• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

khodam

متخصص بخش ادبیات
یک زن قوی
کسی است که عمیق احساس میکند و استوار عشق میوزد
اشکهایش به فراوانی خنده هایش جاری میشود

یک زن قوی
هم لطیف است و هم محکم... هم اهل عمل است و هم معنویت
یک زن قوی
در ماهیت خود هدیه ای است به جهان
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.

چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.

قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.

خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.

کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.

استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.

هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.

آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند.

اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.

عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند ...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تنهایی یعنی اینکه تو بزرگسالی دلت بغل بخواد.

حتی بیشتر از وقتی که بچه بودی...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود
گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد
گاهی با یک کلمه ، انساني نابود می شود
گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند
مراقب بعضی یک ها باشیم !!
در حالی که ناچیزند ، همه چیزند ....
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
به بعضی رابطه‌ها باید زمان داد
ادامۀ بعضی رابطه‌ها را نباید امان داد
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
بگذار سرنوشت هر راهی می خواهد برود راه من جداست....
بگذار این ابرها تا می توانند ببارند چتر من خداست.....
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
آدمهــــا میروند
چون بهانـــــ ـه ای برای ماندن ندارند !
همــــان آدمهـــا بر میگردند
چون می فهمنــــد
برای ماندن
" بهانه لازم نیستـــ " ...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
کاش میشد اشک را تهدید کرد....

مدت لبخند را تمدید کرد.....

کاش میشد در میان لحظه ها .....

لحظه دیدار را نزدیک کرد ......
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
برای رسیدن به آرامش باید دری آهنین به روی گذشته و آینده کشید و تنها به حال اندیشید. ( دیل کارنگی )
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
.آدمها آنقدر زود عوض می شوند …
آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است …
.زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش …حکایت ما آدم ها …
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…
.
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
از نردبان ِ موهایت که پایین می آیم،
در حیاط خلوت شانه هات …
مهمانم کن به نوشیدن ِ یک فنجان
لبریز از شراب سرخ لبت !
و راهی ام کن …
راه ِ زیادی نمانده
مقصد بعدی:
" ایستگاه اول قلب تو"
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
زخم زندگی ات منم
همه به زخم هایشان دستمال می بندند
تو
اما
به زخمت
دل بسته ای
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
چقدر جای خالیت احساس میشه...
تو زندگیم...
تو نوشته هام...
تو وجودم...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
شب است ...
هر دو به یک خواب خوب محتاجیم
که زیر پل بغل هم فشار را بکنیم
که بیخیال تمام اضافه ها تنها
مدام زندگی خنده دار را بکنیم
یواش میزنی از پشت سر به من دستی
که گرگ هستی و باید چکار را بکنیم ...

میدونم بیشتر از یه جمله شد
ولی این تازه نصفش بود.
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بربخورد...
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
 
بالا