بارون من تو خواب می دیم یه مدت که یکی قیافش نه شبیه زن بود نه شبیه مرد دنبالم میکرد تا به یه پرتگاه می رسیدمو سقوط می کردمو از خواب می پریدم. :نه:
سلام دوست من خواب جهنم دیده و ایشون ناراحتی قلبی دارن و چندین بار خواب دیده بر اثر. بیماری قلبی در سن 30 سالگی فوت میکنه در خواب مراسم تشییع جنازه و ادفین خودش رو. هم دیده بسیار مومنه و. این خوابها در شبهای قدر هم تکرار شده!با تشکر
خواب دیدم گریه می کنم چون مامانم به داداشم چیپس داد به من نداد!:دل شکسته:
ببین آیدا چی دیدم تو خواب
اینو درست میتونم بگم ساعت 6:30 تا 7 صبح دیدم بعد شترگ از خواب پریدم
خواب دیدم دارم میرم خونه نومزد گرامی ( خونه مامانش اینا دیگه تنها هم بودم ) یهو تو کوچه پس کوچه ها گم شدم کوچه های قدیمی بود از این کوچه های مناطقی مثل یزدکه گلی هستن اینجوری بود
بعد افتادم تو یه جایی مثل میدان حالا از یه طرف میدان یه مردی بود از اینا که مار بازن دور گردنشون مار میپیچن از اینا منو دید میخواست بیاد طرفم مارو بندازه روم منم برگشتم از طرف دیگه میدان برم دیدم طرف دیگه میدان هم یه مار باز هست اما این مارش کوچولو بود مار بازه هم یه پسر نوجوان بود اما مار باز قبلی مرد بود باز ترسیدم برگشتم عقب که ببینم دیگه راهی هست برم که دیدم ای وای مار باز مرده رسیده بهم و مارو انداخت روم که پریدم از خواب :ناراحت:
نمیدونم هیچ وقت دنبال خوابهام نبودم اما این ذهنمو مشغول کرده
راستی آیدا من پیاده نبودم ها یا سوار پراید جدیدمون بودم:نیش: یا سوار اسب:غش: اما یه بار سوار اسب بودم اونم اخرین لحظه که مارو انداخت روم دیدم به به :شاد: سوار اسب هستم این اسبم شد عقده اسه ما :نیش:
اما بیشتر سوار پراید بودم :نیش:
یه خواب بد دیدم:ترس:.
دیر رسیدن یا نرسیدن در خواب چه تعبیری داره؟؟؟
:دعا::دعا:
سلام
چند وقت پيش خواب ديدم با يكي از بهترين دوستام:بغل: رفتيم خونه ي قبلي مادربزرگم كه باهاشون خداحافظي كنم برم خارج :بای:
بعد تو حياطشون يه سگ نژاد گريت دين بود اندازه ي يه گاو بود . مشكي مشكي . خيلي ترسناك بود :ناراحت:. بهش نزديك شدم بهم حمله كرد و منو انداخت رو زمين و با دستاش سينه رو فشار داد و ميخواست منو بخوره:ترس: كه شكمش رو قلقلك دادم و شروع كرد مثل گربه ناز كردن:شاد:. انقدر باهم دوست شديم و از اونجا به بعد ميخواستيم سگه رو با خودم ببرم . يه حسي خوبي تو خواب بهم دست داد ...
اين اولين خوابي بود تو عمرم كه ديدم و يادم مونده :راز::راز:
سلام آیدا جون...جون مهدیس اینو زودتر بگو... دیوونه میشم وقتی بهش فکر میکنم..:ناراحت:
برادر زادم چند ماهه فوت شده..اینو در جریانی که...:آه: خواب دیدم من و زنداداشم داریم میریم پیشش...یعنی میریم امامزاده که...:ناراحت: هنوز تو امامزاده نرفته بودیم که یهو به زنداداشم گفتم یه لحظه صبر کنیم اینجا مامان قرار بود بیاد...مامان بیاد باهم میریم دیگه..!!!یهو از دور آبجیمو دیدم دست تکون دادم که بیان سمت ما..یه خانومی کنار آبجیم بود که فک کنم مامانم بود...چهرشو انگار نمیخواست نشون بده...البته مامانم بودا...صورتشو پوشونده بود انگار...نمیدونممممممممممم.......بیشتر شبیه جوونیای مامانم بود...:تعجب::سوت: آبجیم داشت میومد سمت ما...ولی مامانم حرکتی نداشت..از اون سمت خیابون داشت مارو فقط نگاه میکرد و لبخند میزد!!!ماشینا هم همینطور رد میشدن...بعد دیدم بچه بغلشه...برادر زادم بود.:آه:.یکم بزرگتر شده بود..یهو به زنداداشم گفتم ووووووای...بچه رو هم آورده...خوبه بچه رو آورده بیاد سنگ قبرشو ببینه...:گریه::نه: زنداداشم خندید فقط...
بعدش من یهو شک کردم..گفتم خب کسی که مرده مگه میتونه ببینه؟؟؟نه دیگه نمیتونه...یهو گفتم وااااااااااا...این بچه که مرده چجوری الان داره نفس میکشه اصن؟؟؟بعدش یهو به خودم اومدم و گفتم چرا بغل مامانمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا مامان فقط داره نگامون میکنه...یهو یه داد زدم و از خواب پریدم...:نه:
آیدا این خواب شاید دو مین بود همش...اول آهنگ چشام بسته شد..وقتی از خواب پریدم آهنگ وسطاش بود...:سوت:
سلام سبزک
دیشب انقدر یه خواب بد دیدم که تو خواب اصلا باورم نمیشد همچین چیزی اتفاق افتاده باشه.....صبح بلند شدم .....:گریه:
اصلا دلم نمیخواد کامل تعریفش کنم ولی خلاصه میگم آیدا:
اگه تو خواب مرگ یکی از اعضای خانوادت رو ببینی تعبیرش چی میشه؟