• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

امام حسین و حقیقت پنهان

Maryam

متخصص بخش ادبیات



نيامد که اشک ما را جاري کند...

و نرفت که مار را دلتنگ خود کند...


نيامد که ما را سياهپوش کند...

و نرفت که کبودي بر روي سينه ما به جاي بگذارد!

آمد که اميد دوباره دل آدم و فرزندان آدم باشد!

آمد که درهايي که عقل با منطقش بر روي تو بسته بود با عشق باز کند!

و در اين بين عقل را به سخره گيرد...

شايد آمد که بگويد هميشه درمان رفع عطش آب نيست...

آمد که بگويد لازم نيست براي ساقي شدن دست داشته باشي!

لازم نيست براي شهيد شدن جوان بالغي شده باشي...

يک طفل شيرخوار هم ميتواند...


آمد که بساط ما را بر هم زند! بگويد گاهي سکوت فريادي است که پايان ندارد...

و غربت، يعني شهرت دو عالم...

شايد گاهي لازم باشد آسمان و عرش را در بين ذرات خاک و خون جستجو کني...!!!

آري... آمد که به ما بگويد اين کالاي گرانبها که شما آنرا عقل مي‌ناميد در وادي عشاق پشيزي نمي‌ارزد!

گاهي لازم است براي ملاقات خدا، خدا را در غير خانه‌اش زيارت کني...

و کارها را نيمه تمام رها کني!!

و عازم وادي ديگري شوي...
آري... شايد لازم شود که پس از گذشت سالها از ابتلاي ابراهيم...

اراده خدا بر اين بيافتد که چاقو ببرد... و يا خون اسماعيل ريخته شود...

و سعي هاجر بين صفا و مروه سودي نداشته باشد و طفل ابراهيمي در عطش خود شهيد شود!!

و آتش نمرود بسوزاند...
چرا که "خدا اراده کرده است که تو را کشته ببيند!!"

و حاصل آن حج نا تمام چنان شد... که خدا طواف کننده آن بارگاه مقدس شد!

آري.. محرم آمد که تو را در بين عقل و عشق حيران بگذارد و در اين حيراني تو را در عرش ميهمان خدا کند!

چندين فرسخ دورتر از خاک حجاز ... اينجا... در نينوا... صاحب بيت عتيق ميهمان اهل زمين شده است!


آدم آبرويي دوباره گرفته است... و فرشتگان دگر باره فهميدند که هنوز هم نميفهمند معناي اني اعلم ما لا تعلمون چيست!!


آن فرزند خاتم الرسل عصاره اسماء الحسني، آن نام تمام خداوند، يعني "الله" را براي کائنات تفسير کرد...


و آن شد که شد...
هر روز عاشورا و هر جا کربلا شد...
 

mohammadshamosi

کاربر ويژه
تشنه آب فراتم ...



باز محرم آمد و اشك هايش براي حسين

باز محرم آمد و ناله هايش براي زينب

باز محرم آمد و دلتنگي هايش براي رقيه

باز محرم آمد و دل شكستگي هايش براي عباس

دهه اول محرم كه مي شود بغض عجيبي روي سينه ام سنگيني مي كند و اشك ها در چشمم دو دو مي زند و منتظر تلنگري است كه جاري شود ... كاش به جاي اين همه دل نازكي كمي هم از صبر زينب مي آموختم كه در سخت ترين شرايط محكم بايستم تا دشمن بلرزد ... كاش به جاي اين همه بي تابي كمي از استقامت حسين مي آموختم و كمي از وفاداري ابوالفضل .... و كاش ذره اي از جوانمردي حسين در وجود ما بود ... كاش .....

