• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
0
امتیاز کسب شده
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سائــل درمـــانــده نـــاامیـــد نـگردد
    گـــر کــه بکوبــد در سرای مـحمــد(ص)
    ای که ندای" اذان" رسید به گوشت
    هان که به گوشت رسد ندای محمد(ص)
    این جشن پیامبری بر شما مبارک
    سلام داداش امیدخوبی:83:
    :giggle::giggle::giggle::giggle:
    کجایی پسرساروی:گریه:
    درموردیه مسئله ای حتما باید باهات مشورت کنم:چشمک:
    اونم بی خیال شو:قلیون:
    ادمین دوروزقبل حسابی باهام صحبت کرد خیلی برام جالب بودفکرنمیکردم انقدرنکته بین باشه خیلی خوشحال شدم:شاد2::شاد2:
    خیلی ممنون داداش گلم خوشحالم توی دنیای مجازی داداشی مثل تودارم صاف وصادق مثل اینه وآب:83::شاد2::دوست:
    نور عترت آمد از آیینه ام

    کیست در غار حرای سینه ام

    رگ رگم پیغام احمد می دهد

    سینه ام بوی محمد می دهد
    قسمت اين بود که من با تو معاصر باشم
    تا در اين قصه ی پر حادثه حاضر باشم
    حکم پيشانی ام اين بود که تو گم شوی و
    من به دنبال تو يک عمر مسافر باشم
    تو پری باشی و تا آنسوی دريا بروی
    من به سودای تو يک مرغ مهاجر باشم
    قسمت اين بود ، چرا از تو شکايت بکنم ؟!
    يا در اين قصه به دنبال مقصر باشم ؟
    شايد اينگونه خدا خواست مرا زجر دهد
    تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
    شايد ابليس تو را شيطنت آموخت که من
    در پس پرده ی ايمان به تو کافر باشم

    دردم اين است که بايد پس از اين قسمتها
    سالها منتظر قسمت آخر باشم !!
    دوباره شب که میرسد ، پر از ستاره میشوم
    دوباره واژه های خیس ، پر از ترانه میشوم دوباره باد میبرد ، مرا
    به لانه ی فرشتگان میان ابرهای بی کسی و لخته لخته آسمان
    دوباره ماه میشوم ، دوباره باغ میشوم مهتاب اگر نشد، نشد!
    خودم چراغ میشوم...
    در دلم چیزی هست
    مثل یک بیشه ی نور
    مثل خواب دم صبح
    و چنان بی تابم
    که دلم میخواهد
    بروَم تا ته دشت
    بدوم تا سر کوه
    دورها آواییست
    که مرا می خواند
    :گل:
    زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمههای سفید برای شادی ها.اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی

    سلام خوبی خوبم:گل:
    اتقاقا"آینده میتراجون وچندتا دیگه ازدخترای انجمنو نشونش دادم باهم کلی خندیدیم:شاد:
    امیدبازم ازاین طنزهادرست کن خیلی بانمکه:دوست:
    سلام به داداش امیدخودم:7:
    چه عجب ماشماروزیارت کردیم:84::84::84::84:
    خوبی چه خبرا:13:
    امیدیه چیزی بگم ناراحت نشی خب:1::5:
    من بعضی وقتا یابیشتر موقع هایی که علی آقاخونه هستن تاپیکای توروبراشون میخونم وحسابی میخندیم:18::8:
    دیشب دفترخاطراتت وآینده پسران انجمنو براش خوندم ونشونش دادم حسابی کیف کرده بود:10::10::10::10:
    میگفت این داداش امیدت اصلا کم نمیاره خیلی جنبه اش بالاست:19:
    حالا دیگه حلال کن امشب میخوام براش چک عیدی گرفتنتوبخونم:15:
    اگه ناراحت میشی انجام ندم خب:5::1:
    :4::84::84::58::58::58::58:
    دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
    با موج های آبی دریا به رقص آیی
    و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
    بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
    لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
    به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
    دعایت می کنم، روزی بفهمی
    در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
    بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
    برایت آرزو دارم
    که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
    اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد...

    برایت چه بخواهم ز خدا؟!

    بهتر از اینكه خودش پنجره ی باز اتاقت باشد،

    عشق، محتاج نگاهت باشد، خلق، لبریز دعایت باشد،

    و دلت تا به ابد وصل خدایی باشد، "که همین نزدیکیست..."
    لحظه ای در گذر از خاطره ها،

    نا خودآگاه دلم یاد تو کرد ...

    خنده آمد به لبم،

    شاد شدم ...

    ...

    هر کجا هستی دوست،

    دست حق همراهت ...

    :گل:
    چه خوب که استراحت کردی:نیش2:
    الهیی...خوب چه میشه کرد :73:
    شب و روزت بخیر :بغل::گل:
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
  • بارگذاری…
بالا