• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شعر : دل خسته ام

#fati#

کاربر ويژه
دیدی که با گریه من بغض دلم وا نمیشه
شرح پریشونی من . تو قصه پیدا نمیشه
من توی دنیای دیگه . اون دل تو جای دیگه
با تو یه دیوونه میشم . بی تو یه رسوای دیگه
فرصت زندگیم نیست پشت درای بسته
پر زدن آرزومه با این پرای بسته
من اگه بی تو باشم . کار دلم تمومه
از تو میخوام بپرسم . راه فرار کدومه؟
میدونی شکسته است دل من
به غم تو بسته است دل من

پر زدن آرزوم شده . عشق میتونه این پنجره ها رو وا کنه
وای اگه دل پر بکشه . با تو بیاد منو تو قفس رها کنه
سر میزاری رو قلبم . میشمری ضربه هاشو
دل تپش از تو داره . حس میکنی وفاشو
حس میکنی چه خسته ام پشت درای بسته
فرصت زندگی نیست با این پرای بسته
میدونی شکسته است دل من
به غم تو بسته است دل من
دیدی که با گریه من بغض دلم وا نمیشه
شرح پریشونی من . تو قصه پیدا نمیشه
من توی دنیای دیگه . اون دل تو جای دیگه
با تو یه دیوونه میشم . بی تو یه رسوای دیگه
سر میزاری رو قلبم . میشمری ضربه هاشو
دل تپش از تو داره . حس میکنی وفاشو
حس میکنی چه خسته ام پشت درای بسته
فرصت زندگی نیست با این پرای بسته
میدونی شکسته است دل من
به غم تو بسته است دل من...

 

#fati#

کاربر ويژه
شریک سقف من نیستی،
بذار همسایه باشیم


فقط یک دونه دیوارو شریکم باش،

شریک عمر من نیستی،
بیا هم لحظه باشیم و


همین یک لحظه دیدارو شریکم باش،


فقط در حد یک لبخند،لبتو قسمت من کن
اگه خورشید من نیستی بیا و شمع و روشن کن

تمنای شرابم نیست،یه جرعه آب شریکم باش
کنار چشمه ی رؤیا یه لحظه خواب شریکم باش

شریک زندگیم نیستی،شریک آرزویم باش
اگه نیستی کنار من، بیا و روبرویم باش

سلامی کن گه و گاهی به نام آشنا بر من
همین اندازه هم بسه، برای شور دل بستن

غزلخونم نباش اما به حرفی ساده شادم کن
اگه دیدی منو بشناس،نمی گم اینکه یادم کن

یه عشق نابسامانو چه پایانی از این خوشتر
شکایت نامه ی دل رو چه پایانی از این خوشتر

 

#fati#

کاربر ويژه
اون كه يه وقتي تنها كسم بود تنها پناهه دل بي كسم بود تنهام گذاشتو رفت از كنارم از درد دوريش من بي قرارم خيال مي كردم پيشم مي مونه ترانه عشق واسم مي خونه خيال مي كردم يه همزبونه نمي دونستم نامهربونه با اينكه رفته،اما هنوزم از داغ عشقش دارم مي سوزم فكر و خيالش همش باهامه هر جا كه ميرم جلو چشامه جلو چشامه
 

#fati#

کاربر ويژه
در زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هایش را سیرکند..
گوشت خودش را می کند و میداد تا جوجه هایش بخورند...
زمستان تمام شد وکلاغ مرد اما بچه هایش نجات پیدا کردن..
وگفتند خوب شد مرد..راحت شدیم از این غذای تکراری.....
 

#fati#

کاربر ويژه
به چشم من نگاه نکن، دوباره گریت میگیره
ساده بگم که عشق من، باید تو قلبت بمیره
فاصله بین من و تو، از اینجا تا آسموناست
خیلی عزیزی واسه من، ولی زمونه بی وفاست
قسم نخور که روزگار، به کام ما دوتا نبود
به هرکی عاشقه بگو، غم که یکی دوتا نبود
بگو تا وقتی زنده ام، نگاه تو سهم منه
هرجای دنیا که باشی، دلم واست پر میزنه
برای این دربه دری، تو بهترین گواهمی
دروغ نگو، که میدونم همیشه چشم به راهمی
 

#fati#

کاربر ويژه
تازگي ها ديگر عاشق نيست
هستم اما مثل سابق نيستم
بادبان ها را شکستم يک به يک
فکر اقيانوس وقايق نيستم
طرح لبخندي پر از بي رنگي ام
ديگر اهل بغض و هق هق نيستم
آه من ديوانه ام ....ترکم نکن
با جدايي هم موافق نيستم
دوستت دارم ولي باور نکن
با خودم هم نيز صادق نيستم!
حرفهايم غير هذيان هيچ نيست
تازگي ها ديگر عاشق نيستم
 

#fati#

کاربر ويژه
بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تازنده است باید به فریادش رسید.
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟.
گر نرفتنی خانه اش تا زنده بود.
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام.
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده رادر زندگی قدرش بدان.
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گرنکردی یادمن تا زنده ام.
سنگ مرمر روی قبرم وا نهادن ها چه سود؟..
 