moharram1.gif


شهادت مظلومانه امام حسیـــن تسلیت باد

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]داستان حسین ،داستانی است که همه ی عقیده ها وعقده های بشریت در آن شکوفا
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]میگردد.حسین کسی است که برخلاف مرده های پلید وسیاهی که وقتی هم که هستند
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]انگار وجودندارند،شهادتش باعث جاودانگی او شد.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]دادگاه کربلا ،دادگاهی است که مظلومیت تمام اعصار بشری در آن جلوه گر میشود.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]محرم وعاشورا روزهایی هستند که فقط لب تشنه ی حسین را از آن به ما نشان می دهند
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]وبس!
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]ولی آیا کسی حسین وداستانش رابه درستی برای ما گفته است؟
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]بارسنگین وراثت آدم بردوش...
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]گردنبند زیبنده مرگ بر گردن ،قاموس غمگین راه می پیماید.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]وجز آهنگ آرام ویکنواخت سفینه ای که بر امواج صحرامیرود،آوایی از آن به گوش نمی رسد.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]اما گنگ گوساله ی سامری زاهد که به نمایندگی خدا از جهان او با خلق سخن میگویند وپیام
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]وحی می رسانند و حکم جهاد می دهند و امر به معروف ونهی از منکر می کنند و بیم عذاب
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]جهنم را و مژده پاداش بهشت می دهند و گمراهان وکافران را موعذه می کنند و بردگان وگرسنگان رابه صبر دنیا دعوت میکنند.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]اکنون این گوساله در آخور بیت المال گاو شده است و بانگ توحید سر داده است.
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]آری !
[FONT=verdana,tahoma,Vazir,helvetica,sans-serif]موسی باز آواره شده است...
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
"ترجمه ي دعاي عرفه توسط دكتر علي شريعتي"

اگر به فرض كه هيچ دليلي بر حقانيت و صلاحيت امام حسين (ع) نباشد،
و بعد آدم يك بار دعاي عرفه بخواند,مي شود به "حسين" ايمان نياورد؟
نشناسدش؟عاشقش نشود؟ديوانه اش نشود؟آيا چنين چيزي امكان دارد؟


حمد و سپاس خدايي را سزاست كه تير حتمي قضايش را هيچ سپري نمي شكند
و لطف و محبت و هدايتش را هيچ مانعي باز نمي دارد
و هيچ آفريده اي به پاي شباهت مخلوقات او نمي رسد.
جهل و ناداني من و عصيان و گستاخي من تو را باز نداشت از اينكه
راهنمايي ام كني
به سوي صراط قربتت
و موفقم گرداني به آنچه رضا و خوشنودي توست.

پس
هر گاه كه تو را خواندم پاسخم گفتي .
هر چه از تو خواستم عنايتم فرمودي.
هرگاه اطاعتت كردم قدرداني و تشكر كردي.
و هر زمان كه شكرت را بر جا آوردم بر نعمت هايم افزودي.
و اينها همه چيست؟
جز نعمت تمام و كمال و احسان بي پايان تو؟!

من كدام يك از نعمت هاي تو را مي توانم بشمارم يا حتي به ياد آورم و به خاطر سپارم؟
خدايا!الطاف خفيه ات و مهرباني هاي پنهاني ات بيشتر و پيشتر از نعمتها ي آشكار توست.
خدايا!من را آزرمناك خويش قرار ده آن سان كه انگار ميبينمت.
من را آنگونه حيامند كن كه گويي حضور عزيزت را احساس مي كنم.

خدايا!
من را با تقواي خودت سعادتمند گردان.
و با مركب نافرماني ات به وادي شقاوت و بد بختي ام مكشان.
در قضايت خيرم را بخواه.
و قدرت بركاتت را بر من فرو ريز تا آنجا كه تاخير را در تعجيل هاي تو و تعجيل را در تاخير هاي تو نپسندم.
آنچه را كه پيش مي اندازي دلم هواي تاخيرش را نكند.
و آنچه را كه بازپس مي نهي من را به شكوه و گلايه نكشاند.

پروردگار من!
من را از هول و هراس هاي دنيا و غم واندوه هاي آخرت رهايي ببخش.
و من را از شر آنان كه در زمين ستم مي كنند در امان بدار.

خدايا!
به كه واگذارم مي كني؟
به سوي كه مي فرستي ام؟
به سوي آشنايان و نزديكان؟ تا از من ببرند و روي برگردانند.
يا به سوي غريبان و غريبه گان تا گره در ابرو بيافكنند و مرا از خويش برانند؟
يا به سوي آنان كه ضعف مرا مي خواهند و خواري ام را طلب مي كنند؟
من به سوي ديگران دست دراز كنم؟در حالي كه خداي من تويي و تويي كارساز و زمامدار من.

اي توشه و توان سختي هايم!
اي همدم تنهايي هايم!
اي فرياد رس غم وغصه هايم!
اي ولي نعمت هايم!

اي پشت و پناهم در هجوم بي رحم مشكلات!
اي مونس و مامن و ياورم در كنج عزلت و تنهايي و بي كسي!
اي تنها اميد و پناهگاهم در محاصره ي اندوه و غربت و خستگي!
اي كسي كه هر چه دارم از توست و از كرامت بي انتهاي تو!

تو پناهگاه مني!
تو كهف مني!
تو مامن مني!

