[FONT="B Koodak Bold"][FONT=Vazir] من چه گویم یک رگم هوشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیست
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , April 26 #101 من چه گویم یک رگم هوشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیست
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , May 2 #102 من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد گر بر تن من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , May 3 #103 مردم سپند بر سرِ آتش نهند و تو آتش زدی به عالم از آن خال چون سپند فروغی بسطامی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , May 11 #104 [h=5]من رستم و سهراب تو! اين جنگ چه جنگی است گر زخم زنم حسرت و گر زخـــــــــــــــــم خورم ننگ... [h=5] فاضل نظری
[h=5]من رستم و سهراب تو! اين جنگ چه جنگی است گر زخم زنم حسرت و گر زخـــــــــــــــــم خورم ننگ... [h=5] فاضل نظری
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , May 15 #105 ما را سری است با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم (سر برود = سر بریده شود)
R Reza Sharifi مدير ارشد تالار 2013 , May 28 #106 من تو را مانم به عینه ، تو مرا مانی درست هر دو جانسوزیم ، اما دوستدار انجمن :نیش: منوچهری دامغانی
baroon متخصص بخش ادبیات 2013 , May 28 #107 مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را دفتر مساز این ورق باد برده را
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , June 13 #108 من ندارم سرِ یأس زیرِ بیحوصلگیهای شب، از دورادور ضربِ آهستهی پاهای کسی میآید احمد شاملو
M Miss zahra متخصص بخش تکنولوژی 2013 , June 22 #109 منتظر لحظه ی دیدار تو هستم سهل است بگویم که گرفتار تو هستم هر چند که دور از منی و من ز تو دورم بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
منتظر لحظه ی دیدار تو هستم سهل است بگویم که گرفتار تو هستم هر چند که دور از منی و من ز تو دورم بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , July 3 #110 موکب حسنت نگنجد در زمین و آسمان در درون سینه حیرانم که چون جا کرده ای... (جامی)
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , July 5 #111 ﻣﺮﺍ ﻋﻬﺪﯾﺴﺖ ﺑﺎ ﺟﺎﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﮐﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﭼﻮ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺻﻔﺎﯼ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻤﻊ ﭼﮕﻞ ﺟﻮﯾﻢ ﻓﺮﻭﻍ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻧﻮﺭ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﺧﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﺮﺍ ﻋﻬﺪﯾﺴﺖ ﺑﺎ ﺟﺎﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻥ ﮐﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﭼﻮ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺻﻔﺎﯼ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻤﻊ ﭼﮕﻞ ﺟﻮﯾﻢ ﻓﺮﻭﻍ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻧﻮﺭ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﺧﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 5 #112 من اول روز دانستم که این عهد که با من میکنی محکم نباشد که دانستم که هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد که با من میکنی محکم نباشد که دانستم که هرگز سازگاری پری را با بنی آدم نباشد
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , July 6 #113 من يقين دارم كه برگ، كاين چنين خود را رها كردست در آغوش باد، فارغ است از ياد مرگ! آدمي هم مثل برگ، مي تواند زيست بي تشويش مرگ، گر ندارد همچو او آغوش مهر باد را، مي تواند يافت لطفِ: «هر چه باداباد را» فریدون مشیری
من يقين دارم كه برگ، كاين چنين خود را رها كردست در آغوش باد، فارغ است از ياد مرگ! آدمي هم مثل برگ، مي تواند زيست بي تشويش مرگ، گر ندارد همچو او آغوش مهر باد را، مي تواند يافت لطفِ: «هر چه باداباد را» فریدون مشیری
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2013 , July 7 #114 من نام تو را حک بکنم بر دل و هم بر دهن خویش تا باز نخواهم که به تکرار برم نام تو را بیش
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 7 #115 من آن دیوانه ی بندم که دیوان را همی بندم زبان مرغ می دانم سلیمانم به جان تو
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 7 #116 ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست حالِ هِجرانْ تو چه دانی که چه مشکل حالیست؟
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 7 #118 مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی وگرنه بی تو ام قدری نباشد دین و دنیا را
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 7 #119 من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی داروی دوستی بود هرچه بروید از گلم
N Narsisa کاربر ويژه 2013 , July 7 #120 من اندر خود نمی یابم که روی از دوست برتابم بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم