• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رباعـــــیّـات ابوســـعید ابــی الخیــــر

baroon

متخصص بخش ادبیات


هر راحت و لذتی که خلّاق نهاد
از بهر مجرّدان آفاق نهاد
هر کس که ز طاق منقلب گشت به جفت
آسایش خویش بر دو بر طاق نهاد


----------


در وصل ز اندیشه ی دوری فریاد
در هجر ز درد ناصبوری فریاد
افسوس ز محرومی دوری افسوس
فریاد ز درد ناصبوری فریاد


----------


با کوی تو هر کرا سر و کار افتد
از مسجد و دیر و کعبه بیزار افتد
گر زلف تو در کعبه فشانَد دامن
اسلام به دست و پای زنار افتد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


گر عشق دل مرا خریدار افتد
کاری بکنم که پرده از کار افتد
سجاده ی پرهیز چنان افشانم
کز هر تاری هزار زنّار افتد


----------


با علم اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق برگردد


----------


آن را که حدیث عشق در دل گردد
باید که ز تیغ عشق بسمل گردد
در خاک تپان تپان رخ آغشته به خون
برخیزد و گرد سر قاتل گردد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


ما را نبُود دلی که خرّم گردد
خود بر سر کوی ما طرب کم گردد
هر شادی عالم که به ما روی نهد
چون بر سر کوی ما رسد غم گردد


----------


دل از نظر تو جاودانی گردد
غم با الم تو شادمانی گردد
گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک
آتش همه آب زندگانی گردد



----------


ای صافی دعوی تو را معنی دُرد
فردا به قیامت این عمل خواهی برد
شرمت بادا اگر چنین خواهی زیست
ننگت بادا اگر چنان خواهی مرد

 

baroon

متخصص بخش ادبیات


فردا که به محشر اندر آید زن و مرد
وز بیم حساب روی ها گردد زرد
من حسن تو را به کف نهم پیش روم
گویم که حساب من ازین باید کرد


----------


دل صافی کن که حق به دل می‌نگرد
دل های پراکنده به یک جو نخرد
زاهد که کند صاف دل از بهر خدا
گویی ز همه مردم عالم ببرد


----------


گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پرده ی تو پیش جهانی بدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسب است
دریابد قطره‌ای و به جانی بخرد

 

baroon

متخصص بخش ادبیات


من زنده و کس بر آستانت گذرد
یا مرغ به گرد سر کویت بپرد
خار گورم شکسته در چشم کسی
کو از پس مرگ من به رویت نگرد


----------


از چهره ی عاشقانه‌ام زر بارد
وز چشم ترم همیشه آذر بارد
در آتش عشق تو چنان بنشینم
کز ابر محبتم سمندر بارد



----------


از دفتر عشق هر که فردی دارد
اشک گلگون و چهر زردی دارد
بر گرد سری شود که شوریست درو
قربان دلی رود که دردی دارد



 
بالا