• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

جوک و طنز و لطیفه

ناهید

متخصص بخش
معانی جدید بعضی از کلمات ! ( طنز )



سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !

مدرک تحصیلی :


کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !

اوراقچی :


تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !


حراج :


اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده

و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!


رئیس :


فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید

و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!


بزرگراه :


نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های ۲۰۱۰

شب امتحان :


شب التماس به درگاه خداوند !


شب توبه !


البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست


تحقیق :


Copy & Pasteکردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه میفروشن … ۲۰ تا ۳۰ هزار تومن هلو !

گارانتی :


یک اسم صرفا زیبا و خوش تلفظ که تنها کابرد آن در هنگام خرید است !

وقتی هم میبری میگن : تعویض که نداریم روی اون جای انگشت دست خورده هست !

بعد از ۳۸۹۲۶۴۹۸۲۶۴۳۲ بار التماس میگن اوکی تعمیرش میکنیم !

این قطعه رو ۸۹۳۶۲۴۹۳۸۲۶۴۹۳۲۸۶۴ روز دیگه میتونید تحویل بگیرید !


بیمه عمر :


قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته

تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !


قبولی در دانشگاه :


نتیجه ای است در کمال عدالت و انصاف

که هیچ ربطی به رتبه کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد !


سریال :


فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین

شیوه های دزدی را به شما آموزش می دهد …!

تلفن همراه :


وسیله ای ۴ کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن ، عکس و فیلم گرفتن و نهایتا مخ زنی !


گرانی :


واژه ای است زاده توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !!!


مترو :


سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع عرق گلاب !

عرق جوراب ، عرق گربه مرده ، عرق ماهی سفید ، عرق بوی دهن وزغ و …!!!

سر بر میگردونی میبینی یکی هم شبیه گودزیلا تو دهنت وایساده

و بر و بر داره نگات میکنه !!! بوی وزغ همچنان ادامه دارد …


عذرخواهی :


از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم

از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ،

ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می شود!


خودپرداز :


دستگاهی است که همیشه خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد

و اگر صفی در کار نباشد ۹۷/۴۵ درصد اوقات خراب است !

اونجاهایی هم که ظاهرا سالمه و خلوت میری کارتت رو میذاری

یهو میبینی کارتت رو قورت داد !


شناسنامه یا کارت ملی :


دفترچه و کارتی که هرکدام از آنها بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتشان لازم هستند !

اگر کارت ملی بدی شناسنامه میخوان

شناسنامه بدی کارت ملی میخوان

جدیدا هر دو رو با هم بدی گواهینامه میخوان

گواهینامه بدی میگن پس کارت ملی کو؟

کارت ملی و گواهینامه باهم بدی میگن شناسنامه کو؟

هر سه تا رو باهم بدی میگن کارت پایان خدمت کو … !!!؟


ایرانسل :


خط تلفنی است جهت ایجاد مزاحمت و سر به سر دوست و آشنا گذاشتن !

برای کلاه برداران بسیار کاربرد دارد !


برای چخوس (Chokhos = زید) بازان بسیار بسیار کاربرد دارد !


از پذیرفتن خانم های بد حجاب معذوریم ! :


تابلویی که در همه جا نصب شده، جهت خنده و عوض کردن روحیه ی مردم !


و در نهایت علامت تعجب (!) :


علامتی است که اگر اون رو از من بگیرید

من هیچی نمیتونم بنویسم
!
4chsmu1.gif
 

ناهید

متخصص بخش
جدید ترین مطالب سایت آخرین تاپیک های فروم


ماجرای افتادن دندان مصنوعی پیرمردی در داخل سرویس بهداشتی با مداخله نیروهای آتش‌نشانی پایان یافت.
در پی تماس فردی با سامانه 125، آتش‌نشانان ایستگاه 73 درجریان گرفتارشدن پیرمردی در خیابان شریعتی قرار گرفتند.
آتش‌نشانان باحضور در صحنه حادثه دریافتند، پیرمردی كه دندان مصنوعی وی به داخل سرویس بهداشتی افتاده بود برای خروج آن، دستش را داخل سرویس كرده كه در این حین تعادل خود را از دست داده و تا کتف داخل سرویس گیر ‌کرده است.
آتش‌نشانان با استفاده از جعبه ابزار و چکش، مقداری از سرویس و کاشی‌های مجاور را شکسته و دست این فرد مسن را از داخل سرویس بهداشتی خارج و برای اقدامات درمانی تحویل عوامل اورژانس دادند

