• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رد پای احساس...

مهشید

کاربر ويژه
درد داره که همیــــــــــــــــــشه !!!

اونـــــــی که تو خیــــالته


بی خیالتـــــــــــــــه ...




49977598534608142551.jpg
 

مهشید

کاربر ويژه
71726210796337699100.jpg

ایــن روزهــا در مـــن

حــالـــتِ فـــوق الــعــاده

اعــــلام شـــده اســـت ...

بـیـــش از حــد مـجـــــازدلـتـنـگــــــ شــــده ام . .

 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
من و خيال تو..
موسيقى ملايم و رويا و پرواز
چشمهايم را بسته ام و لبخندى بر كنج لبانم نشسته
و شايد رهگذران ديوانه پندارندم
اما بيخيال نگاه و پندار آنان
من دوست دارم به تو فكر كنم


 

مهشید

کاربر ويژه
مشکل از تو نبود
از من بود
با کسی حرف میزدم
که سمعک هایش را
پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
 

مهشید

کاربر ويژه
[FONT=courier new, courier, mono]در آسمانها منتظرم باش
[FONT=courier new, courier, mono]بند کفشهایم را پروانه ای بسته ام...
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



61hdhkr1hllzvkk94r7n.jpg




هنـوز هـم نمـی دانــم

اینــجا کدامـیـن فـصــل اسـت

کــه مـن کـال مـانـده ام

و نمـی رِســــم بــه تـــو


 

ناهید

متخصص بخش
انـدر ترسیـم نقـش بر قـالی زنـدگی …

انـدر ترسیـم نقـش بر قـالی زنـدگی …



زندگی یک قالی بزرگ است،

هر هزار سال یکبار فرشته‌ها قالی جهان را در هفت آسمان می‌تکانند،

تا گرد و خاک هزار ساله‌اش بریزد و هر بار با خود می‌گویند:

این قالی نیست که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است …

با زمینه سرخ خون و حاشیه‌های کبود، و نقش برجسته‌های ستم …

فرشته‌ها گریه می‌کنند و قالی آدم را می‌تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می‌کنند.



رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش …

قالی بزرگی است زندگی.

که تو می‌بافی و من می‌بافم، همه بافنده‌ایم

می‌بافیم و رج به رج بالا می‌بریم



می‌بافیم و می‌گسترانیم

دار این جهان را خدا بر پا کرد و خدا بود که فرمود:

"ببافید"، و آدم نخستین گره را بر پود قالی زندگی زد

و هر که آمد، گره‌ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت

و چنین شد که قالی آدمی رنگارنگ شد.

آمیزه‌ای از زیبایی و نا‌زیبایی، سایه روشنی از خوبی ها و بدی ها ...



اما تو ای دوست من؛

گره تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند،

طرح و نقشت نیــز،

و هزاران سال بعد،

آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه‌ای از آن را تو بافته‌ای.



تو با دستانی هنرمند و اندیشه هایی بس شگرف ...

كاش گوشه‌ای را كه سهم توست زيباتر از آنچه باید ببافی!!!




 

baroon

متخصص بخش ادبیات




فـرهنـگ لـغـت هــا نـيـاز بـه ويــرايــش دارند...
بـرای مـعنی دلـتـنـگی
احتيـاج بــه ايــن هــمـه کـلمه نــيـســت!
دلتنـگی يــعنـــی تـــو...

 

ناهید

متخصص بخش
بگـذار عشـق خاصیـت تو باشـد ...

بگـذار عشـق خاصیـت تو باشـد ...



از خدا پرسيدم:

- خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟

خدا جواب داد:

گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير

با اعتماد زمان حالت را بگذران و

بدون ترس براي آينده آماده شو.

ايمان را نگهدار و

ترس را به گوشه اي انداز .

شک هايت را باور نکن و

هيچگاه به باورهايت شک نکن.


زندگي شگفت انگيز است فقط اگر بدانيد که چطور زندگي کنيد

مهم این نیست که قشنگ باشی، قشنگ اینه که مهم باشی! حتی برای یک نفر

مهم نیست شیر باشی یا آهو، مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی

كوچك باش و عاشق...

كه عشق می داند آئین بزرگ كردنت را

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی

موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن

فرقى نمي كند گودال آب كوچكى باشى يا درياى بيكران ...

زلال كه باشى، آسمان در توست ...


 

یاسی

کاربر ويژه
***...هشت بهشت...***

سلام دوستان :گل:
شاید خیلی از شما با کار های گروه هشت بهشت آشنا باشید . این گروه چندین سال است که داستان های کوتاه یانوشته های ادبی زیبایی رو درقالب فایل های پاور پوینت در دسترس عموم قرار میده .
توی این تاپیک چند تا از کارهای این گروه رو قرار میدم برای علاقه مندان .
:گل:
دانلود کنید و لذت ببرید ...
:گل:

داستان اول:
(ما با خدا نسبت داریم...)

