستم روا داشته، آنكس كه ترا شادان كند مرا مسرور كرده، آنكس كه به تو پيوند مهر داشته باشد به من پيوند دارد، زيرا تو از منى و پاره تن منى، و جان من و روح منى، از ستمكاران امتم بر تو به خدا شكوه مى‏كنم. [23]

براساس سند ديگرى، رسول خدا (ص) در حين مرگ گريست، و در پاسخ علت گريه‏اش فرمود بدان خاطر است كه از اشرار امتم به آنها ستم مى‏رسد. گوئى مى‏بينم كه دخترم فاطمه (س) پس از من اسير ظلم و ستم مى‏شود و فرياد پناه خواهى مى‏زند و كسى از امتم او را كمك نكند (و كانّى بك يا بنية نستغثين فلا يغنيك احد من امتى) [24]. و هم در سخن ديگرى خطاب به فاطمه (س) فرمود قسم به آنكس كه مرا بحق مبعوث كرده عرش خدا از گريه‏اش مى‏گريد و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمين و ما بين آن دواند از گريه‏اش بگريه مى‏آيند. (واللذى بعثنى بالحق، لقد بكى لبكائك عرش اللّه و ما حوله من الملائكة والسموات و الارضون و ما فيهما) [25].


1425940016040086.jpg

 

برسام

کاربر ويژه

این کار، کار کیست؟! چه بد می زند به در
باور نکردنیست ، لگد می زند به در؟!

مشعل گرفته است که آتش به پا کند
یا با طناب دست شما را جدا کند

شاید تو بی علی شوی و او بدون تو...
از پشت در صدا بزنی یا علی نرو!

یعنی که قطره قطره بریزی به کوچه ها
نامش نیفتد از دهنت تا به انتها

یعنی بجنگ! وقت تماشا نمانده است
یعنی به او نشان بده تنها نمانده است
***
اینجا کجاست؟! چادر خاکی! چه می کنی؟!
تنها ترین نشانه ی پاکی چه می کنی؟!

اینجا غریبه نیست، چرا رو گرفته ای؟!
آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟!

دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها
بانوی قد خمیده! زمین می خوری چرا؟!

این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟!
هی دست مشت کرده به دیوار می زند
***
حق دارد او که طاقت این روز را نداشت
روزی که خانه دست کم از کربلا نداشت

روزی که از صدای غمت شهر خسته شد
روزی که چشمهای تو یکباره بسته شد

روزی که زخمهای عمیقت دوا نداشت
روزی که گریه های تو دیگر صدا نداشت

ای کاش بر زمین اثری از فدک نبود
ای کاش دست شوهر تو بی نمک نبود
***
توفان گرفت و آن شب یلدا شروع شد
خون گریه های عالم بالا شروع شد...
 

نفس91

کاربر ويژه
مظلوميت او از زبان على (ع)
على (ع) در حين دفن فاطمه (س) طى جمله‏هائى كوتاه در حالى كه مى‏گريست چنين فرمود:خداوندا از دختر پيامبر تو راضيم، خصم او را به تنهائى و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بريدند تو او را پيوند ده، به او ستم كردند تو اى احكم الحاكمين درباره او داورى كن. (اللهم انى راض عن ابنة نبيك - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها ،و هجرت فصلها و ظلمت فاحكم لها يا احكم الحاكمين) [26]

و هم در حين دفن خطاب به رسول خدا (ص) چنين گفت: اى رسول خدا (ص) فاطمه (س) به تو خبر خواهد داد كه امت چگونه براى از بين بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگير...ستنبك ابنتك نتطافر امتك على هضمها...[27] اى رسول خدا (ص) دختر ترا از بيم دشمن نيمه شب بخاك سپردم، حق او را بردند، ميراث او را گرفتند... از دشمنى خصم به خدا شكايت مى‏برم و به تو در مرگ و عزاى دخترت سر سلامت باد مى‏گويد (فبعين اللّه تدفن ابنتك سرّاً و يهضم حقها قهراً و يمنع ارثها جهراً... والى اللّه بررسول اللّه المشتكى و فيك احمل العزاء فصلوات اللّه عليها و عليك و رحمة الله و بركاته .

