از دل تا قلم

[khodam]

از چشم یا آسمان فرقی نمی‌کند باران وقتی بر زمین افتاد دیگر باران نیست

 

[khodam]

باران می بارد، روی پنجره ی بخار گرفته ماشین آدمکی می کشم خندان .پیاده که می شوم گریه می کند .

 

[khodam]

با گام هایی موزون و لباس هایی نه چندان زیبا
به دور دست نگاه می کند
شاید مدل جدید غم در نگاهش
خریداری داشته باشد...

 

[khodam]

غیرت خفته

[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به خواهرم نگاه می کنم! [FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]او چقدر
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]به چشمان هیز مامور مترو
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]و ذهن خراب دانشجوی ستاره دار
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]یا فکر های شبانه ی پسر همسایه
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]بدهکار است...؟

 

[khodam]

بی تو سالها که نه ... بی تو ماه هاست ...

بی تو روز هاست...

راستی ...
چند لحظه می شود که رفته ای؟

 

[khodam]

یhttp://rahajan231.persianblog.ir/post/208/

زندگی!​

کلاهت را به هوا بینداز ​

که من دیگر جان بازی کردن ندارم ​

تو بردی !
​

 

[khodam]

غمی در دل من نشسته
​

مثل همین اذان صبح...​

آرام و بی خواب
​

اما
​

رمق برخاستن ندارم..؛​

 

[khodam]

بغضم را خودم گریه خواهم کرد...
​

سکوتم را هم خودم می نویسم ...​

دست هایم اما ...
​

التماس دعا دارند ...​

 

[khodam]

-آرزو ... همان امیدی است ... که دیگر هیچ امیدی به آن نیست ...

 

[khodam]

گوئی ...
​

ردیف شیون دارد ...​

تار ناکوک دلم ...​

بی دست گاه شور تو ...
​

 

[khodam]

نوشته می شود غم
​

خوانده می شود تو ​

صدای هق هق می دهد​

 

[khodam]

-با همه بوده است ، عجب هرزه ایست این تنهایی...
-دلم کمی نصیحت می خواهد...

 

[khodam]

آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش دوست می دارد

حالا ببین اگر خودش ، غـــــــرورش را بـه خاطر تـو ، نادیده بگیرد

چه قدر دوســتت دارد !

این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
​

​

​

 

[khodam]

چه حماقتی که می رانی ام و باز احمقانه می خواهمت ...چه غرور بی غیرتی دارم من !!!
​

​

از دست خودم عصبانی هستم.
​

 

[khodam]

همیشه از یک سوی خیالم نمی آیی...
​

نمی دانم من فراموش می کنم آمدنت را​

یا تو از یاد می بری راه رفتنت را؟​

بیا قراری بگذاریم!​

اینبار​

توازشرق بیا،
​

من به سوی غرب می روم​

تاهمانطور که میخواهی،هیچوقت به هم نرسیم.​

 

[khodam]

[FONT=courier new, courier, mono]سیگــار فروش گوشه ی خیــابان هم فهمید

و تـــ[FONT=courier new, courier, mono]و هنوز نمیــدانی

من دود می شــوم ...!

این سیــگار ها بهــانه است ...

 

[khodam]

[FONT=courier new, courier, mono]به لب های ســـاده ات بیامـوز که [FONT=courier new, courier, mono]گول هر لبــی را نخــورد
[FONT=courier new, courier, mono]من میـــدانم!
[FONT=courier new, courier, mono]روزی لب های کثیفــش را بــاز می کند
[FONT=courier new, courier, mono]و تو را هـــرزه یاد می کند!

 

[khodam]

[FONT=courier new, courier, mono]از برگ برگ دفتــر من پـــرت می شوند [FONT=courier new, courier, mono]معشــوق های خستــه ی پایان گرفته ام
[FONT=courier new, courier, mono]یلـــدای چشم های تو را گریه می کنند
[FONT=courier new, courier, mono]مــوهای رنگ و بوی زمستــان گرفته ام...

 

[khodam]

[FONT=courier new, courier, mono]غفلت کرده ای مــادر! [FONT=courier new, courier, mono]پشت یک قلب عاشق
[FONT=courier new, courier, mono]فرزندت آرام آرام می میــرد
[FONT=courier new, courier, mono]و تــو...
[FONT=courier new, courier, mono]فراموش کردن را به من نیاموختی ~ مادر!

 

[khodam]

[FONT=courier new, courier, mono]بگذار به چشم تو بدهکار بمانم
شاید که مرا جلب کند ناز نگاهت