#fati#

کاربر ويژه
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این ننگ
 

#fati#

کاربر ويژه
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتر از من میروی
آرزو دارم تو نیز عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
 

#fati#

کاربر ويژه
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
 

ریحانه69

متخصص بخش فوتبال
بـاور كـن ایـن هــــــوا پدرت را در مى‌آورد اگـر تنهـا باشى . . .
وقتی به یـاد می آوری دستـهـاى در هم قفـل شده را . . .
شانه هـاى كنـار هم را . . .
پـایـیـــز تـو را مى‌كـشــــد . . .
بـا هوایـش ، بارانـش ، آسمانش . . .
پـاییــــز تــــو را می کشـــــد اگر تنهــــا گیرت بیـاورد . . .!
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی












download
فقط چند روز سرکار نبودنو با پوست و استخوان درک کردن اينکهچقدر زندگي به خودم بدهکارم!چقدر صبحها کمي ديرتر از خواب بلند شدنچقدر صبحانه را سر حوصله خوردنچقدر در صف آرايشگاه شلوغ و به حس و حال زنان براي زيباتر شدن نگاه کردنچقدر در پاسازها و مراکز خريد با زنهاي ديگر چرخ زدن و سر به سر فروشندگاني که مي خواهند جنسشان را با مهارت تمام به تو بفروشند،گذاشتنچقدر تلفنهاي طولاني و درد دل کردنچقدر گردگيري و طي کشيدن با يک موسيقي ملايمچقدر حس کردن معني خانهچقدر روي کاناپه لم دادن و فيلم ديدنچقدر با مامان و بابا خريد رفتن و لذت بردنچقدر سر ظهر با برادرت روي يک تخت خوابيدن و به خاطرات گذشته خنديدنچقدر مهماني با دوستانتچقدر تنهايي و سکوت و درخود فرو رفتنچقدر کدبانويي و غذا پختنچقدر کتاب و فيلم نخوانده و نديدهچقدر قدمهاي نزدهچقدر نگران دير رسيدن و ترافيک و مترو و تاکسي نبودنچقدر آسايش و عجله نداشتنچقدر مالک وقت و فرمانده گذران زمان خودت بودنچقدر آرايش کردنچقدر شال و روسري و مقنعه هات را يک سو پرت کردنچقدر ليوانها را حتي زير آب سرد سرد شستن و به رنگ جگري لاکهاي ناخنت نگاه کردن..اصلا چقدر لاک نزده رنگوارنگچقدر شبها بيدار ماندن و بافتني بافتن و رويا رج زدنچقدر نگران کم خوابي نبودنچقدر زمزمه کردن آهنگ زير لبهاتچقدر حرف زدنچقدر حرفهاي نگفته
چقدر.....سواي تئاتر و نمايشنامه و عکاسي و رقص و نوشتن و اينها که دوست داشتم و سراغي ازشان نگرفتم، به جز زنانگي کردن به معناي واقعي براي خودم و براي يک مرد ...،من چقدر همين چيزهاي ساده و معمولي و پيش پا افتاده براي خيلي از آدمها را به خودم بدهکارم.من بيش از هرکسي به خودم بدهکارم.زن که باشيکارمند که باشيسي سال را هم گذرانده باشيمعناي زندگي نکرده را با چند روز سر کار نبودن جور ديگري مي فهمي...از 18 سالگي ..20 سالگي....26 سالگي تا اينجا فقط يک پلک فاصله بود و من فکر ميکردم اوه آدم 31 ساله خيلي بزرگ است.

 
آخرین ویرایش:

shakira

متخصص بخش پزشکی
ديرگاهيست که تنها شده ام

قصه غربت صحرا شده ام،

وسعت درد فقط سهم من است

باز هم قسمت غم ها شده ام،

دگر آئينه ز من با خبر است

که اسير شب يلدا شده ام،

من که بي تاب شقايق بودم

همدم سردي يخ ها شده ام،

کاش چشمان مرا خاک کنيد

تا نبينم که چه تنها شده ام ...


:گل:
 

shakira

متخصص بخش پزشکی
یاد گرفتـــه ام ...

انسان مدرنـــی باشــــم؛

و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم،

بـه جای بغـــــض و اشــــک،

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه:

هوای بـــد ایــن روزهــا،

آدم را افســــــــرده میکنـد ...



:گل:
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته با روحیدر هم شکسته...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]نابود ... رنجور... عاشق... محدود ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته ام ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته از هر چهزمینی است...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته ام ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته از هر چه صدای زندگانی است ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته ام ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]خسته و آزرده ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]حنجره ام از این همه فریاد که به گوش نمی رسد پاره است...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]قلبم از وجود حسرت آکنده است ...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]ایکه مرا می بینی...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]ایکه صدای سکوتم را می شنوی ...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا بگیر..
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]نمی خواهم زمینی باشم...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا ببر...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]نمی خواهم در میان این آدمیان جان ببازم...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا رها کن...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا دیگر طاقت تحمل دلسنگی هایشان را نیست...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا دیگر شوقی برای دیدن خنده هایشان را نیست...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]دلمن گر چه به یک زمینی وابسته است...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]اما ببین!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]حتی آسمان هم از بی وفایی اش آزرده است...!
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا بگیر...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]رهایم کن.....
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]کهدیگر مرا طاقت شنیدن کنایه هایشان را نیست...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]مرا آسمانی کن تا فراموش شوم...
[FONT=Vazir, helvetica, sans-serif]زیرا که مرا حتی قدرت تحمل به یاد سپردن هایشان رانیست...!!!
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
تنها گریه کردم...

 
بالا