You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
.: جملات کاربردی انگلیسی آمریکایی خودمانی .:
181. Mexico has been independent country since 1821.
مکزیک در سال 1821 به استقلال رسیده است.
182. Tom is here. He arrived here on Tuesday. He has been since Tuesday.
تام اینجاست. او روز سه شنبه اینجا رسید. او از روز سه شنبه اینجاست.
183. I bought these shoes a few days ago.
من این کفش ها را چند روز قبل خریدم.
184. I don't need to call them. I have written them a letter.
نیازی نیست به انها زنگ بزنم. برای آنها نامه ای نوشته ام.
185. My brother and his wife don't live here anymore. They have moved to Seattle.
برادرم و زنش دیگر اینجا زندگی نمی کنند. آنها به سیاتل نقل مکان کرده اند.
186. I have made a big mistake about you.
من مرتکب اشتباه بزرگی در مورد شما شده ام.
187. I have lost my wallet.
کیف پولم را گم کرده ام.
188. Did you see it anywhere?
189. Have you told your friends the good news?
آیا به دوستانتان آن خبر خوب را گفته اید ؟
190. We haven't paid the electric bill.
ما پول قبض برق را پرداخت نکرده ایم.
آخرین ویرایش:
191. Have you had lunch ?
192. Yes, I had it an hour ago.
بله ، یک ساعت پیش نهار خورده ام.
193. Have you started your new job?
کار جدیدت رو شروع کرده ای ؟
194. Yes, I started last week.
بله ، از هفته پیش شروع کرده ام.
196. Yes, she went out at 5 o'clock.
بله ، او ساعت 5 بیرون رفت.
197. Have you worn your new suit?
آیا پیراهن جدیدت را پوشیده ای ؟
198. Yes, I wore it yesterday.
بله ، دیروز آن را پوشیدم.
199. I am ready now. I have finished my work.
الان من آماده هستم. من کارم را تمام کرده ام.
200. Do you know Mark's sister?
خواهر مارک را می شناسی؟
201. I have seen her a few times but I have never spoken to her.
چند بار او را دیده ام اما هرگز با او صحبت نکرده ام.
202. Have you ever spoken to her?
آیا تا بحال با صحبت کرده ای ؟
203. Did you have a good time?
205. What does your friend do?
دوست شما چه کاره است ؟
206. She is a painter. She has won many prizes for her paintings.
او نقاش است. او به خاطر نقاشی هایش چندین جایزه برده است.
207. Have you ever seen any of her paintings?
آیا تا بحال هیچ یک از نقاشی هایش را دیده ای ؟
208. Yes, I saw some of her work last week.
بله ، تعدادی از کارهایش را هفته پیش دیدم.
209. Sara works in a factory now, but she had a lot of different jobs. Five years ago she was a waitress in a restaurant.
اکنون سارا در کارخانه کار می کند ، اما او شغل های متفاوت زیادی داشت. 5 سال پیش او در یک رستوران مستخدم بود.
210. after that, she worked on a ranch, but she hadn't enjoyed it very much.
پس از آن ، او در مزرعه ای کار کرد. اما خیلی از آن کار لذت نبرد.
211. I used to play tennis a lot, but I don't play very often now.
من سابقا تنیس زیاد بازی می کردم ، اما هم اکنون خیلی تنیس بازی نمی کنم.
212. I used to think that Mark was unfriendly, but now I realize he is a nice person.
سابقا فکر میکردم مار دوست داشتنی نیست، اما حالا می فهمم که فرد خوبی است.
213. Tom used to spend a lot of money on clothes. These days he can't afford it.
تام سابقا بابت لباس زیاد پول خرج می کرد ، این روزها او نمی تواند از پسش برآید.
214. Do you go to the cinema much?
آیا زیاد به سینما می روی ؟
215. Not now, I used to.
الان نه ، ولی سابقا بله .
216. I have started drinking tea recently, but I never used to like it before.
اخیرا شروع به نوشیدن چای کرده ام ، اما سابقاً چای دوست نداشتم.
217. Sara used to have very long hair when she was a child.
سارا وقتی بچه بود موهای خیلی بلندی داشت.
218. we used to live in a small village, but now we live in London.
ما سابقا در یک روستای کوچک زندگی می کردیم. اما اکنون در لندن زندگی می کنیم.
219. There used to be four cinemas in the town. Now there is only one.
سابقا در آن شهرک چهار سینما وجود داشت ،اما اکنون یک سینما وجود دارد.
220. Sara used to be my best friend, but we aren't good friends any longer.
سارا سابقا بهترین دوست من بود ، اما ما دیگه دوست های خوبی برای همدیگر نیستیم.
221. It only takes me 40 minutes to get to work now that the new road is open.
هم اکنون که جاده جدید باز شده ، فقط 40 دقیقه طول می کشدتا به سر کار برسم.
222. It used to take more than an hour.
سابقا بیشتر از یک ساعت وقت من را می گرفت.
223. When did you live in New York?
کی شما در نیویورک زندگی میکردی ؟
224. Did you used to go to the theater very often?
آیا سابقا اغلب خیلی به تئاتر می رفتی ؟
225. I used to read a lot of books, but I don't read much these days.
سابقا کتاب زیاد میخواندم ، اما این روزا زیاد کتاب نمی خوانم.
226. When I was a child, I used to like chocolate.
وقتی بچه بودم شکلات دوست داشتم.
227. Tom used to have a piano, but he sold it when he moved.
تام سابقا یک پیانو داشت اما وقتی که نقل مکان کرد آن را فروخت.
228. What are you going to do this evening?
این بعد از ظهر میخواهی چکار کنی ؟
230. Alex is getting married next week.
الکس داره ماه بعد ازدواج می کنه.
231. Do you want to participate in his party?
آیا می خواهید در مهمانی اش شرکت کنید ؟
232. Alex and I have known each other a very long time. I must take part in his party.
من و الکس خیلی وقته که همدیگه رو می شناسیم . من باید در مهمانی او شرکت کنم.
233. What are you going to do on Saturday evening?
بعد از ظهر روز شنبه چکار میخواهی بکنی ؟
234. I am going to the park.
قصد دارم به پارک بروم.
235. What time is Sara arriving tomorrow?
سارا فردا چه ساعتی می رسد ؟
236. half past ten, I am meeting her at the station.
من ساعت 10:30 در ایستگاه می بینمش.
237. Tom isn't playing football next Saturday. He has hurt his leg.
تام شنبه بعد فوتبال بازی نمی کند. پایش صدمه دیه است.
238. I am so tired. I am going to bed now. Goodnight.
خیلی خسته هستم. میخواهم بروم بخوابم. شب بخیر.
239. Can you come on Monday evening?
می توانی روز دوشنبه بعد از ظهر بیایی ؟
240. sorry, but I am playing volleyball.
ببخشید آن موقع من دارم والیبال بازی می کنم.
241. What about Tuesday evening then?
پس سه شنبه بعد از ظهر چطور ؟
242. No, not Tuesday. I am working late.
نه ، سه شنبه نه . چون تا دیروقت دارم کار می کنم.
243. And Wednesday evening ?
و چهارشنبه بعد از ظهر چطور ؟
244. I am going to the cinema.
245. Well, are you free on Thursday?
خب ، پنج شنبه آزاد هستی ؟ ( وقت آزاد داری ؟)
246. I'm afraid not. I am meeting Alex.
متاسفانه نه ، الکس را ملاقات می کنم.
247. Does the film begin at 3:30 or 4:30?
آیا فیلم در ساعت 3:30 شروع می شود یا 4:30 ؟
248. We are having a party next Saturday. Would you like to come?
شنبه آینده ما مهمانی داریم. دوست داری بیای ؟
249. I don’t think, I will be busy that day.
فکر نمی کنم. آن روز سرم شلوغ خواهد بود.
250. Are you doing anything tomorrow morning?
فردا صبح کاری برای انجام دادن داری ؟
نه ، من آزادم ( کاری ندارم ).
252. We are going to a concert tonight. Do you want to come?
امشب میخواهیم به کنسرت برویم. آیا می خواهی با ما بیایی ؟
253. What time does it start?
ساعت 7:30 شروع می شود.
255. I am leaving now, I have come to say goodbye.
الان دارم می روم. برای خداحافظی آمده ام.
256. Have you seen Reza recently?
اخیراً رضا رو دیده ای ؟
257. No, but we are meeting for lunch next week.
نه ، اما برای نهار هفته آینده همدیگر را می بینیم.
258. I will speak with him about you.
با او درباره شما صحبت خواهم کرد.
259. Excuse me. What time does this train get to London?
ببخشید ، چه ساعتی این قطار به لندن می رسد؟
260. Helen, I am going to the supermarket. Are you coming with me?
هلن دارم به سوپرمارکت می روم. با من میای ؟
261. Sorry, I am talking on the phone.
ببخشید ، دارم با تلفن حرف می زنم.
262. I am bored with this program. What time does it end?
حوصله ام از این برنامه سر رفته. چه ساعتی این تمام میشه؟
263. Sara is coming to see us tomorrow. She is traveling by train and her train arrives at 10.15.
سارا دارد می آید که فردا ما را ببیند. او با قطار می آید و قطار او ساعت 10:15 می رسد.
264. Are you going to watch the late film on the TV tonight?
آیا می خواهی آن فیلم دیر وقت را در تلویزیون ببینی ؟
265. No, I am going to have an early night.
نه ، فیلم اول شب را میخوام ببینم.
266. I heard that Sara has won some money. What is she going to do with that?
من شنیدم که سارا مقداری پول برنده شده است. قصد دارد با آن چکار کند ؟
267. She is going to buy a new car.
او میخواهد یک ماشین نو بخرد.
268. I am just going to make a quick phone call. Can you wait for me?
من فقط میخواهم یک تلفن کوچک بزنم. میتونی منتظر من باشی؟
269. This cheese looks terrible. I am not going to eat it.
این پنیر به نظر افتضاح میاد. من که نمیخواهم بخورمش.
270. Your shoes are dirty.
271. Yes, I know. I am going to clean them.
بله میدونم. میخواهم تمیزشون کنم.
272. I have decided not to stay here any longer. Tomorrow I am going to look for somewhere else to stay.
تصمیم گرفته ام دیگه اینجا نمونم. فردا میخواهم دنبال جای دیگری برای ماندن بگردم.
273. That man can't see the wall in front of him.
آن مرد نمیتونه دیوار پیش رویش را ببیند.
274. He is going to walk into the wall.
275. Look at those black clouds. It is going to rain.
به آن ابرهای سیاه نگاه کن. میخواهد باران ببارد.
276. I feel terrible. I think I am going to be sick.
احساس بدی دارم . فکر می کنم دارم مریض میشم.
277. The economic situation is bad now and things are going to get worse.
هم اکنون وضعیت اقتصادی بد است و اوضاع داره بدتر هم میشود.
278. We were going to travel by train, but then we decided to go by car instead.
ما قصد داشتیم با قطار سفر کنیم ، اما بعد تصمیم گرفتیم در عوض با ماشین برویم.
279. Peter was going to do the exam, but he changed his mind.
پیتر می خواست امتحان بدهد ، اما تغییر عقیده داد.
280. I was going to go to London. But I changed my mind.
من میخواستم به لندن بروم ، اما تغییر عقیده دادم.
281. Are you going out this morning?
آیا امروز صبح می خواهی بیرون بروی ؟
282. No, I am going to tidy my room.
نه ، میخوام اتاقم رو مرتب کنم.
283. That sweater is too big for you.
آن پولیور برای شما خیلی بزرگ ( گشاد ) است.
284. I know. I am going to take it back.
میدونم. میخواهم پس بدمش.
285. I heard that you have been offered a job.
شنیدم که پیشنهاد کاری به شما شده است.
286. that is right, but I am not going to accept it.
درست است ، اما قصد ندارم قبولش کنم.
287. Haven't you phoned Sara yet?
هنوزز به سارا تلفن نزده ای ؟
288. No, I am going to phone her.
نه ، می خواهم به او زنگ بزنم.
289. This food is awful, isn't it?
این غذا خیلی بد است ، اینطور نیست ؟
290. Yes, it is disgusting. I am going to complain.
بله ، تهوع آور است. می خواهم اعتراض کنم.
291. It is 8.30. Tom is leaving his house. He has to be at work 8.45, but the journey takes 30 minutes.
ساعت 8:30 است. تام داره خانه اش را ترک می کند. او میباست رأس ساعت 8:45 سر کارش باشد. اما او 30 دقیقه در راه است.
