خودروها پشت سر هم ايستادهاند و منتظرند تا شايد هر چند ثانيه يک بار چند سانتيمتر جلو بروند. ترمز، کلاژ، ترمز، کلاژ و حرکتهاي سانتيمتري به جلو. صفي طويل و البته عريض در ورودي و خروجي اتوبانها و خودروهايي که به جاي ايستادن پشت همديگر، خود را به خروجي اتوبان ميرسانند و با سد کردن راه ساير خودروهايي که مسير مستقيم را انتخاب کردهاند، به خيال خود زرنگي به خرج ميدهند. کمي جلوتر پشت چراغ قرمز، خودروهايي را ميبيني که روي خط عابر پياده ايستادهاند و عابران مجبورند از لابهلاي آنها به آن طرف خيابان بروند. بستن کمربند با ديدن اولين پليس راهنمايي و رانندگي هم يکي ديگر از دهها صحنه آشنايي است که با مشاهده آن ميتوان پرسيد: «وقتي همه ما ميدانيم اين قوانين براي حفظ نظم و سلامت ما و جامعه وضع شده است، چرا آنها را نقض ميکنيم؟» براي آشنايي بيشتر با اين نوع رفتارها و علل نقض قوانين راهنمايي و رانندگي از سوي رانندگان، گفتگويي داريم با دکتر يوسف کريمي، روانشناس اجتماعي.
سلامت: آقاي دکتر، چرا بسياري از مردم ما به قوانين راهنمايي و رانندگي بيتوجه هستند و در بسياري از موارد به عمد و غيرعمد آنها را نقض ميکنند؟
عوامل متعددي در اين زمينه موثر هستند که به طور کلي ميتوان آنها را به دو گروه خصوصيات شخصي از بعد رواني و عوامل اجتماعي تقسيم کرد. هر کدام از اين گروهها هم داراي چند بخش ديگر هستند.
سلامت: لطفا درباره عامل خصوصيات شخصي از بعد رواني توضيح دهيد.
از ديدگاه روانشناختي چند ويژگي به عنوان عامل موثر در بد راندن موثر هستند که از آن جمله ميتوان به احساس مالکيت، ميل به خودنمايي و ميل به برتري اشاره کرد. ميل به مالکيت در ما ايرانيها بسيار قوي است. ما فکر ميکنيم چون پول دادهايم و خودرو خريدهايم پس حق داريم به هر شکلي که ميخواهيم با آن در خيابانها رانندگي کنيم. در برخي موارد حتي نيازي به استفاده از خودروي شخصي نيست اما باز هم ما مصرانه تاکيد ميکنيم که «ميخواهم با خودروي خودم به خريد بروم» و روي خودروي خودم تاکيد ميکنيم و خودم را به حالت ارضاکنندهاي بيان ميکنيم. در بسياري از موارد هم -به ويژه جوانان- براي خودنمايي دست به کارهاي خطرناک ميزنند تا به ديگران نشان بدهند، دستفرمان خوبي دارند و مورد تحسين و تشويق همسالانشان قرار گيرند. در اين موارد، گروه همسالان در تحريک رواني اين افراد براي تخلف موثر هستند.
: و ميل به برتري؟
ميل به برتري گاه در هنگام رانندگي به صورت لجبازي با ساير رانندهها بروز ميکند. براي مثال يک راننده به خودروي پشت سرش اجازه سبقت نميدهد تا از او جلو نزند و در نتيجه موجب ايجاد رفتارهاي خطرناکي براي اثبات برترياش ميشود که ممکن است به ضرر خود فرد و ديگران تمام شود.
: خب، چرا احساس مالکيت در ما ايرانيها اينقدر قوي است؟
بهطور دقيق نميتوان دليل آن را مشخص کرد اما شايد به علت محروميتها و کمبودهايمان باشد.
: آيا اين محروميتها ريشه تاريخي هم دارند؟
شايد. ما مدام در طول تاريخ در معرض تهاجم و حمله دشمنان بوديم و در موارد زيادي مالکيتهايمان نقض شده است. همين امر ميتواند عاملي در تشديد ميل غريزي مالکيت در افراد جامعه باشد.
سلامت: لطفا درباره عوامل اجتماعي موثر در اين فرهنگ هم توضيح دهيد.
يکي از اين عوامل موقعيت اجتماعي يا وضعيتي است که فرد در آن قرار ميگيرد. فردي را تصور کنيد که پس از برنامهريزي از خانه خارج ميشود تا خود را به محل کارش برساند اما در طول مسير به دليلي در ترافيک شديد ميماند. در اين موقعيت کاري از دست او برنميآيد. بسياري از اين موقعيتها موجب قانونشکني ميشود، در حالي که فرد تمايلي به قانونشکني ندارد و فقط براي رهايي از موقعيت چنين کاري ميکند.
سلامت: اما هميشه هم واقعا ما با برنامهريزي و سروقت براي رسيدن به مقصد حرکت نميکنيم؟
بله. يکي ديگر از مباحثي که در بخش عوامل اجتماعي موثر است، همين وقتشناس نبودن برخي از مردم است. بيشتر اوقات ما برنامهريزي درستي براي کارهايمان نداريم. اگر چه ما ميدانيم بايد سر وقت به محل قرارمان برسيم اما در اين مورد خيلي جدي نيستيم و براي مثال، براي رسيدن به مقصدي که سه ربع در راه هستيم فقط يک ربع زودتر حرکت ميکنيم و به جاي آن سعي ميکنيم با سرعت زياد و حرکت از بين خودروها و ناديده گرفتن تابلوها و مقررات راهنمايي و رانندگي تاخير حرکت خودمان را جبران کنيم.
سلامت: آيا واقعا همه موقعيتهاي فيزيکي راهنمايي رانندگي درست و اصولي هستند؟
نه و اين امر خود موجب قانونشکني مردم ميشود. ما گاهي با چراغ راهنمايي چشمکزن در يک خيابان شلوغ روبهرو ميشويم که خود به ازدحام و هرج و مرج در خيابان دامن ميزند و موجب ترافيک ميشود و يا گاهي شاهد چراغهاي راهنمايي و رانندگي در سر چهار راهها هستيم. چراغهايي که در يک طرف مدت بسيار طولانيتري قرمز ميماند، موجب ايجاد بيحوصلگي مردم و تحريک آنها براي تخلف ميشود، البته نبايد فراموش کرد که گاهي برخي افراد به عمد نسبت به قانون بيتوجه هستند.
سلامت: چرا قبح برخي تخلفات رانندگي در ايران از بين رفته و حتي گاهي اين تخلفات، ارزش و نوعي زرنگي محسوب ميشود؟
نوعي شيوه تربيتي وجود دارد که ميگويد: «بد بودن يک عمل هرگز نبايد با تنبيه داشتن آن مشخص شود». براي مثال، نبايد گفت رد شدن از چراغ قرمز به علت جريمه بد است. اين همراهي سبب ميشود با حذف جريمه و يا عامل جريمهکننده افراد ابايي از تخلف نداشته باشند. مردم بايد ياد بگيرند که نقض قانون در نفس خود بد است نه به علت مجازات و حتي منع ديگران. من در يک فيلم از کشور سوئيس ديدم که دوچرخهسواري در تقاطع چهارراهي که هيچ خودرويي در آن نبود، آنقدر پشت چراغ قرمز ماند تا چراغ سبز شد. هيچ پليسي هم در آن چهارراه نبود.
سلامت: اين تفاوت در رعايت و نقض قانون در کشورهاي گوناگون براي چيست؟
چون از ابتدا در خانوادههاي ما به کودکان چنين آموزشهايي داده نشده است. بچهها بايد ياد بگيرند نقض مقررات فيالنفسه رفتار بدي است نه به علت جريمه. درست مانند وقتي به بچه ميگوييم اذيت کردن برادرت کار بدي است.
