تو گل سرخ مني
تو گل ياسمني
تو چنان شبنم پاک سحري ؟
نه
از آن پاکتري
تو بهاري ؟
نه
بهاران از توست
از تو مي گيرد وام
هر بهار اين همه زيبايي را
هوس باغ و بهارانم نيست
اي بهين باغ و بهارانم تو
باز کن پنجره را
باز کن پنجره را
تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
باز کن پنجره را
تو اگر باز کنی پنجره را
من تو را خواهم برد
به عروسی عروسکهای کودک خواهر خویش
که در آن مجلس جشن
صحبت نیست ز دارایی داماد و عروس
چهره ای نیست عبوس
باز کن پنجره را
تو اگر باز کنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
چطور، بهتر زندگي کنم ؟ با كمي مكث جواب داد : گذشته ات را بدون هيچ تأسفي بپذير ، با اعتماد، زمان حالت را بگذران ، وبدون ترس براي آينده آماده شو . ايمان را نگهدار وترس را به گوشه اي انداز . شک هايت را باور نکن ، وهيچگاه به باورهايت شک نکن . زندگي شگفت انگيز است ، در صورتيكه بداني چطور زندگي کني . پرسيدم ، آخر.... ، و او بدون اينكه متوجه سؤالم شود، ادامه داد : مهم اين نيست که قشنگ باشي...، قشنگ اين است که مهم باشي! حتي براي يک نفر . كوچك باش و عاشق ... كه عشق، خود ميداند آئين بزرگ كردنت را .. بگذارعشق خاصيت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسي .
موفقيت پيش رفتن است نه به نقطه ي پايان رسيدن .. داشتم به سخنانش فكر ميكردم كه نفسي تازه كرد وادامه داد ... : هر روز صبح در آفريقا، آهويي از خواب بيدار ميشود و براي زندگي كردن و امرار معاش در صحرا ميچرايد، آهو ميداند كه بايد از شير سريعتر بدود ، در غير اينصورت طعمه شير خواهد شد، شير نيز براي زندگي و امرار معاش در صحرا ميگردد ، كه ميداند بايد از آهو سريعتر بدود، تا گرسنه نماند . مهم اين نيست كه تو شير باشي يا آهو ...، مهم اينست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خيزي و براي زندگيت، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دويدن كني .. به خوبي پرسشم را پاسخ گفته بود ولي ميخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ، كه چين از چروك پيشانيش باز كرد و با نگاهي به من اضافه كرد: زلال باش ...، زلال باش .... فرقي نميكند كه گودال كوچك آبي باشي، يا درياي بيكران ، زلال كه باشي، آسمان در تو پيداست.
چقدر می تپد دلــم که خالی حـیـاط را
قشنگ خـط خـطـی کنم
و با مـداد شـمـعـی ام دو گونه ی سپید مــاه را
صــورتــی کنم
چقدر می تپد دلــم که پله های خــانـه را
دوتا یـکـی کنم
و التماس میکنم اجازه ام دهید
هـنـوز بـچـگـی کـنـم
.
.
.