دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند، روياهايش را آسمان پر ستاره ناديده می گيرد، و هر دانۀ برفی
به اشكی نريخته می ماند.
سكوت
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتی های بر زبان نيامده.
در اين سكوت
حقيقت ما نهفته است
حقيقت تو و من.
برای تو و خويش
چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمات مان
ببيند
گوشی
که صداها و شناسه ها را
در بيهوشی مان بشنود
برای تو و خويش، روحی
که اين همه را
در خود گيرد و بپذيرد
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خويش
بيرون کشد
و بگذارد
از آن چيزها که در بندمان کشيده است
سخن بگوئيم
گاه آنکه ما را به حقیقت می رساند
خود از آن عاریست
زیرا تنها حقیقت است
که رهایی می بخشد
از بخت یاری ماست شاید
که آنچه که می خواهیم
یا به دست نمی آید
یا از دست می گریزد
می خواهم آب شوم در گستره ی افق
آنجا که دریا به آخر می رسد
و آسمان آغاز می شود
می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم
حس می کنم و می دانم
دست می سایم و می ترسم
باور می کنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد بر نخیزد
آدما مـﮯ گـــטּ باروטּ رو دوست داریم... ولــﮯ بـِـﮧ [SUP]مــَحــض[/SUP] اومــَـدטּ باروטּ چــَتـــراشوטּ رو باز مــﮯ ڪــُنــــــــَـــטּ + پس باید از [SUP]دوسـتــ [/SUP]داشـتـَـטּ [SUB]آدمـــا[/SUB] تـَرسید.
امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک از تو خلاصه کردم ای کاش می شد حضوری یک بار بگویم ” دوستـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــتدارم ” ای کاش فقط تنها همین یک بار تکرار می شد!