مظلوميت او از زبان فضه و ديگران:
فضه در خانه فاطمه (س) بود و به اسرار او واقف، در خانه كعب سرگرم مناجات بود و زمزمه‏ها داشت فردى كه به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پيامبرى. فضه از شنيدن اين سخن گريست و عقده‏اش باز شد و گفت اى بنده خدا اندوه و غصه‏اى كه در دل داشتم بجوش آوردى سؤال خود را بپرس.

آن شخص از مظلوميت فاطمه (س) پرسيد و صداى گريه فضه را بلند كرد. آنگاه فضه گفت تو مايلى از مظلوميت فاطمه (س) براى تو حرف بزنم و من مضايقه نخواهم كرد و شروع كرد به بيان حالات و صدمات و ستم ديدگى‏هاى فاطمه (س) كه شرح آن را بيش يا كم شنيده‏ايم .

از زبان ام سلمه هم نمونه‏هائى از اينگونه سخنان داريم. روزى بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانيدى؟ فرمود شب را در حالى به صبح رساندم كه از فقدان پيامبر و ظلمى كه بر جانشين او رفت رنجور بودم. در اينجا چهره مظلوميت فاطمه (س) در رابطه با على (ع) مطرح شده و اين نكته را بيفزائيم كه فاطمه (س) از بزرگترين مدافعان على (ع) بود و بخشى از ستمديدگى او در اين رابطه بود كه دفاعش درباره على (ع) به ثمر نرسيده بود .

براساس سندى كه در دست است فاطمه (س) در دم مرگ مى‏گريست و على (ع) علت گريه‏اش را پرسيد. فاطمه (س) گفت براى گرفتارى‏هاى آينده تو مى‏گريم و على (ع) دلداريش داد كه گريه مكن، كه آن امور براى من مهم نيستند...[28] و اين است معنى كفويت وهمسرى و همدمى مرد و زن كه فاطمه (س) و على (ع) نمونه آن بودند .


 

نفس91

کاربر ويژه

نای نفس کشیدن و رعنا شدن نداشت
سرو علی دگر کمر پا شدن نداشت

این بر همه طبیب ، ز خود دست شسته بود
کی گفته او توان مسیحا شدن نداشت

آب از سرش گذشته ، علی را خبر کنید
کوثر که میل راهی دریا شدن نداشت

پیچیده است اگر، کمرش درد می کند
او هیچ گاه قصد معما شدن نداشت

اامروز کار خانه خود را تمام کرد
گویا که قصد عازم فردا شدن نداشت

حتی حسین آب ز دستش گرفت و خورد
گویا خبر ز راهی گرما شدن نداشت

می شست رخت خویش ، ولی طول می کشید
چون دست لاغرش رمق واشدن نداشت

اسماء کمی خلاصه بینداز بسترش
تصویر فاطمه که غم جا شدن نداشت

می خواست دختر پدر خویشتن شود
گویا که میل حضرت زهرا شدن نداشت

با قصد قربت از پسرانش برید دل
هرچند قصد قربت مولا شدن نداشت
 

نفس91

کاربر ويژه
آن هنگام که از رسول الله سوال می شود که
«یا رسول اللَّه! آیا فاطمه فقط بزرگ زنان زمانه خود می باشد؟

ایشان می فرمایند:
این مقام از حضرت مریم دختر عمران است،
ولى دختر من فاطمه زهراء بزرگ اولین و آخرین زنان جهان است ».

آری این حد از تکامل و این جایگاه والا لازمه وجودیست که سرچشمه امامت است.(10)


89727061540698419795.gif




 

نفس91

کاربر ويژه
برای مشاهده تصویر اصلی با سایز 640 و 640 پیکسل اینجا کلیک نمایید .


