:54:
دیروز اولین سوووووووووووتی سال 93 رو من و پسر عموم دادیم:سوت:
دیروز ناهار سه تا از عمو هام با خانواده و یکی از عمه هام با خانواده و یکی از پسر عموهام با زن و بچه و یکی از دختر عموهام با بچه هاش و دختر عمه م با شوهرش خونه مون بودن!!:86::150:
کلاً هفت تا پسر بودن که شیش تاشون زیر 10 سال سن داشتن:47:
پنج تا هم دختر بودیم که یکی چند روزش بود:122:
پسر عموم که توی خونه شون ای دی اس ال ندارن داشت از کامیِ من استفاده می کرد منم کنارش نشسته بودم ببینم چه می کنه:129:
بذارین یه کمی توضیح اضافه بدم متوجه عمقِ سوتی بشین:نیش2:
ببینید من یه پسر عمو دارم که خانمش اول اسمش "ش" داره بعد یه پسر دارن به اسم "امیرعباس"
یه دختر عمو هم دارم که شوهرش اول اسمش "ش" داره بعد یه پسر دارن به اسم "پرهام" و یه دختر کوشولو هم دارن:108:
من و پسر عموم نشسته بودیم کنار کامی
بعد یکی از این پسر کوچولو ها اومد گفت: حسینم کامپیوتر داره!!
بنده خدا انتظار داشت ما بدونیم حسین کیه؟:94:
بعد خودش گفت: پسر عمه شیوا
بعد یه کم در فکر فرورفتم:فکر:
بعدش گفتم: اِ آها...خواهرِ زنِ پسر عمومون رو میگه!!!:خنده1:
پسر عموم هم عین خودم اصن متوجه نشد که نشد:خنده2:
من یه کم دچار تناقض شدم:مشکوک:
آخه پسره گفت عمه شیوا ولی خواهرِ مادرش که عمه نمیشه، میشه خاله:تعجب2:
بعد یه کم بیشترتر که دقت کردم اینجوری شدم:9:
آقا اصن اون پسرِ پسر عموم (امیرعباس) نبود که!
پرهام بودش، پسرِ دختر عموم!
:10:
اگر متوجه نشدین از اول بخونید!:خنده1: