پنجشنبه 920725 شمال بودم. يه مذاكره شراكت ناموفق داشتم. تا حدي بهش اميدوار بودم. طرف زير بار نرفت. طبق برنامه، خودم كار رو شروع كردم. رفتم مركز فروش انواع بذرهاي زراعي محل رو پيدا كردم. اطلاعات خوبي گرفتم. برگشتم و پاكسازي بخشي از زمين رو با جون كندن انجام دادم. واقعا كار من نبود!!! فكر كردم بدم كارگراي محلي انجام بدم. يه صحبتايي كردم و يه قرارايي گذاشتيم واسه بعدن. از اون ور هم يه بناي ديگه پيدا كردم. با هم متره برآورد كرديم. قيمت ساخت ديوار يك سوم اوني كه تا حالا گفته بودن شد!!! خيلي خوشحال شدم. فقط بايد طلبام از اداره برسن تا جنگي ساخت رو انجام بدم. خلاصه سفر خوبي بود. كم كم يه چيزايي دارن يواش يواش جور ميشن. توكل بر خدا.