• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

khodam

متخصص بخش ادبیات
به ارتفاع ابديت دوستت خواهم داشت
حتی اگر......
به رسم پرهيزگاری های صوفيانه
از لذت گفتنش امتنا کنم....!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
فکر می کردم تو رو دیدن یه تولده دوبارست

ندونستم که نرسیدن یه بهونه اس واسه جدایی



امیدوارم فقط یک بار بخونی
sad21.gif
sad21.gif
sad21.gif
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تنهایــــــــــی یعنی اینکـــــــــه : یکـــــــــی میشه همه ی زندگیـــــــــــت.... ولــــــــــی هیچ جای زندگیـــــــــــت حضـــــــــــــور نداره.....!!!
هیچ جای زندگیم حضور نداری؟
icon_rolleyes.gif
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
یک دسته از آدم ها هستند که ترازویشان را توی دوستی در حال تعادل قرار داده اند،

بی کوچکترین خطایی.

رباتی می شوند با برنامه ای عینا شبیه به خودت

و هیچ تلاش و خلاقیتی فراتر از این برنامه انجام نمی شود.

اس ام اس بزنی، اس ام اس می زنند.

زنگ بزنی، زنگ می زنند.

میس کال بیندازی، میس کال میندازند.

نامه بنویسی، نامه مینویسند.

بگویی :" دوستت دارم."، میگویند:" دوستت دارم."

دعوا کنی، دعوا میکنند.

قهر کنی، قهر میکنند.

هدیه بدهی، هدیه میدهند.

خوشحال باشی، انرژی میدهند.

غمگین باشی، غمگین‌ترت میکنند.

جواب میس کال ندهی، جواب میس کالت را نمیدهند.

برایشان لایک و کامنت بگذاری، برایت لایک و کامنت میگذارند.

بعد یک جا چشم هایت را باز می کنی و می بینی بیشتر تو بودی

که برای حفظ رابطه تلاش کرده بودی و طرف مقابلت تنها آینه ای در برابر تو
بود.

تو که خسته شوی، تو که کم انرژی شوی،

تو که برای چند لحظه خودت را پشت اتفاقی پنهان کنی.

تو که از اتفاق کوچک یا بزرگی دلخور شوی، تو که شلوغ شوی،

می بینی آدم ها نیستند، رفته اند..

رفته اند تا ربات یکی دیگر شوند

بیایید ما چنین دوستی نباشیم..
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
برای رسیدن به سرزمین عشـــق ،




پلی لازم بود و عبوری ؛


پــــل شدن سهم مـــــن بود

و عبـــــور سهم او ...!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تا جایی که فهمیده‌ ام

قرار نبوده این‌قدر وقتمان را در آخور‌ های سر پوشیده‌ی تاریک بگذرانیم به جای چریدنِ زندگی و چهار نعل تاختن دردشتهای بی‌مرز .
قرار نبوده تا نم باران زد دست‌ پاچه شویم و زود چتری ازجنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم .
قرار نبوده اینقدردور شویم و مصنوعی .
ناخن‌های مصنوعی ،
خنده‌های مصنوعی ،
آواز‌های مصنوعی ،
دغدغه‌های مصنوعی .
حتما‌ً قرار نبوده بزهایی باشیم که سنگ‌ نوردی مصنوعی در سالن میکنند به جای فتح صخره‌های بکر زمین .
هر چه فکر می‌کنم میبینم قرار نبوده ما اینچنین با بغل دستیهای‌ مان در رقابت‌ های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم جانور بهتری هستیم ، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست ؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده‌ بشویم ، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم ، بعید بدانم راه تعالی بشری از دانشگاهها و مدرکهای ما رد بشود …
باید کسی هم باشد که گوسفند ها را هی کند ، دراز بکشد نیلبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یکروز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود .
یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند …
قرار نبوده این‌ همه در محاصره‌ی سیمان و آهن ، طبقه روی طبقه برویم بالا ،قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد ،‌ بی‌شک این همه کامپیوتر و پشت‌های غوز کرده‌‌ی آدمهای ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده ؛
تا به حال بیل زده‌اید ؟
باغچه هرس کرده‌اید ؟
آلبالوو انار چیده‌اید ؟…
کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید ؟
آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست …
این چشم‌ها برای نور مهتاب یانور ستارگان کویر ،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید ، اما برای ساعت پشت ساعت ، روز پشت روز ، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند .
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچکار نیایند و ساعت‌ های دیجیتال به‌ جایشان صبح‌ خوانی کنند .
آواز جیر جیرک‌ های شب‌ نشین حکمتی داشته حتماً ، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و اینطور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود .
من فکر میکنم قرار نبوده کار کردن ، جز بر طرف کردن غم نان ، بشود همه‌‌ی دار و ندار زندگیمان ، همه‌ی دغدغه‌ی زنده بودن‌مان .
قرارنبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن ، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گرو کشی و ضعف اعصاب داشته باشد .
قرار نبوده اینطور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره‌ ها نخوابیده باشیم .
قرار نبوده من از اینجا و شما ازآنجا ، صورتک زرد به نشانه‌ی سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم .
چیز زیادی از زندگی نمیدانم ، اما همینقدر میدانم که این‌همه “ قرارنبوده ”‌ ای که برخلافشان اتفاق افتاده ،
همگی‌ مان را آشفته‌ و سردرگم کرده …
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم
از هیچ چیز راضی نیستیم
اما سر در نمی‌آوریم چرا!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
کوچه را دیدی به وقت شب چقدر تنها می شود........

بی تو از آن کوچه هم تنها ترم......
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
باور کن ، خیلی حرف است
وفادار دستـهایی بـاشی ،
که یکبار هم لمســشان نکرده ای ..
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
مهربانی زبانی است که :
برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی ، و برای لال گفتنی است
angry25.gif
sad21.gif
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
چقدر جالب است...........
من با یاد تو زندگی میکنم................تو با یاد دیگری............
یاد آن دیگری نزد کیست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدا داند...................
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
گذشته را با خود داشته باش....
اما در آن زندگی مکن....
فقط تجربه بگیر...
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
از تو خرده نميگيرم

چون من براى تو

كارى با خودم كردم كه

هيچ دشمنى با من نكرد .........!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
وقتی چشمانم را روی هم می گذارم
خواب مرا نمی برد
تو را می آورد
از میان فرسنگ ها
فاصله...
می دانی که؟
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
تو زندگیک یاد گرفتم

دوست بشم بخندم ببخشم

اما یاد نگرفتم فراموش کنم
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
دوستت دارم...

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.

برای همه وقت هایی که به حر ف هایم گوش کردی.

برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی.

برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.

برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.

برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.

برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.

برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.

برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی.

برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم".
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
هر لحظه حرفی در ما زاده می شود
هرلحظه دردی سر بر می دارد
و هر لحظه نیازی
از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می کند
مگر این قفس کوچک استخوانی
گنجایشش چه اندازه است ؟
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
هنگامی که در زندگی اوج میگیری،
دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی.
اما هنگامی که در زندگی، به زمین می خوری،
آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند یا هستند ...
آری گاهی شکست از پیروزی مفیدتر است ..
 
بالا