• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعار زیبای محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب؟
شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
می دانم آری نیستی... اما نمی دانم
بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب؟
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها! سایه ای دیدم ... شبیهت نیست اما حیف
ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می آید از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شب های جنون من
آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟​
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی


رنگ سال گذشته را دارد
همه ی لحظه های امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را
همچنان می کشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن
من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی
که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید
مژده ی تازه ی تو تکراریست
یک نفر از غبار آمد و زد
زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ی اضداد
حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم
هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم
دیدن دوستان تماشاییست
به غریبی قسم، نمی دانم چه بگویم
جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمده اند
چهره هایی که غرقشان شده ام
میوه های رسیده ای که هنوز
من به باغ کمالشان کالم
چندیست شعرهایم را
جز برای خودم نمی خوانم
شاید از بس صدایشان زده ام
دوست دارند دوستان، لالم

 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی


با هر بهانه در غزلهایم تو را تکرار خواهم کرد
با زنگ نامت این سکوت آباد را آزار خواهم کرد
نام تو را تا بامِ دیوارِ بلند شهر خواهم برد
زآنجا تو را بر خواب این خوش باوران آوار خواهم کرد
هر بار عزمی داشتم چیزی مرا از کار وا میداشت
اما قسم بر نامِ تو آن کار را این بار خواهم کرد
دیگر نیارم طاقت دلتنگیِ دور از تو بودن را
آری... همین فردا همین فردا تو را دیدار خواهم کرد
هر جا که باشی در محاقِ ابرها و دره ها حتی
تا دیدنت هر راه ناهموار را هموار خواهم کرد
یک بارِ دیگر در تو - ای آیینه ی باور نما- خود را
می یابم و این خویشِ در تسلیم را انکار خواهم کرد​
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد ازاین دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم
بخوان و پاک کن و اسم خویش را بنویس
به دفتر غزلم هرچه نقطه چین دارم
کسی هنوز عیار ترا نفهمیده ست
منم که از تو به اشعار خود نگین دارم​
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی





تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدینسان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب
تبی این کاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه
چه آتش ها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بی كسی، ها می كنم هرشب
تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب




 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی






نشسته اند ملخ های شک به برگ یقینم
ببین چه زرد مرا می جوند، سبزترینم!
ببین چگونه مرا ابر کرد خاطره هایی
که در یکایکشان می شد آفتاب ببینم
شکستنی شده ام اعتراف میکنم، اما
ز جنس شیشه ی عمر توام مزن به زمینم
برای پر زدن از تو، خوشا مرام عقابان
کبوترانه چرا باید از تو دانه بچینم؟
نمی رسند به هم دست اشتیاق تو و من
که تو همیشه همانی، که من همیشه همینم





 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




رفته بودم که در آن منظره چشمی بچرانم
نه که تا چشم مرا هست ، بر او خیره بمانم

چه گذشته است که من ، مرد سفرهای دو روزه
دیرگاهیست ، سفر کردن از او را نتوانم؟

بزن ای ناب ترین پنجه که در پهنه ی این دشت
دوست دارم همه از ، گوشه ی عشّاق بخوانم

درّه می داند و آن قلّه ی پنهان شده در مه
که من پیر ، چرا این همه امروز جوانم

درّه ام پای گرفته است که دیگر بنشینم
قله ام دست گرفته است که خود را برسانم

می دوم همنفس رود و در آئینه ی صافش
پرسشی می کنم از خویش ، که خود پاسخ آنم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت


پاشنه کفش فرارو ورکشید
آستین همّتو بالا زد و رفت


یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه فردا زد و رفت


حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوّا زد و رفت


دفتر گذشته‌ها رو پاره کرد
نامه فرداها رو تا زد و رفت


زنده‌ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده‌ها جا زد و رفت


هوای تازه دلش می‌خواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت


دنبال کلید خوشبختی می‌گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت









[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



این شفق است یا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام؟ جان دقایقم بگو

آیینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود؟ ای تو حقایقم بگو

جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو

پاک کن از حافظه ات شور غزل های مرا
شاعر مرده ام بخوان گور علایقم بگو

با من کور و کر ولی واژه به تفسیر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو

من که هر آنچه داشتم، اوّل ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو

یا به زوال می روم، یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو





 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند
سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند

عریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند

ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت؟
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند

این چندمین شب است که بیدار مانده ام
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند

بیتاب از تو گفتنم و آخ که قرن هاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند

گفتم که با خیال تو دلی خوش کنم ولی
با این عطش سراب قبولم نمی کند

بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام
حق دارد آفتاب قبولم نمی کند




 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست


از تو تا ما سخن عشق همان است كه رفت
كه در این وصف زبان دگری گویا نیست


بعد تو قول و غزل هاست جهان را امّا
غزل توست كه در قولی از آن ما نیست


تو چه رازی كه به هر شیوه تو را می جویم
تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست


شب كه آرام تر از پلك تو را می بندم
در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست


این كه پیوست به هر رود كه دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست


من نه آنم كه به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی كه سزاوار تو باز این ها نیست
[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]



 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
یا نه٬ ویرانه کنی ساخته ی دنیا را


گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز
که به تشویش سپردی شب عاشق ها را


چه شد آن زمزمه ی هر شبه ی ما ای دوست؟
چه شد آن صحبت هر روزه ی یاران یارا؟


چشمه ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی
همّتی تا که رهایی بدهی دریا را


حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را
[FONT=tahoma, Vazir, helvetica, sans-serif]



 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




دلخوشم با غزلی تازه ، همینم کافی است
تو مرا باز چو خواندی به یقینم کافی است

قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنِشینم کافی است

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از کوه تو را دور ببینم کافی است

آسمانی تو در آن گستره خورشیدی کن
من همینقدر که گرم است درونم، کافی است

من همینقدر که با حال و هوایت گه گاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی است

فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم، کافی است



 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی



با تو از خویش نخواندم که مجابت نکنم
خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم

گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن
تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم

دستی از دور به هُرم غزلم داشته باش
که در این کوره ی احساس مذابت نکنم

گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست
سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم

فصلها حوصله سوزند، بپرهیز که تا
فصل پر گریه ی این بسته کتابت نکنم

هر کسی خاطره ای داشت گرفت از من و رفت
تو بیندیش که تا بیهده قابت نکنم






 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم

خیلی خلاصه عرض کنم، دوست دارمت
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم

از کتف آشیانه‌ای خود برای تو
باید که چند جفت کبوتر بیاورم

از هم فرو مپاش، برای بنای تو
باید بلور و چینی و مرمر بیاورم

وقتش رسیده این غزل نیمه‌سوز را
از کوره‌های خود‌خوری‌ام در بیاورم





 
آخرین ویرایش:

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی


.


تو از اول سلـــامت پاسخ بدرود با خود داشت

اگرچه سحر صوتت جذبه داوود با خود داشت


بهشتت سبزتر از وعده شــــداد بود امـــــــا
برایم برگ‌برگش دوزخ نمرود با خود داشت


ببخشـــــــــایم اگر بستــــــــم دگر پلک تمـاشـــــا را
که رقص شعله‌ات در پیچ و تابش دود با خود داشت


سیاوش‌وار بیرون آمـــــــــدم از امتحـــــان گـرچه
دل سودابه‌سانت هر چه آتش بود با خود داشت


مــــرا با برکـه‌ام بگـذار، دریا ارمغــــــان تو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت


محمد علی بهمنی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی تو! در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا خوب ترینم، کافیست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




هوای عشق رسیده است تا حوالی من

اگر دوباره ببارد به خشکسالی من

مگرکه خواب و خیال بنوشدم، ورنه
که آب میخورد از کاسه سفالی من؟

همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم، بوریاست قالی من

مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر من مثالی من

به هوش باش که در خویشتن گم اتنکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالی من

اگرچه بود و نبودم یکی است، بازمباد
تو را عذاب دهد گاه.جای خالی من

هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه، شکسته بالی من


تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سوالی ست، بی سوالی من!
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی





هوا
دونفره هم که باشد
جمعیتی
در من است
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : چندین غزل زیبا از محمد علی بهمنی به همراه بیوگرافی




فال مان هر چه باشد
باشد!
حال مان را دریاب
خیال کن حافظ را گشوده ای و می خوانی:
"مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید..."
یا
قتل این خسته به شمشیر تو...
چه فرق؟
فال نخوانده ی تو
منم
 
بالا