• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعــاری از کـامــران رســول زاده

baroon

متخصص بخش ادبیات




به زندگیِ پس از مرگ اعتقاد دارم

از وقتی رفته ای
هر روز
می میرم و زنده می شوم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



به من نگاه کن!
کدام واقعی تریم؟

من که هنوز دارم تو را می بینم؟
یا تو که هیچ وقت ندیدی
که نگاهم به توست!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




به کلاغ ها بگو
قصه ی من
اینجا تمام شد
که یکی
بود و نبودِ مرا
با خود برد

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



تمام این شهر یک طرف

تو یک طرف

خیالت راحت باشد

من
طرفِ تو را
به مردم این شهر نمی دهم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



تو مثل حساسیت فصلی
بین گرده افشانی شعرهام
شبیه واژه ی ناگهان
در ذهنم پخش می شوی
تو
حساس ترین فصل عمر منی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




اصرار من به حضور تو در شعرهام
به خاطر خودم نیست

باید از تو
تصویر دقیقی به مردم جهان بدهم،
روا نیست کس دیگری مثل من درد بکشد!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



دستم به تو نمی رسد
حتی در شعرهایی
که با دست خودم می نویسم

پس همچنان
در ارتفاع دورترین استعاره ها بمان!

مباد
که دست کسی به تو برسد!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




تکلیف مرا معلوم کن!

از نبودن توست که این همه می نویسم؟
یا از بودنت؟

چقدر از تو بنویسم
که تکلیفم معلوم شود؟!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




گوشه ی چشمِ تو
دنج می کند فضای شعر را
این گوشه گیریِ من
به خاطر چشم های توست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




عطرت را
روی طاقچه ی این سطر
جا گذاشته ای

شعر
هوای تو را دارد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




پرم به پرت بگیرد ای کاش!
که تو در من
این همه پرنده ای!

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




فُرم چشم هات عوض شده
از وقتی
آخرِ شعرها را
با چشم تو
می بندم!

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



تو سال هاست
تمام زیبایی ات را
از من گرفته ای
این همه زیبایی را به خودت نگیر!

 

baroon

متخصص بخش ادبیات



این اسکله
هنوز
دارد برای تو
دست تکان می دهد
چقدر این صحنه
تکان دهنده است!
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



رَد که می شدی
قلبم هنوز می تپید
من خوش اقبال ترین
نعشِ روی زمینم!


 
بالا