 

ناهید

متخصص بخش
راز خوشبختی در زندگی مشترک


روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.
سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا …

برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زین انداخت .
همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :”این بار اولته” دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:”این دومین بارت” بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.
سر همسرم داد کشیدم و گفتم :”چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟”
همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:”این بار اولت بود.

 

ناهید

متخصص بخش
طنز: نامه ی غضنفر به همسرش!! ( + عکس )

76866.jpg

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم.... همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!! غضنفر گفت :من برای تو نقاشی میکنم ...
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه

وهمسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها میکنه

خلاصه

همسرغضنفر گفت : حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟

غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....

همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت :من برای تو نقاشی میکنم ...

تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟

خلاصه

غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..

این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

.
.
.
.
.
.
.

name.jpg

..
.
.
شما چیزی فهمیدید !!!!!!!
من که نفهمیدم
این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده

حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟

خط دوم :بچه ها چه طورن ؟

خط سوم : مادرت چه طوره ؟

خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!

خط پنجم : فقط برگردم خونه....

خط ششم : می‌کشمت

خط هفتم :غضنفر از آلمان...
 

eliza

متخصص بخش
نامه جالب عاشقانه

محبت شدیدی که سابقا ابراز میکردم
دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو
روز به روز زیادتر میشود و هرچه بیشتر ترا میشناسم
پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار میگردد ..
در قلب خود احساس میکنم که ناچارباید
از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که


شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقاتهاییکه اخیرا با تو کردم
طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و
بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و میدانم که
خشونت طبع و تند خوئی ترا بدبخت خواهد کرد
اگر عروسی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو
به پریشانی و بد ختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را
در نهایت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من
هیچگاه بتو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته
متوجه تواست این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که
از تو میخواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی که
این نامه را از صمیم قلب مینویسم و چقدر تاسف میخورم اگر
باز هم در صدد دوستی با من باشی با نهایت نفرت از تو میخواهم
که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر
مهمل و دروغ است و نمیتوان گفت که دارای
لطف و حرارت میباشد بطور قطع بدان که همیشه
دشمن تو هستم و از تو بشدت متفنر هستم و نمیتوانم فکر کنم که
دوست صمیمی و وفادار تو هستم.

.

.
.
.
دوستان خوب
اگه می خواهید بدانید که راز این نامه چه بوده است نامه را یک بار دیگر یک خط در میان بخونید
آخه چه کیفی داد
4.gif


__________________

 

eliza

متخصص بخش
مناجات نامه کامپیوتری

ای خدا Hard دلم Format مکن


Field من را خالی از برکت مکن


Option غم را خدایا On مکن

File اشکم را خدایا Run مکن


Delete کن شاخه های غصه را

سردی و افسردگی را ، هر سه را



Jumper شادی بیا تا Set کنیم

سیستم اندوه را Reset کنیم


نام تو Password درهای بهشت

آدرس Email سایت سرنوشت


تا نیفتد Bug در اندیشه مان

تا که ویروسی نگردد ریشه مان


ای خدا از بهر ما ایمن فرست

بهر دل های پرآتش Fan فرست


ای خدا حرف دلم با کی زنم

Help می خواهم که F1 می زنم


__________________
 

eliza

متخصص بخش
چت و مت

شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم ..
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم

در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم ..
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر


__________________
 

ناهید

متخصص بخش
Kal Kale Shoara Ba MarDaN & ZaNaN (Funny



شاعر زن میگه :


به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن
و بعداً مرا از لجن آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید


پاسخ شاعر مرد:

به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!