292. He is going to be late.
293. when I last saw Tom, he was going to give up his job.
وقتی آخرین بار تام را دیدم ، میخواست کارش را رها کند.
294. that is right, but in the end he decided to stay where he was.
درست است ، اما بالخره او تصمیم گرفت همان جایی که کار می کرد بماند.
295. we were going to have a party last week, but some of our friends couldn't come, so we cancelled it.
ما می خواستیم هفته پیش یک مهمانی داشته باشیم. امت تعدادی از دوستان نمی تونستند بیایند. بنابرایم ما آن را کنسل کردیم.
296. Sorry, I have left the door open; I will go and shut it.
ببخشید ، در را باز گذاشته ام. می روم و آن را می بندم.
297. What would you like to drink?
298. I will have an orange juice, please.
یک عدد آب پرتغال می خواهم لطفاً.
299. Did you phone Sara?
به سارا زنگ زدی؟
300. Oh no, I forgot. I will phone her now.
اه نه ، فراموش کردم. الان بهش زنگ می زنم.
301. I feel a bit hungry. I think I will have something to eat.
یک مقدار احساس گرسنگی می کنم. فکر کنم یه چیزایی برای خوردن داشته باشم.
302. I don't think, I will go out tonight. I am too tired.
فکر نمی کنم امشب بیرون بیایم. خیلی خسته ام.
303. I can see you are busy, so I won't stay long.
متوجهم که شما گرفتار هستید. بنابراین زیاد نخواهم ماند.
304. Can you give Tom this book?
میتونی این کتاب را به تام بدهی ؟
305. Sure, I will give it to him when I see him this afternoon.
مطمئناً. وقتی امروز بعداز ظهر او را ببینم بهش می دهم.
306. Thanks for lending me the money.
متشکرم بخاطر اینکه به من پول قرض دادی.
307. I will pay you back on Friday.
روز جمعه به شما پس خواهم داد.
308. I have tired to give her advice, she won't listen.
من از نصیحت کردن او خسته شده ام. او گوش نخواهد داد.
309. The car won't start.
ماشین شروع به کار نخواهد کرد.
310. Shall I open the window?
میتونم پنجره را باز کنم؟
یک جمله منم میگم. اگر خواستی زن خارجکی بگیرید .
این جمله خودمانیه دیگه بهش بگید دیونتون میشه تضمینی به شرت چاقو:نیش:
I get the best feeling in the world when you say hi or even smile at me because I know, even if its just for a second, that I’ve crossed your mind.
بهترین احساس زمانی به من دست می دهد که به من سلام می کنی یا لبخندی میزنی حتی اگر برای ثانیه ایی، چرا که می فهمم یرای لحظه ای به ذهنت خطور کرده ام
استاد بیا برسی کن درسته (اگر هم درست نبود ضایمون نکن الکی بگو اره):نیش:
311. Shall I ask a question?
میتونم یه سوال بپرسم ؟
312. Sure, you can ask whatever you want.
البته ، میتونی هر چی که میخوای بپرسی.
313. I am too tired to walk home. I think I will take a taxi.
آنقدر خسته ام که نمی توانم پیاده به خانه بروم. فکر کنم یک تاکسی بگیرم.
314. It is cold this room, isn't it?
این اتاق سرد است. اینطور نیست ؟
315. I will turn on the heating then.
پس شوفاژ را روشن خواهم کرد.
316. Would you like tea or coffee?
قهوه میل دارید یا چای ؟
317. I will have a cup of coffee, please.
یک فنجان قهوه میخواهم ، لطفا.
318. Goodbye. Have a nice holiday.
خداحافظ. تعطیلات خوبی داشته باشی.
319. Thanks. I will send you a postcard.
متشکرم . برای شما کارت تبریکی ارسال خواهم کرد.
321. Are you coming with us?
322. It is raining. Don't go out. You will get wet.
باران داره میباره. بیرون نرو . خیس خواهی شد.
323. I will meet you outside of hotel in half an hour, ok?
شما را بعد از نیم ساعت بیرون هتل خواهم دید.
