آرشیو ابیات برای مشاعره با ,, ه ,,

[fatemeh]

پاسخ : ((ه))

همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه ی اوست

نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدایا این منم یا اوست اینجا؟



فریدون مشیری​

 

[asl_davood]

پاسخ : ((ه))

هرگز دل من ز علم محروم نشد


کم ماند ز اسرار که معلوم نشد




هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز


معلومم شد که هیچ معلوم نشد

 

[parastu]

پاسخ : ((ه))

هاتفي گفتا كه اين رويا مباد
اين همه انوار از دنيا مباد
بزم عشق ما محيا آمده
زهره زهرا به دنيا آمده
زهره تا زهراي اطهر را بديد
از خجالت گوشه اي خامش چميد​

 

[fatemeh]

پاسخ : ((ه))

هر کسی را هست راهی سوی او در هر نفس
راهها در هر نفس زآنسوی او ، بی انتهاست

ره به کویش هر که بُرد از وی برون ناید دگـــر​

چون برون آید دگر چون کوی او ، بی انتهاست



مولانا شمس مغربی​

 

[baroon]

هرگز شرف به سفره ی رنگین نداده ایم

دست تهی و خانه به دوشی گواه ماست​

 

[baroon]

هزار تیر حادثه کمین گرفته در کمان

ولی اگر نخواهد او یکی رها نمی شود​

 

[fatemeh]

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم ​

چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد



مولانا​

​

 

[baroon]

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری ؟

یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری​

 

[baroon]

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی​

 

[baroon]

هر چه کمتر شود فروغ حیات
رنج را جانگداز تر بینی

سوی مغرب چو رو کند خورشید
سایه ها را درازتر بینی​

​

 

[baroon]

هر سر موی تو را جلوه ی ناز دگر است

نگهی سوی خود انداز که دیدن داری​

 

[baroon]

همه عمرغنچه مانديم و تبسمی نكردی

كه دلت نخواست يكدم دل ما شكفته باشد​

 

[baroon]

هر تازه گلی که زیب این گلزار است
گر بینی، گل و گر بچینی، خار است


از دور نظر کن و مرو پیش که شمع
هر چند که نور می‌نماید، نار است​

 

[fatemeh]

هر كه را روی خوش و خوی نكوست
مرده و زنده ی من عاشـــق اوست....​

"ایرج میرزا"​

​

 

[fatemeh]

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو​

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو



شيخ بهايی​

 

[fatemeh]

هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم / افسرده دلم به یاد تو شاد کنم

بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است / با یاد تو این خرابه آباد کنم . . .​

 

[ثمره]

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

 

[baroon]

همی گویی غمش در دل نگهدار

نصیحت گو! نمی گویی دلت کو؟ ​

 

[مهشید]

هرکسی کام دلی آورده از کویت به دست


ماهم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد

 

[fatemeh]