 

eliza

متخصص بخش
حرفهای اشک آور از مردی که همه را می خندانید.
از چارلی یاد بگیر !
28133471532306925025053151282323246132123.jpg



>اگر روزی خیانت دیدی ، بدان که قیمتت بالاست .
> حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.
>از دشمن خود یک‌بار بترس و از دوست خود هزار بار .
> نقاش کامل آن است که از هیچ برای خود سوژه بسازد .
> خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است .
> حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است .
> ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو .
> انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد .
> بزرگ‌ترین الماس جهان آفتاب است، که خوشبختانه بر گردن همه می‌درخشد .
> درخشان‌ترین تاجی که مردم بر سر می‌نهند در آتش کوره‌ها ساخته شده است .
> مردمان روی زمین استوار، بیشتر از بند بازان روی ریسمان نااستوار سقوط می‌کنند .
> شکست خوردن ناراحتی ندارد . آدم باید شجاع باشد تا بتواند از خودش یک احمق بسازد .
>اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.
> این یکی از تضادهای زندگی ما است ،که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام می‌دهد .
> وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان می‌دهد ،شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید.
> من دریافته‌ام که ایده‌های بزرگ هنگامی به ذهن راه می‌یابند که مصمم به داشتن چنین ایده‌هایی باشیم .
> فیلم سازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلمهایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد.
> شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی ،اما حالا که به آن دعوت شده‌ای ، تا می‌توانی زیبا برقص.
> دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. بی آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.
> خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده‌هاست . هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده را نابود نکرده است.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
28133471532306925025053151282323246132123.jpg


اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.
(انتخابی از انتخابهای خوب الیزا)

 

rahnama

پدر ایران انجمن
من همتونو یه روز میکشممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
آخه چرا نمینویسید این غلطهارو از کی و کدوم تاپیک میگیرید آخهههههههههههههههههههههههههههههههههه


خانمم : بخون , بخون , یالا بخون . دیگه حق نداری بری این انجمن. تلفن ادمینتونو بده ببینم.
من: واسه خانم بخونم . چی شده؟
خانمم : این سمیه :گل: کیه که تهدیدت می کنه و تو جرئت نداری حرف بزنی ؟ مگه آیدای :گل: ندیدی عکس کاراته گذاشته . آخه تو کی دست برمی داری از این انجمن ؟ چرا تو را می ترسونن. اگه خواهرم بفهمه میدونی چقدر مسخره مان میکنه . بده شماره ادمین :گل: و .
من : خانم باید یواشکی بهش بگی و الا این دونفر وسط خیابان منو می زنند. آن موقع بیشتر آبرومون می ره. اجازه بده یه پیام خصوصی به ادمین :گل: بدم . پیگیری میکنه .
تا فردا اگه این تهدیدها باشه دیگه یا من یا این انجمن.
من: به روی چشمای زاغم . حتما گزارش میدم.
(بابا جمع شیم همه با هم بریم مرند تکلیف این دو نفر :گل: رو مشخص کنیم)
 

rahnama

پدر ایران انجمن
خانمم : این چیه Thread Moved ؟
من : اینواز کجا آوردی؟
خانمم : داشتی پیامها را نگاه میکردی دیدم. پس پستها و تایپیکها یت را اینور و اونور می برند.
من : خوب خانم بنده خداها وظیفه اشان را انجام می دهند.
خانمم : من به تایپیک مایپیک کاری ندارم . اگه خدانخواسته ترا Thread Moved ت کنند شهر خودت من اینجا چکار کنم. یالله پاشو بریم مرند.
من : بابا دست وردار مرند مرند.
 

خانمی

کاربر ويژه
زیرکی بهلول

آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون

شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت :


اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون

سکه های او را دید

دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم :

اگر سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی !!!

شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود . بهلول به او گفت :

تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که

سکه های تو از مس است . آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود .
 

Nethunter

متخصص بخش شبکه و اینترنت

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
.
.
.

بعد از ازدواج :
کاری نداره از پایین به بالا بخون متن قبلی رو

 

..::آبی دل::..