سلامت: به عنوان کارشناس، چه توصيه ديگري به ماموران راهنمايي و رانندگي داريد تا ميزان تخلفها کاهش پيدا کند؟
من بارها ديدهام که پليس رانندگاني را که روي خط عابر پياده (پشت چراغقرمز) ايستادهاند، مجبور به عقب رفتن ميکند. اين کار خيلي بيشتر از جريمه فرد اثرگذار خواهد بود چون عقب رفتن در چنان وضعيت و شلوغي کار راحتي نيست و بوقهاي اعتراض و معنادار خودروهاي عقبي هم شرايط را سختتر ميکند. در برخي مواقع هم بايد به صورت پيشگيرانه عمل کرد يعني بايد شرايط به گونهاي باشد که فرد نتواند تخلف کند. براي مثال، هنگامي که پليس جلوي يک محدوده ايستاده و مانع ورود خودروها به محل ممنوعه ميشود، خيلي بيشتر از هنگامي که پليس کمي جلوتر از محدوده ايستاده و پس از ورود خودروها آنها را جريمه ميکند، مفيد است.
سلامت: چرا؟
چون مورد دوم گاهي ميتواند موجب برانگيخته شدن لجبازي در فرد شده و او تحريک شود در جاي ديگري به دور از چشم پليس تخلف خود را تکرار کند.
سلامت: آيا اين تخلفها پيامدهاي رواني به دنبال خواهد داشت؟
بله، اصطلاحي در روانشناسي اجتماعي وجود دارد به نام «تله اجتماعي». تله اجتماعي يعني يک جمعيت به دليل خطاي يک نفر در تله ميافتند. بهترين مثال آن در رانندگي است. تصادف يک نفر در اثر بياحتياطي موجب ايجاد تصادف و گير کردن افراد زيادي در ترافيک ميشود و پيامد آن عصبي شدن اين افراد است. در بسياري از موارد اگر افرادي که تصادف کردهاند مصدوم نباشند تا حس همدردي و دلسوزي ديگران برانگيخته شود، ما شاهد سرزنشهاي مردم هم هستيم.
سلامت: سردار رويانيان رانندگي را امتياز ميداند، در حالي که بسياري از مردم آن را حق خود ميدانند. نظر شما به عنوان روانشناس چيست؟
حتي اگر رانندگي حق باشد، باز هم حق خاصي است به اين معنا که اين حق با محدوديتهايي همراه است. ما براي رانندگي محدوديت سني داريم. فرد بايد از نظر فيزيکي و عقلي سالم باشد و همه اينها موجب ميشود رانندگي حق عمومي همه افراد جامعه نبوده و ضوابطي داشته باشد. اگر رانندگي را امتياز بدانيم، براي اين است که اگر کسي ضوابط را رعايت نکرد، بتوانيم امتيازش را بگيريم.
سلامت: چرا در هنگام رانندگي ما گاهي شاهد حرکات و سخنان غيراخلاقي هستيم و در اين موقعيت خيلي راحتتر مردم به هم پرخاش کرده و ناسزا ميگويند؟
به طور معمول هنگامي که انسان در شرايط ناگوار قرار ميگيرد، از نظر اخلاقي ضعيفتر ميشود. در نتيجه افرادي که در موقعيتهاي ترافيکي گير ميکنند چون ميخواهند خود را نجات دهند و حوصله هم ندارند، نه تنها از حق خود نميگذرند بلکه سطح تعارفات معمول هم در آنها کاهش پيدا ميکند.
راهحلهاي پيشنهادي
اولين راهحل آموزش است. ما به هيچ چيز به جز آموزش معتقد نيستيم. ايجاد فرهنگ ترافيک بايد از طريق آموزش در خانواده شروع شود. اين آموزش بايد به صورت مستقيم و غيرمستقيم انجام بگيرد. والدين بايد الگوي مناسبي براي بچههاي خود باشند و در عمل خودشان مقررات را رعايت کنند. داشتن الگوي بد به مراتب از نبود الگو بدتر است.
در مرحله بعدي بايد آموزشها در مدرسه دنبال شود. آموزش مقطعي و کوتاهمدت بيفايده خواهد بود. آموزش بايد اصولي، درست و داراي تداوم باشد. اين آموزش در مرحله بعدي بايد در جامعه پيگيري شود.
