فریده جونم درکت میکنم .. منم وقتی 15 سالم بود پدربزرگ و مادربزرگ مادریم فوت کردن:ناراحت: خدا بهت صبر بده :گل: آرزو میکنم که وسعت صبر خانواده ی فریده عزیز به اندازه ی دریای غمشان باشد.
با هم دعا کنیم تا خداوند بزرگ روح عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند و خوب از این میهمان جدید پذیرایی کند.
*****************************
باز واسه ی مادربزرگ تنگه دلم ، تنگه دلم !
تحملم سر اومده فِک نکن از سنگه دلم !
میخوام به یادِ اون عزیز ، پلکامو رو هم بذارم
تا لحظه ی دیدنِ اون دردو بی مَرهَم بذارم
مادر ، خدا عمرش بده ، افسانه گویِ راستیه
اگه یه همزبون میخوای ، همونی که میخواستیه
مادربزرگ تو رو خدا یه بار دیگه قصه بگو
واسه دلتنگیِ دلم ، رسا و آهسته بگو
تو عاشقایِ بی ریا ، اونی که سرفرازه باش
مادربزرگ تو راویِ حکایت های تازه باش !!:گریه:
**** شعر نویی از ایرج جنتی عطایی
گیس سفید ، ابرو سفید
سیابخت رو سفید
مادربزرگ
بی صدا نا امید گوشه گیر
قصه گوی دیگه لب بسته پیر
قصه های تو هنوزم یادمه
قصه ساده نارنج و ترنج
قصه خارکن و دیو و پیرزن
قصه سیمرغ و اژدها و گنج
تو تموم قصه هات
حرف من اومده بود
روی لوح هر طلسم
اسم من حک شده بود
وقتی از دختر چین حرف می زدی
خودمو تو رویا سردار می دیدم
خودمو با پسر خاقان چین
سوار یه اسب بالدار می دیدم
شیشه عمر دیو رو تو رویاهام
به خود شاه پریون می دادم
آدمای شهر سنگستون اگر جون می خواستن
بهشون جون می دادم
رو سفید ، مادربزرگ
قصه ها دود شدن
حرفا نابود شدن
دیگه نه چشمه آب
نهدیگه شهر باهار
دیگه نه تیغ طلا
نه دیگه اسب و سوار
این منم ، مادربزرگ
حالا باید بشکنه
نه دیگه طلسم دیو
شیشه عمر منه
گیس سفید ، ابرو سفید
سیابخت روسفید ، مادربزرگ
ممنونم از همه دوستای گلم بابت همدردی و پیامشون :گل:
امیدوارم زندگیتون پر از سلامتی و شادی باشه :گل:
نمیدونم چه جوری باید لطفتونو جبران کنم فقط میتونم بگم که غم نبینید :گل:
و امیدوارم دوستای گلم برای همیشه برام بمونن :گل:
نیکای عزیزم.....اندوه ما در غم از دست دادن ان عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم*بنده هم تسلیت عرض میکنم