رد پای احساس...

[شبگرد]

تو نیستی
اما همین که در قاب عکس غبار گرفته ی روی دیوار
هنوز هم کنارم ایستاده ای
برایم کافیست
همین که در خاطرات دیروزم حضور داری
برایم کافیست
همین که روزگاری مال من بودی برایم کافیست
آری برای زجر کشیدنم
همینها برایم کافیست

 

[sinareza93]

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری

آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم

که فـرامــوش می کــــنـم

بـایـد نفـس بــکـشـــم

 

[شبگرد]

یک فنجان چای تازه دم... درد دارد
یک غزل آواز... درد دارد
و همینطور

همه کارهای قشنگ دنیا...
وقتی برای فراموشی نبودن‌هایت سراغشان می‌روم

 

[Miss zahra]

هیچــــــوقت نگـــــران فردایت نباش...
خــــــــــــدای دیــــــــــروز و امـــــــــــــــروزت،
فــــــــــــــــــــ:گل:ــــــــــــــــــردا هم هستــــ.....

 

[شبگرد]

ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺻﯿﺘﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ
"ﺧﻮﺏ ﺑﻤﺎﻥ"
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ...!

 

[ishomal]

به هر دری زدم ممکن نشد جز سوختن و ساختن و یک عمر در حسرت کسی که به اندازه یک دنیا
دوستش داشتم و دارم

 

[tannaz]

گيسوانم
نوازش دستي را مي خواهد
با طعم ناز
نه نياز.....:30:

 

[tannaz]

باید از بهترین دوست ترسید....
چون هیچ کس روح تو را آنقدر عریان ندیده که جای دقیق زخمهایت را بداند!

 

[tannaz]

سفر به فضا سفینه نمی خواهد....
تو بگو دوستت دارم
فضا با من

 

[tannaz]

نبودن تو
فقط نبودن تو نیست...
نبودن خیلی چیزهاست
نمک از نان رفته و
خنکی از آب
ما بی تو فقیر شده ایم!!

 

[tannaz]

روزگار غم انگیزی داشتم بی تو...
هرشب
با گریه به خواب می رفتم و

کشتی ها در بالش من غرق می شدند.

 

[tannaz]

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست....

 

[tannaz]

فراموش کن
مسلسل را
مرگ را
و به ماجرای زنبوری بیندیش
که در میانه میدان مین
به جستجوی شاخه گلی است!!!

 

[tannaz]

هرکسی به سهم خود از دنیا چیزی بر میدارد....
من از دنیا دست برداشته ام...
دنیای بی تو شباهت عجیبی با این
غروب های لعنتی دارد............

 

[شبگرد]

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﻨﺞﺷﻨﺒﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻤﻊِ ﻧﺎﻡَﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﭼﻠﭽﺮﺍﻏﯽ ﺍﺯ ﺳﻘﻒ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮﻭﯾَﺪ .

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﻨﺞﺷﻨﺒﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﯿﺴﻮﺍﻥِ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺧﯽِ ﺩﺍﻣﻦَﻡ
ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﭘُﺮ ﺷﻮﺩ .

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﻨﺞﺷﻨﺒﻪ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ
ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺳﺮﭘﻨﺎﻩ ﺑﺴﺎﺯﻡ .

ﺁﻩ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻪﻗﺪﺭ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ !

‏( ﺭﺿﺎ ﮐﺎﻇﻤﯽ / 87 / ﺍﺯ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﯼ ﭘﺎﺑﺮﻫﻨﻪ ﺗﺎ ﻣﺎﻩ

 

[Miss zahra]

گاهی ادم دلش میخواهد
*کفشهایش را در بیاورد... *
یواشکی نوک پا نوک پا از خودش دور شود...
*بعد بزند به چاک...فرار کند از خودش.....

 

[شبگرد]

عِطرهای خوب

شیشه‌‌خالی‌شان هم

بعدِ سال‌ها

هنوز بو می‌دهد.

مثل جای خالی ِ تو! ...

 

[شبگرد]

هرروز برایت مینویسم
درست مثل پسرک نابینا
که هرروز برای ماهی مرده اش
غذا می ریخت...

 

[شبگرد]

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ.
ﺍﯾﻦﺟﺎ،
ﻫﯿﭻﮐﺪﺍﻡ ﺯﺑﺎﻥِ ﻫﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﻢ
ﻧﻪ ﻣﻦ،
ﮐﻪ ﻣُﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ
ﻧﻪ ﺻﺎﺣﺐﺧﺎﻧﻪ،
ﮐﻪ ﻣُﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺑﻬﺎﺀ!
‏( ﺭﺿﺎ ﮐﺎﻇﻤﯽ)

 

[شبگرد]

دیوانگی محض است
آرزوی ِ تکرار ِ روزهای با تو بودن
چه فایده ؟!!
وقتی قرار است در پس آن روزهای خوب
رفتنت دوباره تکرار شود!!!