• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

تکراری های دلنشین

محمد

کاربر ويژه

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گ

نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه رنگين نمی‌ پوشی به کام
باده رنگين نمی ‌بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می ‌بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ
رم کبوترهای مست


(فریدون مشیری)
 

mina67

کاربر ويژه
۱ وقتهایی
۱ حرفهایی
۱ ادمهایی
را عجیب از چشم می اندازد.
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


از تاپیک : طعم زندگی


مثل یک دُرنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن

زندگی تکرار زخم کهنه ی دیروز نیست
بال های خسته ات را رو به فردا باز کن


 

سیاوش عشق

کاربر ويژه
خیلی جالبه این موضوع
توی سایت دیگه ای همچین موضوعی ایجاد کرده بودم قبلا با نام " شعر های خاطره انگیز من" :گل:
.........
آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در سینه ی دلشکستگان می باید
هر شیشه که بشکند ندارد قیمت
جز شیشه ی دل که قیمتش افزاید
.....
شعر فکر کنم از شیخ بهایی باشه. سال 85 یه رمان از فهیمه رحیمی خوندم با نام "سالهایی که بی تو گذشت" این شعر آخراش نوشته شده بود :گل:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دلم قلمرو جغرافياى ويرانى است
هواى ناحيه ما هميشه بارانى است

دلم ميان دو درياى سرخ مانده سياه
هميشه برزخ دل تنگه پريشانى است

مهار عقده آتشفشان خاموشم
گدازه هاى دلم دردهاى پنهانى است

صفات بغض مرا فرصت بروز دهيد
درون سينه من انفجار زندانى است

تو فيض يك اقيانوس آب آرامى
سخاوتى، كه دلم خواهشى بيابانى است!


قيصر امين بور
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
آدم‌ها با دلایلِ خاصِ خودشان به زندگی‌ ما وارد میشوند
و با دلایلِ خاصِ خودشان از زندگی‌ِ ما می‌‌روند
نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش ، نه از رفتن‌ها زیاد غمگین
تا هستند دوستشان داشته باش
به هر دلیلی‌ که آمده اند
به هر دلیلی‌ که هستند
بودنشان را دوست داشته باش ... بی‌ هیچ دلیلی‌
شادمانی‌های بی‌ سبب ، همین دوست داشتن‌هایِ بی‌ چون و چراست


نیکی‌ فیروزکوهی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش ، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یار
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و
خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب...




391323_338172389591448_1482396190_n.jpg
ایرج جنتی عطائی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



تاپیک: با من بمان
بخش : شعر سنتی





قناری، سار، بلبل پر، پرستو پر، کبوتر پر

خزانسوزست باغ دل، هر آن گل نازنين تر پر



من و حسرت نشينی ها من و اين سخت جانی ها

تو از دلبستگی ها پر، تو تا يک آسمان پرپر



تمام زندگی تکرار يک کوچ است يک پرواز

تمام زندگی تکرار يک گل يک گل پرپر


تو و چون گل شکفتن ها تو و تا اوج رفتن ها
من و خارجنون در دل، من و تير خطر در پر



تمام سينه سرخان روی بال خويش می بردند

تو را وقتی که زخم يک کبوتر داشتی در پر


چه می خواهی دگر از من بگير و يک جنون بشکن
اگر آيينه آيينه، اگر دل، دل اگر پر پر


من از افسانه ی موهوم دل بايست می خواندم

که در اسطوره ی آتش، سياوش پر، سمندر پر



هميشه قسمتم اين کنج محنت نيست می دانم

به سوی چشمهايت می گشايم روزی آخر پر





*محمد حسين بهراميان*

 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات



تاپیک :
پنج وارونه
بخش : شعرنو





خواهر کوچکم از من پرسيد
پنج وارونه چه معنا دارد؟
من به او خنديدم...

گفت بر روي ديوار و درختان ديدم!
باز هم خنديدم...

گفت خود ديدم که ديروز مهران، پسر همسايه
پنج وارونه به مينو مي داد!

انقدر خنده برم داشت که طفلک ترسيد...

بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم:
بعدها وقتي غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بي گمان مي فهمي
پنج وارونه چه معنا دارد؟

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌

293764_342055905869763_1670709432_n.jpg


ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌

عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا

عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی بوسه بی‌شهوتی

عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده

یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار

عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی

عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان زیر پا

عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ، ماهی راهی شده

عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس

عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر

عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

ای توانا ، ناتوان عشق باش
پهلوانا ، پهلوان عشق باش

عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر

عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن

نیمه شب سرمست از جام سروش
در به در انبان خرما روی دوش

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی

عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی

عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس

هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد

عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای

عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی

عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده

عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین

هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد

هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود

درجهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است

سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است

عشق یعنی شور هستی در کلام
عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام



مجتبی كاشانی « سالک »
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
306841_342802575795096_1818759096_n.jpg


سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی

درودی چو نور دل پارسایان

بدان شمع خلوتگه پارسایی


حافظ
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دلم را ورق می زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده ی این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که «من»...
_منِ شعرهایم که من هست و من نیست_

به دنبال نامی که «تو»...
_توی آشنا _ ناشناس تمام غزلها_
به دنبال نامی که «او»...
به دنبال اویی که کو؟


قیصر امین پور

263025_240395692638030_881552_n.jpg
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
دل دردمند ما را که به دست توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی

 

taha moien

کاربر ويژه
وقتی عاشق شدم

سرزمین خدا دگرگون شد

شب درون تن پوش من خوابید

و خورشید از غرب سر زد.

 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
دریا نیستم اما دل که می زنی به من بیکرانه می شوم......
5zzwdt8br8hjcntv1i42.jpg
 

مهشید

کاربر ويژه
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]حضوری گرم اما سرد در مـــــــرداد دستانت

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کلامـــی تازه اما کهنه درسوسوی چشمانت

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] گناهــــــــی دلنشین اما غریبه با نگاه من
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] نگاهی مهربان در سایه چشمان شیطانت
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وتردیدی پر از اندیشه هــای روشن وتاریک
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ویک غم همچوخاکستر نشسته روی ایمانت

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ازاین دلشوره های ساکت ومرموزغمگینم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ازاین اندوه تلخ خفته در لبـــــهای خندانت

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چو یوسف ازدل این چاه پراندوه بیــــــرون آی
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که جای اشک خون داردبه چشمان پیرکنعانت
 

مهشید

کاربر ويژه
ادمک اخر دنیاست بخند
ادمک مرگ همین جاست بخند
ان خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند!
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند!
صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند!
راستی انچه که یادت دادیم
پر زدن نیست که در جاست بخند!
ادمک نغمه ی اغاز نخوان
به خدا اخر دنیاست بخند
 

Nicol

متخصص بخش گردشگری
qhnkuaed0fem8yes5r.jpg



جای من خالی‌ست
جای من در عشق
جای من در لحظه‌های بی‌دریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می‌گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالی‌ست
من کجا گم کرده‌ام آهنگ باران را؟!
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟!
 

taha moien

کاربر ويژه
می دانم

خدا تو را برای آغوش من آفرید

اماوسعت آغوش من

آنقدر نبود که یک دنیا را در خود جای دهد
...


عکس خلاف قوانین ایران انجمن حذف شد.
لطفاً جهت پیش نیامدن مشکل از به کار بردن تصاویر خلاف با قوانین ایران انجمن خودداری کنید.
admin


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

taha moien

کاربر ويژه
يک سينه پر از قرار ميخواهم و نيست

آرامش بي شمار مي خواهم و نيست


اينجا دلم از زرد شدن مي گيرد

پيراهني از بهار مي خواهم و نيست
 
بالا