• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آرشیو ابیات برای مشاعره با ,, شین ,,

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
شنیدی که دلم گفت بمان ایست ، نرو

به خدا وقت خداحافظی ات نیست ، نرو

نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست

گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست ،نرو
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



شب به گلستان تنها، منتظرت بودم
باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم

آن شب جان فرسا من، بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم، آن شب و فرسودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم


:12:
 

مهشید

کاربر ويژه


شرمنده‌ام‌ یارب من ازپرونده‌ی‌ اعمال خود



سرشارازجرم وگنه همواره گویم شیعه ام


ترسم اگرقسمت شود روزی ببینم روی‌ او
آقای من گوید به مـن از کار تو رنجیده ام

 

Shah_d 14

متخصص بخش مسابقات
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی,
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شب و بال وپرم آتش بگیرد
تمام بسترم آتش بگیرد

فقط هرم نگاهی از تو کافی ست
که کل پیکرم آتش بگیرد
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما

بسی گردش کند گردون، بسی لیل و نهار آرد




حافظ
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



شعله می کشد به ظلمت شبم

آتش کبود دیدگان تو

ره مبند، بلکه ره برم به شوق
در سراچه ی غم نهان تو
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
426614_450317201675323_638286956_n.jpg




































شبها به ماه دیده تو را یاد می کنم
با مه فسانه گفته و فریاد می کنم

شاید تو هم به ماه کنی ماه من نگاه
با این خیال خاطر خود شاد می کنم




شهریار
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
شب است

شبي آرام و باران خورده و تاريك
كنار شهر بي غم خفته غمگين كلبه اي مهجور
فغانهاي سگي ولگرد مي آيد به گوش از دور
به كرداري كه گويي مي شود نزديك
درون كومه اي كز سقف پيرش مي تراود گاه و بيگه قطره هايي زرد
زني با كودكش خوابيده در آرامشي دلخواه
دود بر چهره ي او گاه لبخندي
كه گويد داستان از باغ رؤياي خوش آيندي
نشسته شوهرش بيدار ، مي گويد به خود در ساكت پر درد
گذشت امروز ، فردا را چه بايد كرد ؟


م.امید


 

مهشید

کاربر ويژه
شايد که به عشق نيک انديشه کنيم

فرهاد شويم و عاشقي پيشه کنيم


سلمان هراتي



 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
شب مي رسيد از راه،

- غمگين، بي ستاره، بي صفا، بي ماه ! -

مي ديد دريا را كه آوازي نشاط انگيز مي خواند !

صيدي به دام افكنده !

خوش مي رقصيد و گيسو مي افشاند !

تا با كدامين خون تازه، تشنگي را بنشاند !


فریدون مشیری
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست؟
برای خاطر بیچارگان نیاسودن

به کاخ دهر، که آسایش است بنیادش
مقیم‌گشتن و دامان خود نیالودن

همی ز عادت و کردار زشت کم‌کردن
هماره، بر صفت و خوی نیک افزودن

رهی که گمرهی‌اش در پی است، نسپردن
دری که فتنه‌اش اندر پی است، نگشودن


اعتصامی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد............صائب تبریزی
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
پوشیده است پست و بلند زمین در آب

صائب تبریزی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شکوفه های بادام شبیه لبخند های تو
تکثیر می شود...

"کاش تلخ نگردد امسال"

نه دل تو
نه دل بادامها...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


شاعر نیَم و شعر ندانم که چه باشد

من مرثیه ساز دل دیوانه ی خویشم
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه

برد با خود میهمان من چراغ خانه را
 
بالا