اسماء مى‏گويد: پس از لحظاتى بانويم را صدا زدم، جواب نداد گفتم يا بنت محمد المصطفى اى دختر بهترين پيامبران، اى دختر بهترين مادران... چون جواب نيامد آمدم و روپوش را از روى مباركش برداشتم ديدم كه روح مطهرش به عالم ملكوت پرواز كرده است اسماء با ديدن اين منظره دلخراش، گريبان چاك زده مى‏ناليدم كه ناگاه حسنين عليهماالسلام وارد شدند و فرمودند: اسماء اين امنا؟ مادر ما كجا است؟

اسماء ساكت بود و چيزى نمى‏گفت فرزندان زهرا عليهاالسلام وارد حجره مادر شدند و مادر را بيجان يافتند آه از دل بيرون كرده و يكديگر را تسليت گفتند آنگاه حسن عليه‏السلام خود را روى مادر انداخته او را بوسيده و مى‏گفت: يا اماه كلمينى قبل ان يفارق روحى بدنى. مادر با من حرف بزن پيش از آن كه روح از بدنم مفارقت كند و آنگاه حسين عليه‏السلام پاهاى مادر در آغوش گرفته و مى‏گفت: يا اماه انا ابنك الحسين، كلمينى قبل ان ينصدع قلبى فاموت.
مادر من فرزندت حسينم با من حرف بزن پيش از آنكه دلم از كار بيفتد اسماء به آنها دلدارى داده و مى‏گفت جگرگوشگان رسول خدا برويد در مسجد و از ماجراى وفات مادر پدرتان را خبر دهيد. آنها از خانه به طرف مسجد دويدند و فرياد برآورده: يا محمداه يا احمداه، اليوم جدد لنا موتك اذ ماتت امنا.

اى پيامبر بزرگ، اى رسول خدا اى جد گرامى امروز بار ديگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرين تسليم كرد. سپس به طرف مسجد رفته و فوت مادرشان را به پدر بزرگوارشان خبر دادند. مولاى متقيان از شنيدن اين حادثه ناگوار غش كرد آب به صورت مباركش پاشيدند چون به هوش آمد فرمود: بمن العزاء يا بنت محمد، اى دختر رسول خدا به چه كسى در اين مصيبت تسليت بايد گفت، كنت بك اتعزى ففيم العزاء من بعدك؟ (1) اى سيده النساء من اندوه و غمم را به تو تسلى مى‏دادم بعد از تو به چه كسى خود را تسليت دهم. با اشك چشم و سوز دل اينگونه مى‏ناليد:

لكل اجتماع من خليلين فرقة -و كل الذى دون الفراق قليل
و ان افتقادى فاطمة بعد احمد -دليل على ان لا يدوم خليل (2)

ميان هر اجتماعى از دو دوست فراق حاصل مى‏شود، و اساساً كم اتفاق مى‏افتد كه بين دوستان جدايى نيفتد.
گم كردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلام‏اللَّه‏عليهما) بهترين دليل بر اين است كه دوست براى انسان نمى‏ماند.
 

برسام

کاربر ويژه
محتواى سخن او در عبادت‏ها
عبادت‏هاى بسيارى در حين بيمارى از فاطمه (س) بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقايق و اسرارى از زبان فاطمه (س) در مظلوميتش جارى شد. او شرايط روانى خود رادر عبادت زنان انصار چنين بيان كرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حاليكه از دنياى‏تان متنفر و از مردان‏تان بيزار بودم: اصبحت والله عائقة لدنياكم و قالية لرجالكم...[29]

ابن عباس به عيادت آمد و حالش را ديد و نگران شد. به على (ع) گفت دوست دارم مرا از اسرار فاطمه (س) و اينكه چرا بدين روز افتاده است آگاه كنى - فرمود مرا معاف دارد كه فاطمه (س) از من خواسته است آن را پوشيده دارم، اما بصورت مختصر عرض مى‏كنيم: پس از پيامبر حق او را غصب كردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را ناديده گرفتند، به او ستم كردند، خداوند ميان او و ستمكاران داورى كند .