وقتي كه راه ها و مذهب ها با همه ي فراخي شان مرا به عجز مي كشانند
و زمين با همه ي وسعتش بر من تنگي مي كند و ....
اگرنبود رحمت تو بي ترديد من از هلاك شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بي شك سقوط و نا بودي تنها پيشروي من ميشد.
اي زنده!
اي معناي حيات! زماني كه هيچ زنده اي در وجود نبوده است.

اي آنكه :
با خوبي و احسانش خود را به من نشان داد.
و من با بدي ها و عصيانم در مقابلش ظاهر شدم.

اي آنكه:
در بيماري خواندمش و شفايم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنايت كرد.
در تنهايي صدايش كردم و جمعيتم بخشيد.
در غربت طلبيدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنايم بخشيد.

من آنم كه بدي كردم
من آنم كه گناه كردم.
من آنم كه به بدي همت گماشتم.
من آنم كه در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم كه غفلت كردم.
من آنم كه پيمان بستم و شكستم.
من آنم كه بد عهدي كردم و ...

اكنون باز گشته ام.
باز آمده ام با كوله باري از گناه و اقرار به گناه.

پس تو در گذر اي خداي من!
ببخش
اي آنكه گناه بندگان به او زيان نمي رساند.
اي آنكه از طاعت خلايق بي نياز است
و با ياري و پشتيباني و رحمتش مردمان را به انجام كارها ي خوب توفيق مي دهد.

معبود من!
اينك من پيش روي توام و در ميان دست هاي تو.

آقاي من!
بال گسترده و پر شكسته و خوار و دلتنگ و حقير.
نه عذري دارم كه بياورم نه تواني كه ياري بطلبم.
نه ريسماني كه بدان بياويزم.
و نه دليل و برهاني كه بدان متوسل شوم.

چه مي توانم بكنم؟ وقتي كه اين كوله بار زشتي و گناه با من است ؟!

انكار؟!
چگونه و از كجا ممكن است و چه نفعي دارد
وقتي كه همه ي اعضا و جوارحم به آنچه كرده ام گواهي مي دهند؟

خداي من!
خواندمت پاسخم گفتي.
از تو خواستم عطايم كردي.
به سوي تو آمدم آغوش رحمت گشودي.
به تو تكيه كردم نجاتم دادي.
به تو پناه آوردم كفايتم كردي.

خدايا!
از خيمه گاه رحمتت بيرونمان مكن.
از آستان مهرت نوميدمان مساز.
آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان.
از درگاه خويشت ما را مران.

اي خداي مهربان!
بر من روزي حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دينم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنيت مبدل كن.
و از آتش جهنم رهايم ساز.

خداي من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنايتم فرمايي , محروميت از غير از آن زيان ندارد.
و اگر عطا نكني هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.


يا رب! يا رب! يا رب!
خداي من!
اين منم و پستي و فرو مايگي ام.
و اين تويي با بزرگي و كرامتت.
از من اين مي سزد و از تو آن

" چگونه ممكن است به ورطه ي نوميدي بيافتم در حالي كه تو مهربان و صميمي جوياي حال مني."

خداي من!
تو چقدر با من مهرباني با اين جهالت عظيمي كه من بدان مبتلايم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده اي با اين همه كار بد كه من مي كنم و اين همه زشتي كردار كه من دارم.

خداي من!
تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصله اي كه من از تو گرفته ام.
تو كه اينقدر دلسوز مني! .....

خدايا
تو كي نبودي كه بودنت دليل بخواهد؟
تو كي غايب بوده اي كه حضورت نشانه بخواهد؟
تو كي پنهان بوده اي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟

كور باد چشمي كه تو را ناظر خويش نبيند.
كور باد نگاهي كه ديده باني نگاه تو را درنيابد.
بسته باد پنجره اي كه رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زيانكار باد سوداي بنده اي كه از عشق تو نصيب ندارد.

خداي من!
مرا از سيطره ي ذلت بار نفس نجات ده
و پيش ازآنكه خاك گور بر اندامم بنشيند از شك وشرك رهايي ام بخش.

خداي من!
چگونه نا اميد باشم در حالي كه تو اميد مني!
چگونه سستي بگيرم ,چگونه خواري پذيرم كه تو تكيه گاه مني!
اي آنكه با كمال زيبايي و نورانيت خويش
چنان تجلي كرده اي كه عظمتت بر تمامي ما سايه افكنده.

يا رب! يا رب! يا رب!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
حسين (ع) وارث آدم

مردی از خانه ی فاطمه بیرون آمده است!

