[h=5]نوشته ای زیبا از مونا برزویی :
کاغذی بردار و لبخندی نقاشی کن ..
کار ساده ای ست ..
دو تا نقطه : و یک برش کوچک از دایره پایین ِآن ) .. ...یک لبخند ِ تنها هنوز غمناک است ..
یکی دیگر کنارش بکش... تا لبخند اولی خوشحالتر به نظر بیاید..
یکی دیگر آنطرف تر و باز هم یکی دیگر ..
رنگهای مختلف را امتحان کن ..همه ی رنگهایی را که در اختیار داری ..این یعنی شبیه نیستند ، مثل هم فکر نمیکنند، اما همگی لبخند می زنند..
بزرگ.. کوچک .. تمام صفحه را پر کن ..
اینهمه لبخند نمی تواند بی دلیل باشد..
همگی به اتفاقی که نزدیک توست نگاه میکنند و لبخندشان قطع نمیشود..
برنگرد که اتفاق را کشف کنی.. بی وقفه ادامه بده ..
آنقدر اینکار را تکرار کن تا انعکاس صورتکها چهره ی عبوس تو را هم تغییر دهد...
بالاخره لبخند خواهی زد.. کمی زمان می برد.... حتی اگر دلیلش را ندانی..
حتی اگر مجبور باشی تمام کاغذها را پر کنی ...
تو غمگینی اما لبخند خواهی زد..