سلمان به عيادت او آمد با فاطمه (س) سخن مى‏گفت ناگهان صداى فاطمه (س) در حين سخن تغير يافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پريشان شد كه تو را چه مى‏شود [30]فاطمه (س) را از درد سينه يا پهلو ناليد. و از جراحت ناشى از فشار در و گويا قطعه آهن يا ميخى كه در آن هنگام بر سينه‏اش فرو رفته بود .

و ديگر عيادت‏هائى كه از او بعمل آمد همه حكايت از صدمه ديدن او، غصب حقوق او، مظلوميت او و مظلوميت على (ع) است و تذكر تحمل و صبر فاطمه (س)، درد كشيدن او، بروز دادن دشمن كينه‏هاى بدر و احد را و فريفتگى‏شان به دنيا، و فكر و فريبكارى شان و در كل مظلوميت خود و على (ع) كه تجسم مظلوميت اسلام بودند .

نشان دادن مظلوميت
فاطمه (س) نمى‏خواست آنچه را كه بر او رفته بود از مردم مخفى دارد - بر عكس اصرار داشت كه مردم دريابند و بفهمند بر او چه مى‏گذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا (ص) تا دم مرگ خود حقايق را علنى كرد و به افشاى عمل نارواى خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عيادت ديگران از او، همه حكايت از اين وقايع دارند.

اينكه فاطمه (س) به دنبال بلال مى‏فرستد كه پس از مرگ پدر بيايد و يكبار ديگر اذان بگويد خود مدعى اعلان مظلوميت است و مى‏خواهد به همه بفهماند كه بر او چه مى‏گذرد. اينكه روزهاى دوشنبه و پنجشنبه مى‏رود و بر مزار شهيدان حاضر مى‏شود و صحنه‏ها را بيان مى‏كند كه اينجا محل استقرار پيامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا...[31]همه و همه نوعى عرضه وضعيت را نشان مى‏دهد.

و اينكه فاطمه (س) مى‏گريد و گريه‏اى بلند و آشكارا دارد و يا به خانه شهدا مى‏رود و با آنها سخن مى‏گويد [32] حكايت از اعلام وضعيت دارد كه مردم بدانند كه او در چه شرايطى و موقعيتى است و فكر نكنند فاطمه (س) از شرايط موجود راضى است و به اوضاعى كه پديد آورده رضايت دارد. كار و برنامه خود را انجام مى‏دهد ونارضائى خود را هم اعلام مى‏دارد .

مظلومه مغصوبه
آرى،فاطمه (س) تنها زنى است كه واجد چنان شرايط و مقاماتى است و در عين حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادى او را غصب كرده‏اند و هم حق معنوى او را.. السلام عليك ايها المظلومة المغصوبة، السلام عليك ايها المصطهدة المقهورة، السلام عليك ايتها الصديقة: الشهيدة...[33].

جواد خراسانى قصيده‏اى درباره فاطمه (س) سرود كه ترجمه بخشى از آن اين است: خدا لعنت كند آن گروهى كه فاطمه (س) را انكار كرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نكردند درب خانه او را آتش زده و او را بين در و ديوار فشردند و پهلويش را شكستند و محسن او را سقط كردند...

لعن اللّه امة انكرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهى تدعو من ورالباب يسمعون نداها عصروا بابها عليها الى ان كسروا ضلعها و كل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلياً
و هى من خلفهم تنادى اباها...

سلام بر فاطمه (س) و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسين مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه‏ات و سلام بر پيكرهاى بى‏سر فرزندانت .




