شعر زیباییست از خواندنش لذت بردم بخاطر همین فی البداهه چند بیت هم من بهش اضافه میکنم امیدوارم خرابش نکرده باشم دیدم آنشب رخ زیبای تو را در مهتاب
از خدا دیدن روی تو تمنا کردم
راضی از دیدن عکس تونشد بیچاره
خواستم عکس تو را وای چه بیجا کردم
تا شنیدم تو می آیی دل خود را آنی
بهر آسایش تو زود مهیا کردم
روح من در جهت تازه اشيا جاری است روح من كم سال است. روح من گاهی از شوق سرفه اش می گيرد روح من بيكار است: قطره های باران را، درز آجرها را، می شمارد روح من گاهی مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد