[FONT=bkoodakbold]لب پنجره نشسته بود.
نسیم خنکی می وزید و اونو به سمت رویاهاش هدایت می کرد
که یک دفعه زنگ تلفن به صدا در میاد
دوست نداشت از اون فکر توی ذهنش در بیاد بی تفاوت به تلفن به افکارش ادامه میده ولی کسی که پشت تلفن بود ول کن نبود مجبور میشه تلفن جواب بده.
الهه بود پشت خط دوست نگار
الهه...