324. I will lend you some. How much do you need?
مقداری ( پول) به شما قرض میدهم. چقدر احتیاج دارید ؟
325. Remember to get a newspaper when you go out.
وقتی بیرون میروی ، بخاطر داشته باش که برای من هم روزنامه ای بخری.
326. Ok. I won't forget.
باشه. فراموش نخواهم کرد.
327. I don't want to go out alone.
نمی خواهم تنها بیرون بروم.
328. Will you come with me?
329. What shall we do this evening?
امروز بعد از ظهر میخواهیم چکار کنیم؟
330. What shall I buy Helen for her birthday?
چه چیزی برای تولد هلن بگیرم؟
331. Where shall we go on holiday?
برای تعطیلات کجا برویم؟
332. Shall we go by car or walk?
با ماشین برویم یا پیاده ؟
333. What time shall I phone you?
چه ساعتی میتونم به شما زنگ بزنم؟
334. Where will you be this time next year?
سال آینده این موقع کجا خوهی بود؟
335. I will be in Japan.
336. That plate is hot. If you touch it, you will burn yourself.
آن بشقاب داغ است. اگر به آن دست بزنید دستتان میسوزد.
337. Tom won't pass the exam.
تام امتحان را قبول نخواهد شد.
338. He hasn't studied hard enough.
او به اندازه کافی درس نخوانده.
339. Don't worry about the exam.
340. I am sure you will pass.
من مطمئنم که شما قبول خواهی شد.
341. Why don't you try on this jacket?
چرا این ژاگت رو امتحان نمی کنی ؟
342. It will look nice on you.
343. I think Sara will get the job.
فکر کنم سارا آن کار را بگیرد.
344. She has a lot of experience.
او تجربیات زیادی دارد.
345. I can't meet you this evening. A friend of mine is coming to see me.
امروز بعد از ظهر نمیتونم ببینمت. یکی از دوستانم برای دیدن من داره میاد.
346. You must meet Tom sometimes.
چند وقت به چند وقت تام را باید ببینی.
347. I think you will like him.
فکر کنم از او خوشت بیاید.
348. What are you doing next Monday evening at 7:45?
بعد از ظهر دوشنبه هته آینده ساعت 7:47 چه کار می کنی ؟
349. I don't know where I will be.
نمیدونم کجا خواهم بود.
350. I have bought Rosa this picture. Do you think she will like it?
برای رزا این عکس را خریده ام. فکر میکنی او از این خوشش بیاید؟
351. At 10:30 tomorrow morning, I will probably home.
ساعت 10:30 فردا صبح احتمالا در خانه هستم.
352. The meeting is still going on.
353. When do you think it will end?
فکر می کنید ( جلسه ) کی به اتمام برسد ؟
354. My car needs to be repaired.
ماشین من نیاز به تعمیر دارد.
355. How much do you think it will cost?
فکر می کنید چقدر هزینه در بر دارد ؟
356. Sara and Tom are in Love.
سارا و تام عاشق همدیگر هستند.
357. D o you think they will get married?
فکر می کنی آنها با هم ازدواج می کنند؟
358. As I know, they love each other much more.
تا اونجایی که من میدونم اونا همدیگرو خیلی بیشتر دوست دارند.
359. I am going out now.
الان دارم بیرون میروم.
360. What time do you think you will be back?
چه ساعتی فکر می کنی برمیگردی ؟
361. The future situation is uncertain.
وضعیت در آینده نامعلوم است.
362. What do you think will happen?
فکر می کنی در آینده چه اتفاقی می افتد؟
363. Gray phoned while you were out.
وقتی بیرون بودی گری زنگ زد.
364. I will call him back.
به او زنگ خواهم زد.
365. Sara is in hospital.
سارا در بیمارستان است.
366. Oh really? I didn't know. I will go and visit her.
اُه واقعاً ؟ نمیدونستم . به ملاقاتش خواهم رفت.
367. Yes, I know. I am going to visit her this evening.
بله میدونم. میخواهم امروز بعد از ظهر به ملاقاتش بروم.
368. Tom will probably get here at 8 o'clock.
تام احتمالا ساعت 8 به اینجا میرسد.
369. I have got a headache.
سردرد دارم.
370. Have you? Wait a second and I will get an aspirin for you.
سر درد داری ؟ چند لحظه صبر کن تا برایت قرص آسپرین بیاورم.