1426243430022636.JPG

 

برسام

کاربر ويژه
1426243518620127.JPG

حيدر نگو که بي زره و بي سپر شدم

گريه نکن ؛ بخاطر تومختصر شدم



وقتي قرار بوده بميرم براي تو

اصلا علي ؛ فداي سرت بي پسر شدم



افتاده زحمتِ حسنينم به دوش تو

اين چند روز آخرم افتاده تر شدم



"شانه" بزن تو موي سر زينب مرا

من "شانه ام" شکسته و بی بال و پر شدم



گفتم خودم برای تو نان میپزم ولي

"سر درد" دارم و به خدا "دردسر"شدم



هر شب اگر کنار تو "پهلو گرفته ام"

"کشتي شکست خورده ي طوفان در" شدم



آتش بر آستانه ي عرش خدا زدند

با تار و پود چادر خود شعله ور شدم



بر روي صورتم رد سيلي و تاول است

از رد چشمهای مدینه نظر شدم



بازو و سينه و سر و پهلو و محسنم

حيدر نگو که بي زره و بي سپرشدم....

 

نفس91

کاربر ويژه



قنفذ- که خدا او را لعنت کند- فاطمه علیها السّلام را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام
فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانهاش کشانید و در را فشار داد بطوري که
استخوانی از پهلویش شکست و جنینی سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.