کودکی با پاهای برهنه برروی برف ها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه میکرد...

دانلود






 

شبگرد

کاربر ويژه
بانو!
در اين آسمان گرفته
بادبادكي اگر باشد،
پرنده ها
پرواز را دوباره به ياد مي آورند.
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
155270_352049774884450_2024853452_n.jpg






















برای آغاز دوستی؛

یک سلام و یک لبخند؛

برای ادامه اش؛

یک عمر، صداقت و محبت لازم است .........

 

majnooneleyli

کاربر ويژه
[h=2]ای خداااااااااااااا

normal_Avazak_ir-Love195.jpg

ای خدااااااااااااااااااااااا چقدر این روزها دلم گرفته
ای خداااااااااااااااااااااااچقدردلم این روزهامیخواد فریاد بزنم
ای خدااااااااااااااااااااااااچقدردلم این روزها میخواد گریه کنم
ای خدااااااااااااااااااااااااچقدرقلبم این روزهادرد میکنه
ای خدااااااااااااااااااااااااچقدر این روزهاتواین دنیاغریبم
ای خدااااااااااااااااااااااااچقدراین روزها تنهام
ای خداااااااااااااااااااااااچقدراین روزها.......
ای خداااااااااااااااااااااچقدراین روزها...........
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
زیـبـا باش، زیبـا زنـدگـی کن ، زیبا بیندیش ،
زیبـا بخـنـد کـه ...
خـنـده و تبسـم، جـلوه زیبایـی پروردگارست .
تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به تاراج می برد،
اندیشه های منفی خود او است.
430511_352006571552704_339195239_n.jpg
 

شبگرد

کاربر ويژه
به چشم هایَت بگو
انقدر برای دلم
رجز نخوانند
من اهل ِ جنگ نیستم
شاعرم
خیلی بخواهم گرد و خاک کنم
شعری می نویسم
آنوقت
اگر توانستی
مرا در آغوش نگیر ...!
 

شبگرد

کاربر ويژه
و همين بود عاشقي

با نگاهي

در امتداد قلبهاي پر اصطراب

و همين بود عاشقي

با سكوتي

در امتداد لبهاي بي سخن
 

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت
شعرخند؛ «تصمیم کبری»

گفته است اینکه به ترفندی بدیع
حل مشکل کرده‌ایم خیلی سریع
مشکل ارزی که بوده پیش رو
رفت از بین، چکار کردیم بگو
با دو درصد کمتر از آنچه شود
بین مردم ارزمان دادوستد
ما برای برخی از اقلام خاص
داده‌ایم ارز زیادی اختصاص
تا نگردد پول ما آن گونه هرز
در مصون ماند همه بازار ارز
این چنین با ابتکاری بی نظیر
می‌شود دلال خائن سر به زیر
چون که فرمود این سخن‌ها را وزیر
یادم آمد قصه‌ای از مش‌قدیر
وی بدهکار کسی بود از قدیم
سالها بود آن طلبکار کریم
گاه می‌کرد از طلب یادآوری
می‌زد او هم خویش بر گوش کری
عاقبت صبر طلبکار شریف
شد تمام از سوء رفتار حریف
گردنش را وی بچسبید از غضب
کی تو می‌دانی که من دارم طلب؟
پاسخش داد اینکه غم داری چرا
بشنو این تصمیم و ختم ماجرا
می‌دهد هر روز چوپانی عبور
یک دوصد میش و بز ای مرد صبور
بعد از آنکه گله از کوچه گذشت
می‌زنم یک ساعتی در کوچه گشت
می‌میان پشگل بز دیده‌ام
پشم چندانی و آن را چیده‌ام
قصد آن دارم که با این کار خود
پر کنم از پشم بز انبار خود
بعد از آن می‌بافم آن انبار پشم
می‌دهم آنچه طلب داری به چشم
مرد بیچاره همان جا لحظه‌ای
کرد ازین تصمیم مشتی خنده‌ای
مش قدیر این خنده نیکو که دید
گفتش او را با دوصد بیم و امید
قرض خود را چون دهم از این طریق
باید این گونه بخندی ای رفیق


محمد حسین نوربخش
 

شبگرد

کاربر ويژه
اینـ بـــار کــــه آمدیــــ

دستانتـــ را رویــــ قلبمـــ بـــگذار

تـــــا بفهمیــ اینــــ دلـ با دیدنـــــ تــو

نمی تپد ...میلـرزد
 
بالا