آرشیو ابیات برای مشاعره با ,, چ ,,

[گل همیشه بهار]

چون به هواي مدحتت زهره شود ترانه‌ساز
حاسدت از سماع آن محروم آه و ناله باد



​

 

[گل همیشه بهار]

چون همي‌گفتمش اي مونس ديرينه‌ي من


سخت مي‌گفت و دل‌آزرده و گريان مي‌رفت



​

 

[گل همیشه بهار]

چو مي‌رفت از جهان اين بيت مي‌خواند


بر اهل فضل و ارباب براعت



​

 

[گل همیشه بهار]

چنان برکش آواز خنياگري


که ناهيد چنگي به رقص آوري



​

 

[875102210]

چو ناکس به ده کدخدایی کند *** کشاورزباید گدایی کند
​

 

[گل همیشه بهار]

چو شد باغ روحانيان مسکنم


در اينجا چرا تخته‌بند تنم



​

 

[گل همیشه بهار]

چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در ميانه خداوندگار من باشي
از آن عقيق که خونين دلم ز عشوه او
اگر کنم گله‌اي غمگسار من باشي



​

 

[گل همیشه بهار]

چه خوش گفت جمشيد با تاج و گنج
که يک جو نيرزد سراي سپنج
بيا ساقي آن آتش تابناک
که زردشت مي‌جويدش زير خاک



​

 

[گل همیشه بهار]

چو من ماهي کلک آرم به تحرير
تو از نون والقلم مي‌پرس تفسير
روان را با خرد درهم سرشتم
وز آن تخمي که حاصل بود کشتم



​

 

[گل همیشه بهار]

چو نالان آمدت آب روان پيش
مدد بخشش از آب ديده‌ي خويش
نکرد آن همدم ديرين مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را




​

 

[گل همیشه بهار]

چنان بيرحم زد تيغ جدايي
که گويي خود نبوده‌ست آشنايي



​

 

[گل همیشه بهار]

چو آن سرو روان شد کارواني
چو شاخ سرو مي‌کن ديده‌باني
مده جام مي و پاي گل از دست
ولي غافل مباش از دهر سرمست



​

 

[گل همیشه بهار]

چنينم هست ياد از پير دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا


​

 

[گل همیشه بهار]

چه غم بود به همه حال کوه ثابت را


که موجهاي چنان قلزم گران گيرد


​

 

[گل همیشه بهار]

چو جاي جنگ نبيند به جام يازد دست


چو وقت کار بود تيغ جان‌ستان گيرد


​

 

[گل همیشه بهار]

چون نيست نقش دوران در هيچ حال ثابت
حافظ مکن شکايت تا مي خوريم حالي
صافيست جام خاطر در دور آصف عهد
قم فاسقني رحيقا اصفي من الزلال


​

 

[گل همیشه بهار]

چراغ ديده‌ي محمود آنکه دشمن را
ز برق تيغ وي آتش به دودمان گيرد
به اوج ماه رسد موج خون چو تيغ کشد
به تير چرخ برد حمله چون کمان گيرد


​

 

[گل همیشه بهار]

چو شمع هر که به افشاي راز شد مشغول


بسش زمانه چو مقراض در زبان گيرد


​

 

[گل همیشه بهار]

چرا به صد غم و حسرت سپهر دايره‌شکل


مرا چو نقطه‌ي پرگار در ميان گيرد



​

 

[گل همیشه بهار]

چه حالت است که گل در سحر نمايد روي


چه شعله است که در شمع آسمان گيرد



​