آرزوى حضرت زهرا(س) در ترك دنيا

محدث اربلى، از علماى ارجمند قرن هفتم و صاحب «كشف‏الغمه فى معرفة الأئمه» در مورد آرزوى مرگ، در دل و جان دختر گرامى و با فضيلت پيامبر عاليقدر اسلام، بيان روشن و توضيحات مفيد و روشنگرى دارد كه بازگويى آن در بر دارنده‏ى نكته‏هاست. از اين رو شمه‏اى از آن گفتار به صورت اختصار در اينجا نقل مى‏شود. وى مى‏گويد:
«طبيعت بشر بر حب ذات و علاقه به ادامه‏ى حيات خويش نهاده شده است. عموما بشر از مرگ گريزاتن و عاشق و علاقمند حيات و زندگى خويش است. انبياى الهى هم با آن همه عظمت و جلالت قدر و فضيلت، باز از اين قاعده مستثنى نيستند، و در اين علاقه با عموم مردم شريك و يكسان‏اند. داستان حضرت آدم (ع) با آن همه طول عمر و مدت زندگى‏اش باز هم آرزوى حيات و ادامه‏ى زندگى را داشت و هميشه از خداوند متعال آرزوى عمر طولانى و زندگى بيشتر مى‏كرد، خود گواهى بر اين حقيقت است.
حضرت نوح (ع) كه از لحاظ سن و سال در حدى بود كه به تصريح قرآن مجيد، تنها 950 سال در ميان قوم خود به دعوت مردم و تبليغ راه حق و توحيد مشغول بود، وقتى اجلش فرارسيد هنوز از زندگى سير نبود. زيرا چون در لحظات آخر از او پرسيدند كه دنيا را چگونه يافتى؟ پاسخ داد: «دنيا را خانه‏اى ديدم داراى دو در، كه از يك در به اندرون آيند و از در ديگر بيرون روند» و مفهوم اين جمله، شدت علاقه به حيات و دشوارى جدايى از دنيا را در نظر آن پيغمبر كهن‏سال و منادى توحيد نشان مى‏دهد.
و يا حضرت ابراهيم (ع) از حقتعالى خواسته بود كه تا او خودش آرزوى مرگ نكرده است، او را از دنيا نبرد.
و يا حضرت موسى (ع) در مفارقت از دنيا و به هنگام فرارسيدن آخرين لحظات عمر، با ملك‏ الموت محاجه و گفتگو داشت و دل از دنيا نمى‏بريد.
آرى اينها، فقط شمه‏اى از احوال انبياى عظام بود كه با وجود علو درجه و رفعت شأن و عظمت مقام، باز از دنيا سير نمى‏شدند و به ترك حيات و قطع زندگى رغبت نداشتند...
ولى فاطمه‏ى زهرا (ع) با آن سن و سال اندك و در عنفوان جوانى، چنان با شور و شوق در انتظار مفارقت از دنيا و ترك حيات بود كه دريافت خبر رحلت خويش از پدرش را جشن و سرور تلقى مى‏كرد، و بسيار خوشحال و شادمان بود كه زودتر بر پدر بزرگوارش نزول خواهند كرد. و اين امر، يكى از اسرار عظمت روحى و معنوى اهل‏بيت (ع) است كه در آنان به وديعت نهاده شده، و امرى است كه تنها به آنان اختصاص دارد». (1)همين معنى را فاطمه (ع) خود نيز ضمن همان خطبه‏ى شورانگيزى كه در مسجد مدينه و در حضور جمع كثيرى از مردم ايراد كرد، بيان فرموده است. بدين‏صورت كه حضرتش در آن گفتار كوبنده و پرشور، پيرامون رحلت پدر بزرگوار خود مى‏گويد:
«خداوند او را با رحمت و رأفت خويش به سوى جوار خود قبض روح فرمود، و از مشقت و رنج و درد اين دنياو تحمل وزر و بال آن آسوده ساخت و مشمول رضوان و خشنودى خود نمود».(2)
اين جملات عميق، خود مى‏تواند بازگوكننده‏ى ديدگاه كلى و عمومى زهرا (ع) نسبت به مرگ و انتقال از اين جهان باشد. در واقع اين سخنان پرمعنى، نگرش و جهان‏بينى زهراى اطهر (ع) را ترسيم مى‏كند و نشان مى‏دهد كه در نظر او، رخت بربستن از اين جهان و شتافتن به سوى باقى، عالى‏ترين راه رهايى از مشقات دنيا و رسيدن به جوار رحمت و رأفت حق است. لذا كسى كه چنين ديدگاهى نسبت به مرگ دارد، طبيعى است كه در مورد مرگ خود نيز از همين ديدگاه به مسأله مى‏نگرد. آنچه از بيان زهرا (ع) در مورد رحلت پدر بزرگوارش استفاده مى‏شود، در حقيقت تأييدى استوار، بر همان عامل روحى و معنوى در نهاد اوست كه باعث مى‏شود تا از شنيدن خبر رحلت خود نيز شادمان گردد.
در روايت وارد است هنگامى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام با تمام توان در دفاع از ولايت اميرالمؤمنين و حكومت اسلامى برآمد در اين مسير به مصيبتها و ناگواريهاى گوناگون گرفتار شد. پس از آنكه اميرالمؤمنين عليه‏السلام را از حكومت كنار ديد و حادثه‏ى غدير را فراموش شده‏ى امت وقت ديد و آن هنگام كه فدك و حقوق اقتصادى خود را در دستان نامردان نااهل ديد و در دفاع از حقوق خود نااميد گشت و پس از آنكه حريم و حرمت اهل‏بيت را توسط هتاكان منافق محل امنى نيافت، و آنگاه كه حتى مردم را از صداى گريه‏هاى خود دلتنگ ديد دست به دعا برداشت و آرزوى ملاقات با خدا و رسول خدا را نمود. در كتاب نهج‏الحياة آمده است: درباره‏ى شكوه‏ها و غمهاى جانكاه حضرت زهرا عليهاالسلام پيامبر گرامى اسلام به اصحاب خويش خبر داده و فرمود:
"دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصيبتها، غمناك و نگران مى‏شود كه دست به دعا برداشته، از خدا آرزوى مرگ و شهادت كند، مى‏گويد:"
يا رب انى قد سئمت الحياة و تبرمت باهل الدنيا فالحقنى بأبى الهى عجل وفاتى سريعا.
(پروردگارا! از زندگى خسته و روى گردان شده‏ام و از دنيازدگان، بلاها و مصيبتهاى ناگوار ديده‏ام، خدايا مرا به پدرم رسول خدا متصل گردان و مرگ مرا زود برسان.) (3)
 