ساخت فيلمها و کارتونهايي که به نوعي قانونمداري را مورد تشويق قرار ميدهند، بسيار مفيد است. تحقيقات نشان داده است که بچهها از رسانهها الگوگيري خوبي دارند.
تنبيه و مجازات بهعنوان آخرين راهحل، گزينه قابل قبولي است البته به شرط اينکه مقطعي و کوتاهمدت نباشد. قوانين مقطعي و کوتاهمدت نه تنها مفيد نخواهد بود بلکه سبب تقويت رفتار تخلفآميز ميشود.
سلامت: آقاي دکتر، چرا بسياري از مردم ما به قوانين راهنمايي و رانندگي بيتوجه هستند و در بسياري از موارد به عمد و غيرعمد آنها را نقض ميکنند؟
عوامل متعددي در اين زمينه موثر هستند که به طور کلي ميتوان آنها را به دو گروه خصوصيات شخصي از بعد رواني و عوامل اجتماعي تقسيم کرد. هر کدام از اين گروهها هم داراي چند بخش ديگر هستند.
سلامت: لطفا درباره عامل خصوصيات شخصي از بعد رواني توضيح دهيد.
از ديدگاه روانشناختي چند ويژگي به عنوان عامل موثر در بد راندن موثر هستند که از آن جمله ميتوان به احساس مالکيت، ميل به خودنمايي و ميل به برتري اشاره کرد. ميل به مالکيت در ما ايرانيها بسيار قوي است. ما فکر ميکنيم چون پول دادهايم و خودرو خريدهايم پس حق داريم به هر شکلي که ميخواهيم با آن در خيابانها رانندگي کنيم. در برخي موارد حتي نيازي به استفاده از خودروي شخصي نيست اما باز هم ما مصرانه تاکيد ميکنيم که «ميخواهم با خودروي خودم به خريد بروم» و روي خودروي خودم تاکيد ميکنيم و خودم را به حالت ارضاکنندهاي بيان ميکنيم. در بسياري از موارد هم -به ويژه جوانان- براي خودنمايي دست به کارهاي خطرناک ميزنند تا به ديگران نشان بدهند، دستفرمان خوبي دارند و مورد تحسين و تشويق همسالانشان قرار گيرند. در اين موارد، گروه همسالان در تحريک رواني اين افراد براي تخلف موثر هستند.
: و ميل به برتري؟
ميل به برتري گاه در هنگام رانندگي به صورت لجبازي با ساير رانندهها بروز ميکند. براي مثال يک راننده به خودروي پشت سرش اجازه سبقت نميدهد تا از او جلو نزند و در نتيجه موجب ايجاد رفتارهاي خطرناکي براي اثبات برترياش ميشود که ممکن است به ضرر خود فرد و ديگران تمام شود.
: خب، چرا احساس مالکيت در ما ايرانيها اينقدر قوي است؟
بهطور دقيق نميتوان دليل آن را مشخص کرد اما شايد به علت محروميتها و کمبودهايمان باشد.
: آيا اين محروميتها ريشه تاريخي هم دارند؟
شايد. ما مدام در طول تاريخ در معرض تهاجم و حمله دشمنان بوديم و در موارد زيادي مالکيتهايمان نقض شده است. همين امر ميتواند عاملي در تشديد ميل غريزي مالکيت در افراد جامعه باشد.
سلامت: لطفا درباره عوامل اجتماعي موثر در اين فرهنگ هم توضيح دهيد.
يکي از اين عوامل موقعيت اجتماعي يا وضعيتي است که فرد در آن قرار ميگيرد. فردي را تصور کنيد که پس از برنامهريزي از خانه خارج ميشود تا خود را به محل کارش برساند اما در طول مسير به دليلي در ترافيک شديد ميماند. در اين موقعيت کاري از دست او برنميآيد. بسياري از اين موقعيتها موجب قانونشکني ميشود، در حالي که فرد تمايلي به قانونشکني ندارد و فقط براي رهايي از موقعيت چنين کاري ميکند.
سلامت: اما هميشه هم واقعا ما با برنامهريزي و سروقت براي رسيدن به مقصد حرکت نميکنيم؟
بله. يکي ديگر از مباحثي که در بخش عوامل اجتماعي موثر است، همين وقتشناس نبودن برخي از مردم است. بيشتر اوقات ما برنامهريزي درستي براي کارهايمان نداريم. اگر چه ما ميدانيم بايد سر وقت به محل قرارمان برسيم اما در اين مورد خيلي جدي نيستيم و براي مثال، براي رسيدن به مقصدي که سه ربع در راه هستيم فقط يک ربع زودتر حرکت ميکنيم و به جاي آن سعي ميکنيم با سرعت زياد و حرکت از بين خودروها و ناديده گرفتن تابلوها و مقررات راهنمايي و رانندگي تاخير حرکت خودمان را جبران کنيم.
سلامت: آيا واقعا همه موقعيتهاي فيزيکي راهنمايي رانندگي درست و اصولي هستند؟
نه و اين امر خود موجب قانونشکني مردم ميشود. ما گاهي با چراغ راهنمايي چشمکزن در يک خيابان شلوغ روبهرو ميشويم که خود به ازدحام و هرج و مرج در خيابان دامن ميزند و موجب ترافيک ميشود و يا گاهي شاهد چراغهاي راهنمايي و رانندگي در سر چهار راهها هستيم. چراغهايي که در يک طرف مدت بسيار طولانيتري قرمز ميماند، موجب ايجاد بيحوصلگي مردم و تحريک آنها براي تخلف ميشود، البته نبايد فراموش کرد که گاهي برخي افراد به عمد نسبت به قانون بيتوجه هستند.
سلامت: چرا قبح برخي تخلفات رانندگي در ايران از بين رفته و حتي گاهي اين تخلفات، ارزش و نوعي زرنگي محسوب ميشود؟
نوعي شيوه تربيتي وجود دارد که ميگويد: «بد بودن يک عمل هرگز نبايد با تنبيه داشتن آن مشخص شود». براي مثال، نبايد گفت رد شدن از چراغ قرمز به علت جريمه بد است. اين همراهي سبب ميشود با حذف جريمه و يا عامل جريمهکننده افراد ابايي از تخلف نداشته باشند. مردم بايد ياد بگيرند که نقض قانون در نفس خود بد است نه به علت مجازات و حتي منع ديگران. من در يک فيلم از کشور سوئيس ديدم که دوچرخهسواري در تقاطع چهارراهي که هيچ خودرويي در آن نبود، آنقدر پشت چراغ قرمز ماند تا چراغ سبز شد. هيچ پليسي هم در آن چهارراه نبود.
سلامت: اين تفاوت در رعايت و نقض قانون در کشورهاي گوناگون براي چيست؟
چون از ابتدا در خانوادههاي ما به کودکان چنين آموزشهايي داده نشده است. بچهها بايد ياد بگيرند نقض مقررات فيالنفسه رفتار بدي است نه به علت جريمه. درست مانند وقتي به بچه ميگوييم اذيت کردن برادرت کار بدي است.
سلامت: به عنوان کارشناس، چه توصيه ديگري به ماموران راهنمايي و رانندگي داريد تا ميزان تخلفها کاهش پيدا کند؟
من بارها ديدهام که پليس رانندگاني را که روي خط عابر پياده (پشت چراغقرمز) ايستادهاند، مجبور به عقب رفتن ميکند. اين کار خيلي بيشتر از جريمه فرد اثرگذار خواهد بود چون عقب رفتن در چنان وضعيت و شلوغي کار راحتي نيست و بوقهاي اعتراض و معنادار خودروهاي عقبي هم شرايط را سختتر ميکند. در برخي مواقع هم بايد به صورت پيشگيرانه عمل کرد يعني بايد شرايط به گونهاي باشد که فرد نتواند تخلف کند. براي مثال، هنگامي که پليس جلوي يک محدوده ايستاده و مانع ورود خودروها به محل ممنوعه ميشود، خيلي بيشتر از هنگامي که پليس کمي جلوتر از محدوده ايستاده و پس از ورود خودروها آنها را جريمه ميکند، مفيد است.
