• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

روز پدر مبارک

وضعیت
موضوع بسته شده است.

majnooneleyli

کاربر ويژه
hou4205.jpg
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
PedarWwW.SmS_.KamYab-300x241.jpg





لطیف ترین یاس های سپید را در میان حریری هفت رنگ از ابریشم می پیچم و آن دسته گل را به غنچه هایی ازگل سرخ وزین کرده و تقدیمت می کنمپدر عزیزم روزت مبارک
 

mallarme

کاربر ويژه
این روز بزرگ و خجسته رو به همه دوستان علی الخصوص آقایان محترم این فروم تبریک عرض میکنم.......:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
بنده هم به نوبه ی خودم، روز مرد و پدر رو به پدران مهربان و مردان محترم، تبریک عرض میکنم.
:گل:

(با تبریک ویژه خدمت تمامی آقایان محترم ایران انجمن)

:گل::iranjoman::گل:
 

mohammadshamosi

کاربر ويژه
کشتی در حال غرق شدن بود،مردها هجوم آوردند پیاده شوند

که کاپیتان فریاد زد صـــبر کنید مگر خانم ها مقدمتر نیستند؟

بعد از اینکه همه خانمها پیاده شدند کاپیتان گفت آقایان حالا میتوانید پیاده شوید

فکر کنم کوسه ها سیر شدند!!!
4.gif


روزمون مبارک
1.gif


13693069493481_rozepedar.jpg

 

فائزه حسین زاده

متخصص روانشناسی
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
بابای عزیزم آرام وصبور به دیدار یار شتافت .چه تلخ است داستان جدایی... آن هنگام که در بستر بیماری خوابیدی به امید روزی که دوباره برخیزی روزهای تلخ را سپری می کردم .شمع وجودت در برابر دیدگان اشک آلودم ,ذره ذره آب می شد ومن پروانه وار گرد وجود نازنینت می گشتم غافل از اینکه به زودی غم هجران قلبم را تکه تکه خواهد کرد .هیجده روز در بستر بیماری تو مرا هیجده سال پیر کرد .وقتی بدن کبودت را می دیدم گویی جگر تکه تکه شده ی خودم را می دیدم .بابای عزیزم پنج روز است که صورت زیبای تو وچشمان آبیت را ندیده ام چه طور توانستی من را در این دنیا تنها بگذاری وبروی مگر نمی دانستی یک دانه ی بابا غم تنهایی را تاب نمی آورد .بابای عزیزم , از بیمارستان به خانه آمدی وچراغ دلم رو روشن کردی پانزده روز به من مهلت دادی تا تو را سیر ببینم ولی بابا من از دیدن صورت قشنگت هیچگاه سیر نمیشدم که ناگهان آن شب تلخ به خواب رفتی پزشکان می گفتند به کما رفتی ودیگر هوشیار نیستی وفقط با دستگاه تنفس می کنی .سراسیمه خودم را به بالینت رساندم آرام وساکت خوابیده بودی .آه چه سخت بود آن لحظه در کنار تختت نشستم وشاید دیگر توان ایستادن نداشتم پایت ,دستت وصورت زیبایت را بوسیدم وبوییدم .من آواره وسرگردان گرد تختت می گشتم وتو دیگر حرف نمی زدی دستت را گرفتم وتو دستان مرا محکم در دستت فشردی ورها نمی کردی آری متوجه شدی که من در کنارت هستم .بابا بگذار بگویند که تو هیچ چیز را متوجه نیستی ولی من وتو که می دانستیم وبا هم حرف می زدیم اما اینبار به زبان خودمان .آه بابا قلبم درد می کند از بی وفایی دنیا چه قدر دلم برایت تنگ شده .آن زمان که پزشکان گفتند دیگر از دست ما کاری ساخته نیست آسمان آرزوهایم بر سرم فرو ریخت دستت را زیر سرم گذاشتم ونمی دانم چه مدت زمانی بر من گذشت که آخرین خوابی بود که درکنارت داشتم چشمانم را باز کردم والتماس خدا کردم که پدرم بیش از این زجر نکشد .می دانستم که ساعت های پایانی عمرش بود ومن,تنهای تنها در کنارش بودم می دانستم زمان تلخ جدایی فرا رسیده دستم را بر قلبش گذاشتم وپلک های بسته اش را باز کردم ودوباره نگاهش کردم ,صدایش کردم وگفتم منم فائزه بابا من را حلال کن .دستان کبودش را بوسیدم او را می بردند تا دیالیز کنند چه واژه تلخیست این دیالیز او را به سرعت می بردند گویی قلب من را با خود می بردند زیر لب زمزمه می کردم ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود...
بابا دل از این دنیا کنده بود فهمیدم تا زمانی که در کنارش هستم نمی رود با پدر خداحافظی کردم وساعتی بعد چشمان پدر برای همیشه ی تاریخ بسته شد .به انداره ی همه ی دنیا دلم برایش تنگ شده .چه سخت بود زمانی که در کنار خاک سرد گور بند کفنت را با دستان خودم باز کردم ,بند دلم پاره شد تازه باورم شد تو رفتی وقلب مجروح من را با خود بردی لبانم را بر صورت نورانیت گذاشتم وتو را بوسیدم چه قدر صورتت سرد بود بابا .
تو را ,قلبم را وهمه ی هستی ام را درخاک سرد گور سپردم .بابا همه می گویند ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند وچه تلخ است قصه عادت ولی بابای عزیزم اگر ساکن تمامی اقیانوس های جهان باشم هیچگاه صدای سهمگین موجی که تو را از من گرفت از یاد نخواهم برد وهیچگاه لبخند زیبایت ودستان گرمت وبدن کبود وتب دارت را فراموش نمی کنم .هرگز...
شرمم کشد که بی تو نفس می کشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم .
 

...seda

کاربر ويژه
دختر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پدرته
دختر که باشی محکم ترین پناهگاه دنیا آغوش گرم پدرته
مردونه ترین دستی رو که میتونی تو دستت بگیری و از هیچی نترسی دستای گرم و مهربون پدرته
باید دختر باشی تا بفهمی
پدرای نازنین روزتون مبارکا:1:
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
Farzand1-450.jpg
کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر...

بیست کیلو بشم!
ده کیلو بشم!
نه! ... ...

سنگینه براش...
پنج کیلو شم ...

تا دوباره برم رو " پاهای بابام " بخوابم ...!

روزت مبارک بهترینم
:5:​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا