• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

برای مشاعره + فقط با حرف " ر "

مهشید

کاربر ويژه
پاسخ : مشاعره با حرف " ر "

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
پاسخ : مشاعره با حرف " ر "

راه مقصد دور و پاي سعي لنگ

وقت همچون خاطر ناشاد تنگ

جذبه‌اي از عشق بايد، بي‌گمان

تا شود طي هم زمان و هم مکان
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
پاسخ : مشاعره با حرف " ر "

ريخته در چشمهايم زحمت آوارها


مانده در گوشم ملال نفرت آهنگها


کس نمی گيرد سراغم را مگر اندوه ها


کس نمی پرسد زحال من مگر دل تنگها
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
پاسخ : مشاعره با حرف " ر "

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی


حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی


عقده بود اشکم به دل تا بیخبر رفتی ولیکن


باز شد وقتی نوشتی ?یار باقی کار باقی?
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
پاسخ : مشاعره با حرف " ر "

روزم خوش است که برای تو می خوانم


شبم خوش است که برای من می خوانی


روزگارم خوش نیست


چرا که با هم نمی خوانیم
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
روزگارا...که چنین


سخت به من میگیری باخبر باش


که پژمردن من آسان نیست


گر چه دلگیرتر از دیروزم گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند


لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست...


زندگی باید کرد...
 

مهشید

کاربر ويژه
رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
حافظ
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از كاروان چه ماند جز آتشی به منزل:گل:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست

کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست


حافظ
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


روی آن شیشه ی تب دار تو را "ها" کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را

عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
 

چاووش

متخصص بخش ادبیات


روی آن شیشه ی تب دار تو را "ها" کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را

عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم




شعر زیباییست از خواندنش لذت بردم بخاطر همین فی البداهه چند بیت هم من بهش اضافه میکنم امیدوارم خرابش نکرده باشم

دیدم آنشب رخ زیبای تو را در مهتاب
از خدا دیدن روی تو تمنا کردم

راضی از دیدن عکس تونشد بیچاره
خواستم عکس تو را وای چه بیجا کردم

تا شنیدم تو می آیی دل خود را آنی
بهر آسایش تو زود مهیا کردم

 

baroon

متخصص بخش ادبیات





روی هر شانه سری وقت وداع می گرید

سر من وقت وداع گوشه ی دیوار گریست
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
راه مقصد دور و پای سنگ لنگ
وقت، همچون خاطر ناشاد تنگ

جذبه ای از عشق باید بی گمان
تا شود طی، هم زمان و هم مكان
 

ali jan

کاربر ويژه
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

 

baroon

متخصص بخش ادبیات




رسمی که هیچ آه نگویند و جان دهند

ما در میان مردم عالم گذاشته ایم
 

asl_davood

متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم راز است
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
روح من در جهت تازه اشيا جاری است
روح من كم سال است‌.
روح من گاهی از شوق سرفه اش می گيرد
روح من بيكار است‌:
قطره های باران را، درز آجرها را، می شمارد
روح من گاهی مثل يك سنگ سر راه حقيقت دارد



سهراب سپهری
 
بالا