سلامت: چرا؟
چون مورد دوم گاهي ميتواند موجب برانگيخته شدن لجبازي در فرد شده و او تحريک شود در جاي ديگري به دور از چشم پليس تخلف خود را تکرار کند.
سلامت: آيا اين تخلفها پيامدهاي رواني به دنبال خواهد داشت؟
بله، اصطلاحي در روانشناسي اجتماعي وجود دارد به نام «تله اجتماعي». تله اجتماعي يعني يک جمعيت به دليل خطاي يک نفر در تله ميافتند. بهترين مثال آن در رانندگي است. تصادف يک نفر در اثر بياحتياطي موجب ايجاد تصادف و گير کردن افراد زيادي در ترافيک ميشود و پيامد آن عصبي شدن اين افراد است. در بسياري از موارد اگر افرادي که تصادف کردهاند مصدوم نباشند تا حس همدردي و دلسوزي ديگران برانگيخته شود، ما شاهد سرزنشهاي مردم هم هستيم.
سلامت: سردار رويانيان رانندگي را امتياز ميداند، در حالي که بسياري از مردم آن را حق خود ميدانند. نظر شما به عنوان روانشناس چيست؟
حتي اگر رانندگي حق باشد، باز هم حق خاصي است به اين معنا که اين حق با محدوديتهايي همراه است. ما براي رانندگي محدوديت سني داريم. فرد بايد از نظر فيزيکي و عقلي سالم باشد و همه اينها موجب ميشود رانندگي حق عمومي همه افراد جامعه نبوده و ضوابطي داشته باشد. اگر رانندگي را امتياز بدانيم، براي اين است که اگر کسي ضوابط را رعايت نکرد، بتوانيم امتيازش را بگيريم.
سلامت: چرا در هنگام رانندگي ما گاهي شاهد حرکات و سخنان غيراخلاقي هستيم و در اين موقعيت خيلي راحتتر مردم به هم پرخاش کرده و ناسزا ميگويند؟
به طور معمول هنگامي که انسان در شرايط ناگوار قرار ميگيرد، از نظر اخلاقي ضعيفتر ميشود. در نتيجه افرادي که در موقعيتهاي ترافيکي گير ميکنند چون ميخواهند خود را نجات دهند و حوصله هم ندارند، نه تنها از حق خود نميگذرند بلکه سطح تعارفات معمول هم در آنها کاهش پيدا ميکند.
راهحلهاي پيشنهادي
اولين راهحل آموزش است. ما به هيچ چيز به جز آموزش معتقد نيستيم. ايجاد فرهنگ ترافيک بايد از طريق آموزش در خانواده شروع شود. اين آموزش بايد به صورت مستقيم و غيرمستقيم انجام بگيرد. والدين بايد الگوي مناسبي براي بچههاي خود باشند و در عمل خودشان مقررات را رعايت کنند. داشتن الگوي بد به مراتب از نبود الگو بدتر است.
در مرحله بعدي بايد آموزشها در مدرسه دنبال شود. آموزش مقطعي و کوتاهمدت بيفايده خواهد بود. آموزش بايد اصولي، درست و داراي تداوم باشد. اين آموزش در مرحله بعدي بايد در جامعه پيگيري شود.
ساخت فيلمها و کارتونهايي که به نوعي قانونمداري را مورد تشويق قرار ميدهند، بسيار مفيد است. تحقيقات نشان داده است که بچهها از رسانهها الگوگيري خوبي دارند.
تنبيه و مجازات بهعنوان آخرين راهحل، گزينه قابل قبولي است البته به شرط اينکه مقطعي و کوتاهمدت نباشد. قوانين مقطعي و کوتاهمدت نه تنها مفيد نخواهد بود بلکه سبب تقويت رفتار تخلفآميز ميشود.