متخصص بخش
به آبی دل می گن وبا اومده
می گه چی چی آورده؟ :نیش:

آبی دل پشت ماشینش می نویسه: براره بی کسم جومونگ... :نه:

برای برداشتن قدمهای بزرگ در زندگی حتما از شلوار کردى استفاده کنید!
gigglesmile.gif


جمله عاشقانه بچه محل های آبی دل:
با تمام چفته چولیت، شته شولیت، پته پیسیت، قد یه خیار چولسیده داغانتم! :دوست:

آبی دل آزمايش ادرارش گم مي شه، مي گه بله! مملکت بخور بخوره!
47b20s0.gif


به آبی دل می گن متاهلی یا مجرد؟ می گه: به نام خدا، کشاورزم!
25r30wi.gif



آبی دل دست می اندازه دور گردن نامزدش، بلد نیست چی بگه، می گه گردنتو بشکونم؟!
grouphug.gif



مردی با افتخار گفت: زن من یك فرشته است مرد دیگری جواب داد: خوش به حالت، زن من هنوز زنده است! :نیش:


آبی دل زن ژاپنى می گیره، هر وقت بهش نگاه می كنه می گه اگه خوابت میاد بخواب!
Vishenka_17.gif



از یه روانپزشک پرسیدم: شما چه طور متوجه می شید که یه فرد روانی به بستری شدن احتیاج داره؟ گفت: ما وان حمام را پر از آب می کنیم، یه قاشق چایخوری، یه فنجان، و یک سطل جلوی روانی می گذاریم و ازش می خواهیم وان را خالی کند.
من گفتم: آدم سالم سطل رو انتخاب می کنه، چون بزرگ تره.
روانپزشک گفت: نه! آدم سالم درپوش چاه وان رو بر می داره... شما دوست داری تختت زیر پنجره باشه؟
2i8d4ao.gif



نصیحت آبی دل به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش... بی توجه از بغلش رد شو... این کار از صدتا فحش براش بدتره! :نیش:


به آبی دل می گن: خیلى آقایى.
2lxe53l.gif

می گه:عمرا!

به آقای دست و دل باز می گن بیا بریم روضه. می گه مرسی، من شام خوردم!
3ztzsjm.gif


آبی دل پاش خواب می ره، کفشاشو می دزدن!

آبی دل یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد. بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ آبی دل جواب داد: عزیزانم! بقیه اش هم همین مزه را می دهد! :نیش:

آبی دل به دنبال جنازهی یكی از ثروتمندان میرفت و با صدای بلند گریه میكرد. یكی به او دالداری داد و گفت: "این مرحوم چه نسبتی با شما داشت؟"
آبی دل جواب داد: "هیچ! علت گریهی من هم همین است!"
4chsmu1.gif


روزی آبی دل ادعای كرامت كرد. :نیش:
گفتند "دلیلت چیست؟"
گفت: "میتوانم بگویم الساعه در ضمیر شما چه میگذرد؟"
گفتند: "اگر راست میگویی بگو."
گفت: "همهی شما در این فكر هستید كه آیا من میتوانم ادعایم را ثابت كنم یا نه!"
gigglesmile.gif


آبی دل تو دادگاه محاکمه میشد. وکیل مدافع هنگام دفاع ازش گفت: «آقای قاضی! مردی که شما محاکمهاش میکنید پدری مهربان، انسانی شریف، آدمیبا وقار، مردی درست کار و پاکدامن و شهروندی با انضباط و مطیع قانون است.» آبی دل در این هنگام به وکیلش اعتراض کرد و گفت: «آقای وکیل! تو از من پول گرفتهای، حالا داری از یک نفر دیگر دفاع میکنی؟»
 