مدینه را می نگرد و مسجد پیامبر را ،
ومکه ی ابراهیم را ،
و کعبه ی به بند نمرود کشیده را ،
و اسلام را ،
و پیام محمد (ص) را ،
وکاخ سبز دمشق را
و گرسنگان را
و دربند کشیدگان را و ...

مردی از خانه ی فاطمه بیرون امده است !

بار سنگین همه ی این مسئولیت ها بر دوش او سنگینی می کند.
او وارث رنج بزرگ انسان است ،
تنها وارث آدم ، تنها وارث ابراهیم و...تنها وارث محمد (ص) و...

مردی تنها !

اما نه ! دوشادوش او زنی نیز از خانه ی فاطمه بیرون آمده است ،
گام به گام او ، نیمی از بار سنگین رسالت برادر را او به دوش خود گرفته است.

مردی از خانه ی فاطمه بیرون آمده است !

تنها و بیکس ، با دست های خالی ، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است.
جز "مرگ" سلاحی ندارد. اما او فرزند خانواده ای است که "هنر خوب مردن" را در مکتب حیات خوب آموخته است....

آموزگار بزرگ "شهادت" اکنون برخاسته است

تا به همه ی آنها که جهاد را تنها در "توانستن" می فهمند
و به همه ی آنها که پیروزی بر خصم را تنها در "غلبه" می فهمند ،
بیاموزد که "شهادت" نه یک باختن ، که یک "انتخاب" است ،
انتخابی که در آن مجاهد با قربانی کردن خویش در آستانه ی معبد آزادی و محراب عشق پیروز می شود.

و حسین وارث آدم ،_که به بنی آدم زیستن داد

و وارث پیامبران بزرگ،_که به انسان "چگونه باید زیست" را آموختند
اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم "چگونه باید مرد" را بیاموزد.

دکتر علی شریعتی"
 

eliza

متخصص بخش
امام حسین(ع) :


« مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ »


هر که خدا را ، آن‌گونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند.


(بحار الأنوار، ج 71، ص 183)​



ایام محرم را به همه دوستداران و عاشقان امام حسین تسلیت میگم
التماس دعا
 

خانمی

کاربر ويژه
moharam3.jpg

درس آزادی بدنیا داد رفتار حسین
بذر همت در جهان افشاند افکار حسین
جان خود را در ره صدق و صفا از دست داد
زین سبب تا حشر باشد گرم بازار حسین
با قیام خویش بر اهل جهان معلوم کرد
تابع اهل ستم گشتن بود عار حسین
زندگی ناچیز باشد در ره اندیشه ها
باشد این گفتار شیرین و گهر بار حسین
مرگ با عزت زعیش در مذلت بهتر است
نغمه ای می باشد از لعل گهر بار حسی​
 

Reza

متخصص بخش اسکریپت
حسين بيشتر از آب، تشنه ی لبيك بود اما افسوس كه بجای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترين دردش را بی آبی ناميدند و در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و آنگه بر حسینی می گریند که آزاد زیست و آزادانه مرد. آنانی که رفتند، کاری حسینی کردن دوآنانی که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند.


از هنگامی که به جای شیعه علی (ع) بودن و از هنگامی که به‌جای شیعه حسین (ع) بودن و شیعه زینب (س) بودن، یعنی «پیرو شهیدان بودن»، «زنان و مردان ما» عزادار شهیدان شده‌اند و بس، در عزای همیشگی مانده‌ایم!


حسین ضعیفی که باید برای او گریست نبود... آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در توانستن مى ‏فهمند و به همه آنها که پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد که شهادت نه یک باختن، که یک انتخاب است؛ انتخابى که در آن، مجاهد با قربانى کردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى ‏شود و حسین «وارث آدم» – که به بنى‏آدم زیستن داد – و «وارث پیامبران بزرگ» – که به انسان چگونه باید زیست را آموختند...


اگر در جامعه ای فقط یک حسین و یا چند ابوذر داشته باشیم هم زندگی خواهیم داشت هم آزادی هم فکر و هم علم خواهیم داشت و هم محبت هم قدرت و سرسختی خواهیم داشت و هم دشمن شکنی و هم عشق به خدا....


از کودک حسین (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاری قرآن تا آن معلم اطفال کوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خویشاوند یا بیگانه، و تا آن مرد اشرافی و بزرگ و باحیثیت در جامعه خود و تا آن مرد عاری از همه فخرهای اجتماعی، همه برادرانه در برابر شهادت ایستادند تا به همه مردان، زنان، کودکان و همه پیران و جوانان همیشه تاریخ بیاموزند که باید چگونه زندگی کنند .


این که حسین (ع) فریاد می‌زند:آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست.


حسین‏ علیه السلام زنده جاویدی است که هر سال، دوباره شهید می‏شود و همگان را به یاری جبهه حق زمان خود، دعوت می‏ کند.


شهادت دعوتی است به همه عصرها، وبه همه نسل ها، که: اگر می توانی، بمیران! و اگر نمی توانی، بمیر!


نباشید همانند انسانهایی که برای حسین عزاداری می کنند و بر سرو صورت می زنند و اشک می ریزند و همگام با یزید برای حسین شام غریبان می گیرند و پرونده حسین را می بندند


دیدم عده ای مرده متحرک که بر زنده ی همیشه جاوید عزاداری میکردند.


اکنون شهیدان کارشان را به پایان رسانده‌اند. و ما شب شام غریبان می‌گرییم، و پایانش را اعلام می‌کنیم و می‌بینیم چگونه در جامعه گریستن بر حسین (ع)، و عشق به حسین (ع)، با یزید همدست و همداستانیم؟


فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست.


حسین (ع) یک درس بزرگ‌تر ازشهادتش به ما داده است و آن نیمه‌تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه حج‌گزاران تاریخ، نمازگزاران تاریخ، مؤمنان به سنت ابراهیم، بیاموزد که اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است.


مسؤولیت شیعه بودن یعنی چه، مسؤولیت آزاده انسان بودن یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین ـ که همه صحنه‌ها کربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ باید انتخاب کنند: یا خون را، یا پیام را، یا حسین بودن یا زینب بودن را، یا آن‌چنان مردن را، یا این‌چنین ماندن را...


امام حسین‏ علیه السلام یک شهید است که حتى پیش از کشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلکه در درون خانه خویش، از آن لحظه که به دعوت ولید – حاکم مدینه – که از او بیعت مطالبه مى ‏کرد، «نه» گفتُ .این، «نه» طرد و نفى چیزى بود که در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.


مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏کنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بى‏تاب انسان‏هاى عاشق، تزریق می کند.


آنها که تن به هر ذلتى مى ‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏ هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا کسانى که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده ‏اند و مرگ خویش را انتخاب کرده ‏اند – در حالى که صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود – توجیه و تأویل نکرده ‏اند و مرده‏ اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها که براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها کردن حسین و تحمل کردن یزید دادند، کدام هنوز زنده ‏اند؟


دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند؛ یکی شور مذهبی است، یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد ،خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد


اگر باطل را نمي توان ساقط کرد مي توان رسوا ساخت، اگر حق را نمي توان استقرار بخشيد مي توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.


نباشید همانند انسانهایی که برای حسین عزاداری می کنند و بر سرو صورت می زنند و اشک می ریزند و همگام با یزید برای حسین شام غریبان می گیرند و پرونده حسین را می بندند.


وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت نیستی، و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی، هر کجا که خواهی باش، چه در نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است.

هر انقلابی دو چهره دارد؛ خون و پیام . رسالت نخستین را حسین و یارانش به جای آوردند. و رسالت دوم رسالت زینب، زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است.


[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]حسین, کسی است که به آزادی روح داده و به «بعضی ها» نان.
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]

[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif] ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!... مگو که بر شما چه گذشت ؟ نگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟ لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,verdana,Vazir,helvetica,sans-serif]"... و حسين، وارث آدم، كه به بنی‌آدم زيستن داد، و وارث پيامبران بزرگ، كه به انسان، "چگونه بايد زيست" را آموختند، اكنون آماده است تا، در اين روزگار، به فرزندان آدم، "چگونه بايد مرد" را بياموزد!..."
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
WallPaper-[PersianMob.Net] (5).jpg

«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

هیچ کس چون ما نگیرد ماتم این ماه را

با محرم شیعیان را اتصالی دیگر است

 

