• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دل نوشته ها...

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
کاش می شد که کسی می آمد

http://www.persian-star.org/

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت



کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود

و قفس ها همه خالی بودند

آسمان آبی بود

و نسیمی روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید



کاش می شد که غم و دلتنگی

راه این خانه ی ما گم می کرد

و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم

و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید

و کمی مهربان تر بودیم



کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد

گل لبخند به مهمانی لب می بردیم

بذر امید به دشت دل هم

کسی از جنس محبت غزلی را می خواند

و به یلدای زمستانی و تنهائی هم

یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم

کاش می فهمیدیم

قدر این لحظه که در دوری هم می راندیم



کاش می دانستیم راز این رود حیات

که به سرچشمه نمی گردد باز

کاش می شد مزه خوبی را

می چشاندیم به کام دلمان



کاش ما تجربه ای می کردیم

شستن اشک از چشم

بردن غم از دل

همدلی کردن را



کاش می شد که کسی می آمد

باور تیره ی ما را می شست

و به ما می فهماند

دل ما منزل تاریکی نیست

اخم بر چهره بسی نازیباست

بهترین واژه همان لبخند است

که ز لبهای همه دور شده ست



کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم

تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!!

قبل از آنی که کسی سر برسد

ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم

شاید این قفل به دست خود ما باز شود

پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند

همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم



کاش در باور هر روزه مان

جای تردید نمایان می شد

و سوالی که چرا سنگ شدیم

و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟

کاش می شد که شعار

جای خود را به شعوری می داد

تا چراغی گردد دست اندیشه مان



کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد

تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را

شبح تار امانت داران



کاش پیدا می شد

دست گرمی که تکانی بدهد

تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان

و کسی می آمد و به ما می فهماند

از خدا دور شدیم ...

 

یگانه جان

متخصص بخش ادبیات
جهان چیزی شبیه موهای توست،
سیاه و سرکش و پیچیده ...
چه بی بختم من،
که به نسیمی جهانم آشوب می شود..!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
تک درخت آرزویم برلب ساحل نشست.....
گرچه دوری ازبرم.......
یاد تو بردل نشست.......
 

mary.brayant

کاربر ويژه
پاسخ : دفتر نوشته های Reza

اه اه اه اه....
انقدر بدم میاد از این دخترایی که میرن به یه پسر میگن دوست دارم عاشقتم.
اه اه اه اه...
اه اه اه اه...
 
كاش مي شد كه كسي مي آمد

اين دل خسته ي ما را مي برد

چشم ما را مي شست

راز لبخند به لب مي آموخت



كاش مي شد دل ديوار پر از پنجره بود

و قفس ها همه خالي بودند

آسمان آبي بود

و نسيمي روي آرامش انديشه ي ما مي رقصيد



كاش مي شد كه غم و دلتنگي

راه اين خانه ي ما گم مي كرد

و دل از هر چه سياهي ست رها مي كرديم

و سكوت جاي خود را به هم آوائي ما مي بخشيد

و كمي مهربان تر بوديم



كاش مي شد دشنام، جاي خود را به سلامي مي داد

گل لبخند به مهماني لب مي برديم

بذر اميد به دشت دل هم

كسي از جنس محبت غزلي را مي خواند

و به يلداي زمستاني و تنهائي هم

يك بغل عاطفه گرم به مهماني دل مي برديم

كاش مي فهميديم

قدر اين لحظه كه در دوري هم مي رانديم



كاش مي دانستيم راز اين رود حيات

كه به سرچشمه نمي گردد باز

كاش مي شد مزه خوبي را

مي چشانديم به كام دلمان



كاش ما تجربه اي مي كرديم

شستن اشك از چشم

بردن غم از دل

همدلي كردن را



كاش مي شد كه كسي مي آمد

باور تيره ي ما را مي شست

و به ما مي فهماند

دل ما منزل تاريكي نيست

اخم بر چهره بسي نازيباست

بهترين واژه همان لبخند است

كه ز لبهاي همه دور شده ست



كاش مي شد كه به انگشت نخي مي بستيم

تا فراموش نگردد كه هنوز انسانيم!!!

