عمریست در هوای خودت گریه میکنی
عمریست با نوای خودت گریه میکنی
گاهی کنار تربت مخفی مادرت
بر خاک آشنای خودت گریه میکنی
یک شب کنار پنجره فولاد میروی
با حاجت ودعای خودت گریه میکنی
شبهای جمعه زائر شش گوشه میشوی
با یاد کربلای خودت گریه میکنی
با خواندن زیارت ناحیه تا سحر
با سوز روضه های خودت گریه میکنی
لایق نبوده ایم انیس غمت شویم
بادرد وغصه های خودت گریه میکنی
ماکه اهمیت به غیابت نمیدهیم
از غربتت برای خودت گریه میکنی
هرهفته نامه های مرا میزنی ورق
بر حال این گدای خودت گریه میکنی
کس تاب آن نداشته هم گریه ات شود
تنها تو پا به پای خودت گریه میکنی