South Boy

متخصص بخش فوتبال
شهدای واقع کربلا.
اینجا

برادران حضرت حسين(ع)
1- عباس بن علی بن ابی‌طالب، ابوالفضل (هنگام شهادت 34 سال داشتند)
۲ - ابوبکر بن علی بن ابی‌طالب (مادرشان ليلی بنت مسعود بن خالد ربعی بود)
3- عمر بن علی بن ابی‌طالب (مادرشان صهباء بنت ربيعه بود)
4- عثمان بن علی بن ابی‌طالب
5- محمد بن علی بن ابی‌طالب (محمد اصغر)
6- عبدالله بن علی بن ابی‌طالب (هنگام شهادت 25 سال داشتند)
7- جعفر بن علی بن ابی‌طالب (هنگام شهادت 19 سال داشتند)
فرزندان حضرت حسين (ع)
1- علی بن الحسين (علی اکبر)
2- ابوبکر بن الحسين
3- عبدالله بن الحسين (هنگام شهادت 25 سال داشتند)
اهل بيت ديگر حضرت حسين رضی‌الله‌عنه
1- ابوبکر بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب
2- عبدالله بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب
3- قاسم بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب
4- عون بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب
5- محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب
6- جعفر بن عقيل بن ابی‌طالب
7- عبدالرحمن بن عقيل بن ابی‌طالب
8- عقيل بن ابی‌طالب
9- مسلم بن عقيل (در کوفه به شهادت رسيدند)
10- عبدالله بن مسلم بن عقيل
11- محمد بن ابی سعيد بن عقيل



-----------------------------------
منابع و مراجع:
1- کشف الغمه، للإربلی 2/67.
2- أعلام الوری، للطبرسی 203 ، 255.
3- الإرشاد، للمفيد 186، 196.
4- الفصول المهمه، لإبن الصباغ، 126 ، 152.
5- تاريخ اليعقوبی، 2/213،288.
6- التنبيه والإشراف، 263.
7- وحلاء العيون، للمجلسی، 582.
8- مقاتل الطالبين، لإبی الفرج الإصفهانی، 83، 86، 87، 188.
9- الاختصاص للمفيد، 78
10- البدايه والنهايه، 8/210 - 203.
11- جمهرة الانساب العرب، 33.
12- الفتوح، 5/202.
13- الحسن والحسين سيدا شباب اهل الجنة، محمد رضا
14- شهيد اعظم، ابوالکلام آزاد


بعضی از اشخاص برای اولین بار به گوشم خورده بود.:گل:
 

ahmadfononi

معاونت انجمن
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد


باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری است که از یاد تو برپاست حسین؟
این چه رازی است که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمت‏کده ماست حسین؟
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کُشت، بگو این چه معماست حسین؟

با سلام
من هم به ابتدا به ساحت مقدس قطب عالم امکان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به تمام شیعیان و عاشقان امام حسین صلوات الله علیه تسلیت عرض میکنم.

اصغر که نسیم عشق مویش بوسید
خورشید ولایت سر و رویش بوسید
می خواست حسین تا ببوسد لب او
تیر آمد و زودتر گلویش بوسید
 

مهری

کاربر ويژه
3278.jpg

«باز این چه شورش است که در...» جان ما انداخته ای و نورش وجودمان را معطر کرده است.
امسال هم دوباره آمده ای تا با قطره های اشکت قلب هایمان را پاك كني.
انگار نه انگار كه پارسال نشستيم در مجلس روضه ات که «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» و با تو عهد بستیم دیگر طرف خرابکاری های گذشته مان نرویم. اما...
و دوباره -مثل قبل- به ما که خجالت می کشیم وارد خیمه ات شویم، لبخند می زنی که «در بارگاه قدس که جای ملال نیست».
لبخند می زنی که سرمان را بالا بیاوریم...
چقدر مهربانی و همه دوستت دارند، تو را و ماه تو را «...که نامش محرم است»
 

مهری

کاربر ويژه
«حی علی العزای» خدا می رسد به گوش

باید لباس مشكی خود را به تن كنیم

یعقوب خون جگر شده ی چشم من بیا

گریه برای غارت یك پیرهن كنیم

atef_27_20110128_1143474026.png
 

ahmadfononi

معاونت انجمن
هر سال برای تو سیه می پوشیم

در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم

ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز

با یاد لب تو آب را می نوشیم . . .
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار


جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید / هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید
بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی / خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید



من هم به همه ی شیعیان تسلیت میگم و میگم :


امام حسین شرمنده که فقط اسمت رو بلدم نه تفکرت رو........!
شرمنده که از محرم و عاشورا فقط سینه زدن و گریه کردن رو یاد گرفتم بدون اینکه بفهمم عاشورا چه بود و چه حرفی داشت؟؟؟
شرمنده که حتی نمی توانم درباره تو ، خصوصیات تو ، تفکر تو حداقل 10 دقیقه حرف بزنم.........
اونوقت خودمو رو عاشق امام حسین میدونم.
شرمنده..............






 
بالا