خانمی

کاربر ويژه
علم بهتر است یا نمره؟

*مگر نه اینکه نباید به خاطر نمره درس خواند؟
*مگر نه اینکه ندانستن عیب نیست و نپرسیدن عیب است؟
*مگر نه اینکه مشورت در کارها خیلی خوب است؟
*مگر نه اینکه همیشه باید کفشهایمان را تمیز کنیم؟
امتحان ریاضی شروع شده بود ولی ما را می گویی جواب هیچ کدام از سؤالات را نمی دانستیم.خب بدیهی هم هست.هرچه دیروز مادر ما فرمود که بشین درست را بخوان ما را می گویی انگار نه انگار.خلاصه ما در سر جلسه دیدیم که دوستمان دارد همچون ...خوان ها می نویسد.جناب مراقب هم مشغول تماشا بنده از زاویه ی بالا بودند.ما دیدیم کفش ایشان حاکی فرموده شده اند.ما به ایشان پیشنهاد فرمودیم که کفش خود را تمیز فرمایند و ایشان هم در شادی استقبال فرمودند.
خلاصه ما هم با توجه به نیک و پسیندیده مشورت مشغول حل سوالات شدیم. به ناگاه متوجه شدیم که گوشمان در دست آقای مراقب در حال حرکت است.ما هم با توجه به نظریه مولکولی و عملکرد اعصاب بدن همراه ایشان به سمت دفتر آقای مدیر رفتیم و در آنجا در نهایت تعجب دیدیم که به ما تهمت ناروای تقلب زده شد!!

 

Mehdi

متخصص بخش سخت افزار
يه فوت ، دو فوت! الو؟...الو...؟ بفرماييد...

پشت فرمون بودم كه موبايلم زنگ خورد.
الو؟...الو...؟ بفرماييد...
چرا جواب نميدين...؟
جواب نمي داد.
فقط فوت مي كرد.
گفتم:
اگه زشتي يه فوت كن.
اگه خوشگلي دو تا
دو تا فوت كرد
گفتم:
اگه اهل قرار گذاشتن نيستي يه فوت كن
اگه هستي دو تا
بازم دو تا فوت كرد
فردا ناهار، ساعت دوازده، نايب وزرا ،اگه نه يه فوت
اگه آره دو فوت
بازم دو تا فوت كرد
***
فردا صبح در پوست خودم نمي گنجيدم.
همه فكر و ذكرم قرار ناهارم بود.
از خونه كه داشتم مي رفتم بيرون زنم صدام كرد: عزيزم ناهار مي آي خونه؟
-نه عزيزم ؛ امروز ناهار يه جلسه مهم با هيئت مديره داريم.
زنم گفت:
اگه مي خواي گردنتو بشكنم يه فوت كن
اگه مي خواي پاتو قلم كنم، دوتا!

نتيجه: به همسرت خيانت نكن ، بده!
mosking.gif
 

Nani

کاربر ويژه
يه تکه کاغذ - طنز زن و مردها

fu17.jpg

یه روزی یه مرده نشسته بود و داشت روزنامه اش رو می خوند كه زنش یهو ماهی تابه رو می كوبه سرش.
مرده میگه: برا چی این كارو كردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت كه تو جیب شلوارت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه توش اسم جنى (Jeni یه دختر) نوشته شده بود .



مرده میگه : وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی كه روش شرط بندی كردم اسمش jeni بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.
سه روز بعدش مرد داشت تلویزین تماشا می كرد كه زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر كوبید رو سر مرده که تقریبا بیهوش شد.
وقتی به خودش اومد پرسید این بار برا چی منو زدی زنش جواب داد: آخه اسبت زنگ زده بود.
 

خانمی

کاربر ويژه
زایمان


مردان ژاپنی مرخصی زایمان می گیرند


فکرشو بکنید که تو ایران هم بخوان این قانون رو اجرا بکنن!

اون موقع که بحث برداشتن یارانه ها نبود مرد و زن این مملکت زیر بار مخارج زندگی می زاییدن حال که یکی دو ماه دیگه... . حالا حسابشو بکنید خانم ها برای زایمان بچه های یک میلیونی برن مرخصی زایمان٬ مردها هم این جوری بزایند و برن مرخصی اون وقت باید فاتحه همون نیم ساعت کار مفید رو هم بخونیم! نه! شدنی نیست. فکرشم نکنید!
 

rahnama

پدر ایران انجمن
بگو الف

معلم به شاگرد گفت بگو الف
شاگرد گفت نمیگم
معلم تهدید کرد . مجبور به کتک شد. نگفت که نگفت. معلم اخراجش کرد.
دوستش گفت : آدم عاقل چرا نگفتی الف؟
جواب داد اگر امروز میگفتم الف , فردا میگفت : بگو ب و.....:خنده2:
 
بالا