نفس91

کاربر ويژه
عیادت ابو بکر و عمر از حضرت زهرا علیها السّلام
دختر پیامبر » : علی علیه السّلام نمازهاي پنجگانه را در مسجد بجا میآورد. هر بار که نماز میخواند ابو بکر و عمر به او میگفتند
بین ما و او مسائلی واقع شد » : تا آنجا که بیماري حضرت شدّت یافت. باز هم از حال حضرت سؤال کردند و گفتند !؟« چطور است
حضرت فرمود: این با ؟« که خود بهتر میدانی، اگر صلاح بدانی از او براي ما اجازه بگیر تا از گناهمان نزد او عذرخواهی کنیم
شماست.
فلانی و فلانی ،«18» اي زن آزاد » : آن دو برخاستند و کنار در خانه نشستند. علی علیه السّلام نزد فاطمه علیها السّلام آمد و فرمود
؟« پشت در هستند و میخواهند بر تو سلام کنند، چه صلاح میدانی
پوشش سرت » : حضرت زهرا علیها السّلام عرض کرد: خانه خانه تو و زن آزاد هم همسر توست، هر چه میخواهی انجام بده. فرمود
آن حضرت هم سر خود را پوشانید و رویش را به طرف دیوار گردانید.


نفرین حضرت زهرا علیها السّلام بر ابو بکر و عمر
ابو بکر و عمر وارد شدند و سلام کردند و گفتند: از ما راضی باش، خدا از تو راضی باشد. حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: چه
چیزي شما را به این کار وادار کرده است؟ گفتند: ما به بدي خود اعتراف میکنیم و امیدواریم ما را ببخشی و کینه ما را از دل
بیرون آوري.
فرمود: اگر راست میگوئید، در باره آنچه از شما سؤال میکنم به من خبر دهید، چرا که من چیزي از شما سؤال نمیکنم مگر آنکه
میدانم شما آن را میدانید. اگر راست بگوئید میدانم که شما در آمدنتان راست میگوئید. گفتند: هر چه میخواهی سؤال کن.
فاطمه پاره تن من است، هر کس او را » : فرمود: شما را بخدا قسم میدهم، آیا از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدید که میفرمود
خدایا این دو مرا اذیت کردند. » : گفتند: آري. حضرت دستها را بسوي آسمان بلند کرد و فرمود ؟« اذیّت کند مرا اذیّت کرده است
من شکایت این دو را


به پیشگاه تو و پیامبرت مینمایم. نه بخدا قسم، هرگز از شما راضی نمیشوم تا پدرم پیامبر را ملاقات کنم و آنچه شما انجام دادید
.« به او خبر دهم، تا در باره شما حکم کند
اینجا بود که ابو بکر صداي واي و ویل بلند کرد و به شدّت به جزع و فزع افتاد. عمر گفت: اي خلیفه پیامبر، از سخن زنی جزع و
فزع میکنی؟!


 

نفس91

کاربر ويژه



گلایه می کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه،
از این کوچه ها که آشنای دیرینه اند
با حضور روشن تو، از این خشت ها که لب فرو بسته اند؛


حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر،
به تو و خاندانت را شنیده اند.

از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود
حبیب خدا، کلام الهی را بر در خانه شماتلاوت می کرد:
«انما یرید اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب که هنوز بعد تو،
دیده به این کوچه های تهی از عطر یاس می دوزد.

شکوه می کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه با سینه پاک ت
و که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.


به ستاره ها گفته ام برایت آرام بگریند تا آزرده نشوی.
به ماه سپرده ام شیون چشم هایش را پنهان کند
تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند.

کودکانت، ناله یتیمی را در بغض گلوهاشان فرو می برند
تا تو را مخفیانه غسل دهم و به دستان سپید پدرت بسپارم.


به زمین سفارش کرده ام
پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد.

فاطمه جان!
«بعد تو اندوه من جاودانه و شب هایم شب زنده داری است
تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند».



 
بالا