• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آرشیو ابیات برای مشاعره با «« میم »»

مهری

کاربر ويژه
معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
وان یکاد بخوانید و در فراز کنید.


....
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من خواب دیده ام که تو آغاز می شوی
بنیانگذار سلسله ی ناز می شوی

بر شاخه ی شکسته ی این سرو بی رمق
با مرغ پر شکسته هم آواز می شوی



منوچهر آتشی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
منم زیبــا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل، پروردگــارت با تو میگوید:

تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگــــی طی کن عزیز من، خدایــــی خوب میدانم....

 

ثمره

کاربر ويژه
مانند آفتاب دلم سخت روشن است
من خواب دیده ام... به خدا خوب می شوی!



در برگریز درد لگدکوب می شوی
سروی، ولی تکیده تر از چوب می شوی
با گیسوان سربی و آن چهره صبور
داری شبیه حضرت ایوب می شوی
قیصر نبود آن که برآمد به جلجتا
تو کیستی که یکسره مصلوب می شوی؟!
لبخند بر لبان تو پرپر نمی شود
از موج درد، گرچه پر آشوب می شوی
قانون عشق سوختن است و به قدر درد
محبوب آستانه محبوب می شوی
مانند آفتاب دلم سخت روشن است
من خواب دیده ام... به خدا خوب می شوی!
( این غزل رو استاد ترکی برای قیصر امین پور نازنین سروده بودن)
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



مردان خدا پرده ی پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند

هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند



 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من از نزدیکی دشت محبت نردبانی کرده ام پیدا که تا قصر خدا هم پلکان دارد …
در آنجا دستهایم را به سویش با تمنا باز کردم، برایت بهترین را آرزو کردم
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
مسلمانان مرا وقتی دلی بود ... که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم از غم ... به تدبیرش امید ساحلی بود ...


دیوان حافظ
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
مجنون که تمام محو لیلی نشود
شایستهٔ انوار تجلی نشود
گفتی که به عشق دل تسلی گردد
عشق آن باشد که دل تسلی نشود

رضی‌الدین آرتیمانی

 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار


مکن کاری که پا بر ســـنگت آیو
جهان با این فراخـی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان ، نامه خونند
تو بینی نامه‌ی خود ننگت آیو

بابا طاهر

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




ما گذشتیم و گذشت آنچه
تو با ما کردی

تو بمان با دگران، وای به حال دگران

:آه:
 

tazeha

کاربر ويژه
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
---------------------------------------
مراعهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم
---------------------------------------
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند
---------------------------------------
میرود خون دل از مردمک دیده سزاست
که چرادل به جگر گوشه مردم دادم
---------------------------------------
من ندانستم از اول که تو بی مهرو وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی ونپایی
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار



مـن كـه مشغولم بكاردل ، چه تدبيري مرا
منكــــه بيــــزارم ز كــــارگــل ، چه تزويري مرا

منكه سيرابم چنين از چشمه ي جوشان عشق
خلق اگــــر با مــن نمي جوشد ، چـه تاثيري مرا

منكـــه با چشــــم حقارت عالمي را بنگــــــرم
سنگ اگر بر سر بكوبندم ، چه تاثيري مرا...



رحيم معيني كرمانشاهی

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی

من آن گلبرگ مغرورم که می ميرم ز بی آبی
ولی با محنت و خاری پی شبنم نمی گردم


 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
ملال پنجره را، آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست

از این دو پنجره اما، از این دو دیده ی من،
مگر ملال تو را می شود، به باران شست؟




حسین منزوی


 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
مردان خدا پرده ي پندار دريدند
يعني همه جا غير خدا يار نديدند
هر دست که دادند همان دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنيدند


فروغی بسطامی

 
بالا