• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

از كار و سرمايه چه خبر؟

farajoon

کاربر ويژه
تصميم گرفتم تا عيد كاري رو زمين نكنم. قسطا رو هم با همين روالي كه هست فعلن ببرم جلو. و مهمتر از همه اينكه با نصف اين يه تومن خريد و فروش ضايعات رو شروع كنم. چند جا سپرده ام. چون پول نقد دارم، محكم و با اطمينان هر جا ميرسم مي گم همين الان خريدارم. اما فقط يه چيز نگرانم كرده اينكه قيمت ندارم. بايد اينو هم حل كنم. اگه ايشالا اينكار پا بگيره، سودش به سرمايه كار اضافه ميشه و ضمن افزايش قدرت خريد ضايعات، مي تونه در صورت استمرار ماجرا، براي پر كردن سريعتر چاله چوله هاي ديگه و از همه مهمتر، ساخت ديوار و انبار تو زمين شمال بكار بره
 

farajoon

کاربر ويژه
چند وقتيه احساس بدي بهم دست داده. حس مي كنم يه كم سبك زندگي كردنم داره در پيت ميشه. اتفاقا همين چند روز پيش با خانمم صحبت مي كردم همينو بهش گفتم و ساكت موند. يعني الانه همه چيزم رو دارم ميدم بابت قسط و بدهي!!! اصلن نفس نمي تونم بكشم. اما به همين دليل هم تصميم گرفتم كه هر چه زودتر بار بدهي ها رو سبك كنم و بتونم مثل همه مردم عادي، زندگيم رو با يه روال برنامه ريزي شده تر پيش ببرم. تو چندتا پست بالا اشاره كردم كه در مورد وانت ديگه هر بار و هر كاري رو قبول نمي كنم. راستش اين در همين راستا هست. بازم دارم فكر مي كنم كه خيلي از چيزاي ديگه رو هم به هر قيمتي فدا نكنم. آره قبول دارم به دلم نرسيدم. ولي دارم بهش فكر مي كنم كه حتي تو شرايط سخت فعلي، چطوري بيشتر بهش بايد برسم.
 

farajoon

کاربر ويژه
دو سه هفته گذشته كلا خبراي خيلي خوبي داشتيم. پيروزي هاي ورزشي و توافق مهم بين المللي. اميدوارم اين روند مثبت ادامه داشته باشه. به نفع همه است.

پنجشنبه 900829 ميخواستم برم شمال چون بازم يه پول بيشتري دستم رسيده. ميتونم حداقل بخشي از ديوار رو بزنم. اما بارندگي مفصل مانع از تحقق سفر شد. حتما اينم يه حكمتي توش هست. شايد ايشالا قيمتا حسابي بياد پايين و با همين پول بتونم كل ديوار + چيزاي بيشتر رو بسازم. ايشالا. شايد اين هفته برم. بهرحال بيش از از يه ماه هست كه خودم رو آفتابي نكرده ام و اين خيلي، خوب نيست.
 

farajoon

کاربر ويژه
خوب اوضاع فعلا ثابت، اما دورنما قدري نگران كننده است.
طلب‌هاي اداره رسيدند. اما دير. زمين شمال رو آب گرفته بنابراين نميشه ساخت ديوار رو شروع كرد. اما از حدود يك ماه ديگه ميشه طرح كاشت بخشي از اون رو شروع كنم. اين موضوع توي برنامه است.
كار وانت باز هم به كساد خورده است. هيچ خبري نيست. فقط دارم هزينه بنزين و تعميرات ميدهم.
رابطه با حاجي تا حد 98 درصد قطع شده. فقط مونده موضوع تسويه كار حسابداري كه فعلن خبري نيست. البته اين رابطه قابل ترميم هست. اما هر چي فكر مي كنم نميتونم قانع بشم كه اين بازگشت، به صرفه است.

كار خريد و فروش ضايعات به هيچ نتيجه اي نرسيده. پول هست ولي فروشنده نيست.
كار اداره فعلن روتينه. دوتا پروژه پيشنهاد دادم. هر دو مورد تاييد اوليه قرار گرفتن. اما پول زيادي توي اين كار نيست.
پيشنهاد كردم كار بازديد كارخانه ها رو در كنار اجراي پروژه ها ادامه بدم. ميتونست درآمد خوبي داشته باشه. همه قبول كردند بجز عالي ترين مقام تصميم گير. ميگن بشدت ترسو و محافظه كاره. نشد. حيف شد. خيلي پكر شدم.