قبل از آني كه كسي سر برسد

ما نگاهي به دل خسته ي خود مي كرديم

شايد اين قفل به دست خود ما باز شود

پيش از آني كه به پيمانه ي دل باده كنند

همگي زنگ پيمانه ي دل مي شستيم



كاش در باور هر روزه مان

جاي ترديد نمايان مي شد

و سوالي كه چرا سنگ شديم

و چرا خاطر دريايي مان خشكيده ست؟

كاش مي شد كه شعار

جاي خود را به شعوري مي داد

تا چراغي گردد دست انديشه مان



كاش مي شد كه كمي آينه پيدا مي شد

تا ببينيم در آن صورت خسته اين انسان را

شبح تار امانت داران



كاش پيدا مي شد

دست گرمي كه تكاني بدهد


تا كه بيدار شود، خاطر آن پيمان

و كسي مي آمد و به ما مي فهماند
از خدا دور شديم ...
 
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]هر روز تكراريست [FONT=georgia,Vazir,times,serif]
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]صبح هم ماجرای ساده ایست
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]گنجشکها بی خودی شلوغش می کنند.
 
[FONT=georgia,Vazir,times,serif]در حضور خارها می توان یک یاس بود[FONT=georgia,Vazir,times,serif] در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود[FONT=georgia,Vazir,times,serif]می شود حتی برای شادی پروانه ها[FONT=georgia,Vazir,times,serif] شیشه های مات یک متروکه را الماس بود.
laf3lr8ugebidyrn3lq.jpg
 

mobin.H

کاربر ويژه
گذشت آن روزها ، که حکم "دل" بود و تو حاکم ؛

دیر زمانی ست که حکم "خشت" است و دیگر ...

عشق تو زشت .

بی جهت بالا نخوان که دست ات برایم رو شده

اینبار اسم این بازی ...

" بیـــــــــدل " است .
 

mobin.H

کاربر ويژه
وقتی کسی نیست که

خودت را فرو کنی در آغوشش

و گم شوی در رویاهای شبانه اش

حتی درون خانه پدری ات

احساس

غربت خواهی کرد !!
 

mobin.H

کاربر ويژه
و مــــــــــــــن چه زيبا با در تنهايـــــــــــي خويش


عكس تــــــــــــو را با دود سيگـــــــــــــارم...

.قابــــــــــ گرفته ام.​
 

Roda

کاربر ويژه
هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد
لحظه ی ویرانیم را حس نکرد

در تمام لحظه هایم هیچ کس وسعت صدایم را حس نکرد
آن که سامان غزلهایم از اوست

بی سرو سامانیم را حس نکرد
هیچ کس حس نکرد درد دل من چیست

عاشقانه زیستن ,عاشقانه دل کندنم را حس نکرد


ما دوست داریم دوستان باوفا را

هیچ کس معنی حرفهایم را حس نکرد.
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
من به خودم قول میدهم که ...

آن قدر آزاده باشم که فرصتی به نگرانی ،
آن قدربلند نظر که فرصتی به خشم ،
آن قدر قوی که فرصتی به ترس


و آن قدر خوشبخت که فرصتی به بدبختی ندهم.:گل:
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
404731_10151151436702857_1918229585_n.jpg

هرگز به گذشته بر نگرد
اگه سيندرلا براي برداشتن کفشش برميگشت هيچ وقت پرنسس نميشد .....!!!
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
[h=5]صورتت بعضی وقتا خسته و داغونه!!
موهات بعض وقتا نامرتب و کثیفه!!
هیکلت بعضی وقتا رو فرم نیست!!
بعضی وقتا خیلی لاغر میشی یا خیلی چاق!!
لباسات بعضی وقتا درست حسابی نیست!!
بعضی وقتا حوصله نداری به خودت برسی!!
پس بهتره کسی رو پیدا کنی که
تو اینجور موقعها نگران کم شدن دوست داشتنش نباشی و تو رو هر جوری که هستی ، دوست داشتنی ترین موجود زمین بدونه!!.

 
بالا