اگــر امیــد بـــرای مــا نــجوا نـمیکـردکــه فــردا بهتر از امــروز خواهد بــودبـــراستی کدامیک از ما جرات میکردیمفــقط بــرای امروز زندگی کـنیم...؟؟؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
شهر را گویی نفس در سینه پنهان است
شاخسار لحظه ها را برگی از برگی نمی جنبد
آسمان در چار دیوار ملال خویش زندانی است
روی این مرداب یک جنبنده پیدا نیست
آفتاب از اینهمه دلمردگی ها رویگردان است
بال پرواز زمان بسته است
هر صدائی را زبان بسته است
زندگی سر در گریبان است...