• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از دل تا قلم

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
برای بدست آوردن دل‌ او ،...
آنطور که هستی‌ باش ،.... صداقت مؤثرترین تیری است که به قلب هدف می‌‌نشیند ،....
هدفت را با نقشه‌های جوراجور آلوده مکن‌ ،...
خودت باش ،.... نه‌ آنطور که فکر می‌‌کنی‌ او می‌‌خواهد ،....
کوشا باش ،... نه‌ مصر ،....
افتاده باش ،... نه‌ ذلیل ،...
شوخ باش ،... نه‌ مسخره ،....
آزاده باش ،،... نه‌ یاغی ،...
مطمئن باش ،... نه‌ ساده ،....
از خود ،... راضی باش ،.... نه‌ از خود راضی ،...
صبور باش ،... نه‌ در کمین ،....
آنوقت خواهی دید که کلید دلش را در دست خود خواهی داشت .
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
بر عرشه ی قایق
شعری
سرگردان موجهای مشبک است :
نگاه کن !
ماسه ها حتی
به دامن باد چنگ انداخته
می دوند . . .
ـــ وما ـــ ،
نشسته ایم
به تماشای
تیرگی ،
غبار ،
ـــ زهی امید عبث ـــ ؛

که همیشه غبار هست
ولی
کو سوار . . . ؟
 

مهشید

کاربر ويژه
براي رسيدن به تو
پا پيش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام روياهايم كردم
انصاف نبود
تو كه ميدانستي با چه اشتياقي
خودم را قسمت ميكنم
پس چرا
زودتر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردي
براي خداحافظي
خيلي دير بود
خيلي دير ....
 

مهشید

کاربر ويژه
دیوونه ها خدا شونو دوست دارن
دیوونه ها خیلی ها رو دوست دارن.
دیوونه ها یه وقتی عاشق بودن
همه ی عاشقا هم یه وقتی دیوونه می شن .
میگن دیوونه ها فقط می خورن و می خوابن _ کی میگه؟
دیوونه ها می تونن پرواز کنن !!!
دیوونه ها پیش محبوبشون می رن
بعضی وقتها هم پیش خداشون می رن.
دیوونه ها بی دلیل اشک می ریزن .. بی دلیل می خندن.
کی می دونه تو دل دیوونه ها چه خبره ؟
وای چه غوغاییه . . .
می دونم دل دیوونه ها خیلی بزرگه
 

مهشید

کاربر ويژه
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می‌دانم
که تو از دوری خورشید چه ها می‌بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه‌ی مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه‌ی بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر می‌شکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه‌کن و دلشکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه‌ی طوفان‌زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام‌آور فروردینی
شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
 

محمد

کاربر ويژه
کمبود خواب
با یک روز مرخصی حل می شود.
کمبود وقت
با مدیریت زمــان.
سایر کمبود ها نیـــز علاجی دارند …
با کمبود دست هایت چه کنــم

 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
matne_farsi-22.jpg
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….
عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست
قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست
هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند
دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….
انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…
انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…
آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام
نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید
من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…
دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….
میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
یادتون هست مرحوم حسین پناهی می گفت:
خدایا دست بشکنه , پا بشکنه , سر بشکنه
اما دل نشکنه
الهی دل هیچکس توی این دنیای خاکستری این روزها نشکنه
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم…
نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی….
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست….
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ، بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ، بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟
 

laptapiran.com

کاربر ويژه
یه پیشنهاد اگر اسم تایپیک رو بزاریم از دل تا کپی پیست بهتره :خنده2:

خویش را گم کرده ام در سنگلاخ زندگی / هرچه میگردم نمیدانم کجا افتاده ام :نمیدونم:
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند طناب دار تو را می بافند

مردمی که صادقانه دروغ می گویند و خالصانه به تو خیانت میکنند


در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری...!!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است

و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است

و حج نمودن، تماشای جهان است.

اما نان دادن، کار مردان است
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
کودکان گل فروش را می بینی !؟
مردان خانه به دوش
دخترکان تن فروش
مادران سیاه پوش
کاسبان دین فروش
محرابهای فرش پوش
زبانهای عشق فروش
انسانهای آدم فروش
همه را می بینی …. ؟!

خدایا
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد … !!!
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
آری
آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست....................
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
ميخي افتاد،بخاطرميخي، نعلي افتاد،بخاطرنعلي، اسب افتاد،بخاطراسبي، سواري افتاد،بخاطرسواري، جنگي شكست خورد،بخاطرشكستي، مملكتي نابود شد،وهمه ي اينها بخاطركسي بود كه ميخ راخوب نكوبيده بود
.
.
.
اين واقعيت زندگي و جامعه است
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
روزگاران درازی است من و تنهایی
دل بهم باخته ایم
مونسم اشک غریبانه سرد
همدمم یک دل دیوانه ز درد
همه را میشنوم، میبینم
هیچ را میبلعم
 
بالا