پول تو حساب بانكه. هيچ كار و درآمدزايي باهاش نكرده ام. ريز ريز داره هزينه ميشه. نگرانم.

چند شب پيش توي خواب حالت بدي بهم دست داد. از خواب با ترس پريدم. اميدوارم چيزي نباشه. الانه اصلن وقت مردن نيست! كاراي ناتموم زيادي مونده كه اگه به نتيجه نرسن، همه چيز صفر ميشه.
دورنماي روشني براي دريافت‌هاي بيشتر در دوره هاي زماني كوتاه مدت نمي بينم. اميدوارم اين وضع اصلاح بشه. فعلن كه دورنما، خوب نيست.
 

farajoon

کاربر ويژه
امروز 920918

مي رم قيمت ضايعات رو از مراكز اصليش بپرسم. جستجوي فروشندگان ضايعات رو هم بايد زودتر شروع كنم. مشكل اصلي مربوط به اين طرح ترافيك بيخوده. تا تموم ميشه، همه كار و كاسبيا هم تعطيل مي كنن. وقت كافي براي تحقيق و كار نميمونه. موندم اينو چيكار كنم. خريد طرح ترافيك هم به صرفه نيست چون معلوم نيست كه چه روزايي وقت آزاد دارم كه برم و بچسبم به وانت يا بشينم اداره. اما از همه مهمتر، حس و حال خودمه. اگه سرحال نباشم، هيچكاري نمي تونم بكنم. اينم از اون مشكلاتيه كه قابل پيش بيني نيست. خلاصه بدجوري سردرگمم.
 

farajoon

کاربر ويژه
دوستان سلام.
بعد از مدتي برگشتم. راستش درگير اداره بودم. يه مقاله در مورد مديريت بحران نوشتم. مطمئن بودم تاييد ميشه. اما فكر نميكردم مقام اول رو بدست بياره!!! تو اداره مث توپ صدا كرده. هر كي بهم ميرسه تبريك ميگه و خلاصه كلي تعريف و تمجيد. راستش به يه موفقيت فوري احتياج داشتم. روحيه و اعتماد به نفسم جون تازه اي گرفتن.

يه دو سه تا تصميم جديد گرفته ام.
اول اينكه حالا كه استعداد دارم، ميخوام دو پله برم جلو. كم كم ميخوام يه مقاله ISI بنويسم. فعلا تو مقدمات هستم. اگه يكي دوتا از اين مقاله ها بنويسم، ميتونم عضو هيات علمي بشم. يعني حقوقم دوبرابر الانه ميشه!!!
دوم اينكه تصميم گرفتم وقتي تكليف زمين شمال رو روشن كردم و سر و ساموني بهش دادم، بخونم واسه دكترا. قبولي دانشگاه دولتي روزانه برام الان هم راحته چون به روز هستم. فقط مشكل اينه كه از بابت درآمد بايد خيالم راحت باشه.
رابطه با حاجي رو هم به طور هوشمندانه اي در سطح كاملا دوستانه حفظ كرده ام. اما سه ماهه كه كاراش رو گذاشتم زمين. چند بار غرغر كرد، بعد تهديد كرد، بعد گله گذاري كرد، آخرشم خواهش كرد كه بيا و ادامه بده. با هم كلي بحث كرديم و دلايل و دلخوري هام رو دوستانه ولي بدون ابهام بهش گفتم. خلاصه دوستي مون ادامه داره و ميخوام ادامه داشته باشه. هيچ ايرادي نداره كه بتونم هم اداره و هم بازار رو با هم ادامه بدم. اما با روش و برنامه خاص خودم!!!
 

farajoon

کاربر ويژه
اما قسمت بد ماجرا مربوط به زمين شماله.
يكي از قسطام تموم شد. آرامش بيشتري پيدا كرده ام. اما هواي بد مانع شده كه بتونم كاري بكنم. اون پولي كه تو حساب گذاشتم هم داره كم كم مصرف ميشه. تا عيد كه بخوام زمين رو بسازم، چيزيش نمي مونه. نميدونم چيكار كنم. مگه اينكه از اداره يه چيزايي برسه. بابت يكي دو تا كار كه اينجا انجام دادم برام درخواست پاداش كرده اند. اميدوارم اونقدي باشه كه بتونه اين كمبود مالي رو جبران كنه.
 
بالا